ممتنع
مُمْتَنِع
(در لغت بهمعنی ناشدنی) در اصطلاح فلسفی، چیزی که واجب و ممکن نباشد؛ به تعبیر دیگر، چیزی که نمیتواند باشد، یعنی عدم، ضروری آن باشد. ممتنعالوجود به حصر عقلی بر سه گونه است: ۱. ممتنعالوجود بالذات: آنچه از فرض وجودش محال لازم میآید، مانند اجتماع نقیضین و شریک خداوند؛ ۲. ممتنعالوجود بالغیر: آنچه نبودنش بهواسطۀ امری دیگر است، مانند عدم معلول بهواسطۀ عدم وجود علت تامه؛ ۳. ممتنعالوجود بالقیاس: آنچه عدمش مستدعی وجود یا عدم امری دیگر است، مانند عدم یکی از دو امر متضایف نسبت به دیگری. گاه ممتنع بهمعنی محال دانسته شده، حال آن که ممتنع وصف وجود در خارج است و امکان تحقق ذاتی در خارج ندارد، در صورتی که محال امکان وقوع در خارج ندارد، مانند جمع حرکت و سکون در یک موضوع؛ بهعبارت دیگر محال فرع بر تحقق موضوع است و وصف عوارض موضوع، حال آنکه ممتنع وصف خود موضوع است.