مکان

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

مکان

در فلسفۀ قدیم جسمی که جسم دیگر بر آن قرار دارد. وجودِ مکان بدین معنی سه شرط دارد: ۱. ظرف جسم متمکّن (= آنچه در مکان جای گرفته) باشد، آن‌چنان که لفظ «در» بر آن اطلاق شود، همچون میز «در» خانه، که خانه مکان میز است؛ ۲. جسم متمکن تدریجاً بتواند از آن خارج شود، همچون خروج تدریجی میز از خانه؛ ۳. مساوی بودن مکان با متمکّن، به‌طوری که مکان از متمکّن کوچک‌تر نباشد. اما تعریف فلسفی مکان با دشواری‌‌های گوناگونی همراه بوده و گویی منشأ همۀ آن، عدم تفارق بین مکان حقیقی و اعتباری است. مکان حقیقی شیء همان حدّ وجودی و تحققّی شیء در خارج است و مکان اعتباری، سنجش مکان حقیقی شیء نسبت به ظرف خاصی است. بر این اساس، برخلاف رأی برخی فلاسفه، مکان‌مند بودن از خواصّ مادیات نیست و درپی همین باور میرداماد به ظرف «دهری و سرمدی» قائل شده است. تعاریف متعددی که برای مکان به دست داده‌اند عمدتاً ناظر به‌معنای اعتباری و غیر حقیقی آن است. متکلمان مکان را فضای موهوم و پیروان ارسطو آن را سطح داخلی جسم دانسته‌اند که بر سطح خارجی جسم دیگر احاطه دارد. پیروان افلاطون مکان را بُعد مجرد می‌دانسته‌اند که با تمامی اجزای جسم تماس دارد. میرسید شریف جرجانی نیز مکان را بُعْد موجود زیاده و نقصان‌پذیر دانسته است. امروزه در علم فیزیک به جای مکان از فضا سخن می‌گویند و صرفاً مکان را جایگاه یا موقعیت و وضعیت جسم نسبت به یک دستگاه مختصات می‌دانند.