مقطع
مُقَطَّع
(در لغت به معنای بُریده) اصطلاحی در بدیع. عبارتی مرکّب از کلماتي متشکل از حروف غير قابل اتصال به هم: روی زرد و رخ دو رود روان/از روانزاری و دلآزاری.
مُقَطَّع
(در لغت به معنای بُریده) اصطلاحی در بدیع. عبارتی مرکّب از کلماتي متشکل از حروف غير قابل اتصال به هم: روی زرد و رخ دو رود روان/از روانزاری و دلآزاری.