ن
ن
بیستونهمین حرف از الفبای فارسی و حرف بیستوپنجم از الفبای عربی (ابتثی) و در حساب جمل آن را معادل ۵۰ به حساب میآورند. در یونانی nu است. از نظر آوایی، این حرف نمایندۀ واج صامتِ لثوی ـ غنّهای است. نام آن «نِ= ne» و «نون= nun» است. حرف «ن» بهصورت متّصل در آغاز، که فقط به حرف میچسبد، بهشکلِ «ن » میآید، مثلِ نام، لانه، و در وسط، که هم به حرف قبل و هم به حرف بعد میچسبد، بهشکل «ـن » میآید، مثلِ تند، و در آخر، که فقط به حرف قبل میچسبد، بهشکل «من» میآید، مثلِ زمین، و بهصورت منفصل در پایان میآید، مثل قرآن، قرن. این حرف بهعنوان پیشوند حرفی به اوّلِ فعل یا مصدر یا صفت میچسبد و مفهوم منفی به آن میدهند، مثلِ: نخوردند، نرفتن، ندیده. بهعنوان پیشوند اشتقاقی بر سر بن مضارع میآید و صفت منفی میسازد، مثلِ نسوز، نرو، نخور. در ترکیبهای مواد نسوز، اسبِ نرو، آدمِ نخور. حرف «ن» ما قبل مفتوح بهعنوان پسوند اشتقاقی به پایان بن ماضی میچسبد و مصدر میسازد، مثلِ خوردن، رفتن. این حرف در گذشته دو صورت داشته است، یکی «ن» معمولی یا سَقّی که هماکنون تلفظ میشود، چنانکه در رنگ، جنگ، تنگ، دیگر «ن» غُنّه، که امروز وجود ندارد؛ در شبهقارۀ هند هنوز این نوع نون تلفظ میشود و در نوشتار هم آن را بدون نقطه مینویسند. در عرفان، اصطلاحی است که از آیۀ شریفۀ ۱، سورۀ مبارکۀ قلم، به متون عرفانی راه یافته و نزد عارفان، ن حضرت علم اجمالی، و قلم مرتبۀ تفصیلی آن، و کتابت قلم، مرحلۀ اخراج ممکنات از حضرت علمی به مرتبۀ عین و خارج است. بنا بر این تعریف، «ن» مادر و خزانۀ عالم امکانی خواهد بود؛ یعنی خداوند در جهان ازل طرحی کلّی جهان را داشته است و آن به اجمال با حرف نون تعریف شده است، آنگاه جهان ماده به تفصیل ساخته شده است. نوع قلم و کیفیت آن را عرفا هر یک بهگونهای شرح دادهاند.