می مارش
می مارش Mae Marsh | |
---|---|
زادروز |
نیومکزیکو ۹ نوامبر ۱۸۹۴م |
درگذشت | کالیفرنیا 13 فوریه 1968م |
ملیت | امریکایی |
شغل و تخصص اصلی | بازیگر |
آثار | هیچجا خانه خود آدم نمیشود؛ تولد یک ملت؛ تعصب؛ مرد سیندرلا؛ بانوی ترسان کوچک؛ رز سفید؛ سالخورده؛ ربکا از مزرعه سانی بروک؛ آلیس در سرزمین عجایب |
گروه مقاله | سینما |
می مارش (نیومکزیکو ۹ نوامبر ۱۸۹۴- کالیفرنیا 13 فوریه 1968م) (Mae Marsh)
(نام اصلی: مری وین مارش[۱]) بازیگر سینمای امریکا. از ستارگان زن دورۀ سینمای صامت هالیوود بود که پس از آن دوره نیز در نقشهای کوچکی خوش درخشید.
ابتدا اپراتور تلفن بود. بازیگری را از سال ۱۹۱۲ و با فیلمهای یک حلقهای دیوید وارک گریفیث آغاز کرد. گریفیث برای متمایزکردنش از مری پیکفورد او را «می» نامید. می همراه رابرت هارون[۲] تیم دونفرهای تشکیل داد و با هم در چند فیلم ظاهر شدند. بازی در فیلم تعصب، او را به عنوان ستاره شناساند. از ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۶ با هارون در سری فیلمهای ترایانگل[۳] بازی کرد و سپس تا ۱۹۱۹ در خدمت گلدوین[۴] بود. در اواسط دهۀ ۱۹۲۰ و پس از بازی در رز سفیدِ گریفیث چون حس میکرد که به صورت بازیگری قالبی درآمده است، از سینما کنارهگیری کرد. اما سالها بعد مسئولان فاکس[۵] او را به بازی در فیلم سالخورده راضی کردند. از آن زمان تا ۱۹۶۷ با بازی در تعدادی نقش برجسته بر پردۀ سینما باقی ماند. اگرچه سینمادوستان، مارش را احتمالاً با همین نقشهای کوچک اما برجستۀ دوران ناطقش میشناسند، اما بهترین بازیهایش را در دو فیلم بزرگ گریفیث، تولد یک ملت و تعصب عرضه کرد. با جدا شدن گریفیث از شرکت بایوگراف[۶] در ۱۹۱۳، مارش در، سه فیلم از چهار فیلمی که او به طور مستقل کارگردانی کرد، به ایفای نقش پرداخت که مهمترینشان هیچجا خانۀ خود آدم نمیشود است. نقشش در تولد یک ملت، نخستین نقشی بود که قابلیتهای واقعی او را به نمایش گذاشت: شخصیتی که از نیروی سرکش یک کودک تا شادمانی و افسردگی نه چندان قابل کنترل یک زن جوان را به نمایش میگذاشت. مارش در سری کارهایی که با هارون انجام داد، دوباره همین مسیر حرکت شخصیتی، از بیگناهی به بلوغ و پختگی را به نمایش گذاشت. وی بازیگری بود که بر ظرافت بیش از نمایش اصرار میورزید. او که دلباختۀ انگلستان بود در آنجا نیز در چند فیلم بازی کرد. مارش بیشتر بازیهای دوران ناطقش را برای اندرو استون[۷] و جان فورد انجام داد، ولی کسی که مارش بسط شخصیتی و پالایش هنریاش را به او مدیون بود، کسی نبود جز دیوید وارک گریفیث.
فیلمشناسی (گزیدۀ آثار)
- کلاه نیویورکی (وارک گریفیث- 1912)
- نیروی وحشی (وارک گریفیث- 1912)
- سرنوشت (وارک گریفیث- 1913)
- هیچجا خانه خود آدم نمیشود (وارک گریفیث- 1914)
- تولد یک ملت (وارک گریفیث- 1915)
- تعصب (وارک گریفیث- 1916)
- مرد سیندرلا (تاکر[۸]- 1916)
- بانوی ترسان کوچک (آدولفی[۹]- 1920)
- رز سفید (وارک گریفیث- 1923)
- سالخورده (هنری کینگ[۱۰]- 1931)
- ربکا از مزرعه سانی بروک (سانتل[۱۱]- 1932)
- آلیس در سرزمین عجایب (مک لیود[۱۲]- 1933)
- خوشههای خشم (جان فورد- 1940)
- درختی در بروکلین میروید (الیا کازان- 1945)
- جورج آپلی فقید (منکیهویتس- 1947)
- سه پدرخوانده (جان فورد- 1948)
- آبهای عمیق (هنری کینگ- 1948)
- وقتی که ویلی به خانه میآید (جان فورد- 1950)
- خورشید کاملاً میدرخشد (جان فورد- 1953)
- خزان شاین (جان فورد- 1964)