واجب الوجود

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

واجِبُ‌الوجود
موجود قائم به ذات که وجودش ذاتاً ضروري باشد. در فلسفه موجود را به واجب و ممکن تقسیم می‌کنند. واجب‌الوجود به وجودی اطلاق می‌شود که خودبه‌خود وجود داشته و موجودیت آن، مستقل و بی‌نیاز از دیگری است. اما ممکن‌الوجود موجودی است که خودبه‌خود وجود ندارد و تحقق آن منوط به موجود دیگری است که از آن به‌علت وجودی تعبیر می‌شود. بنابراین، هر ممکن‌الوجودی، معلول است اما واجب‌الوجود معلول نیست و علت ندارد. پس قائم به ذات‌بودن واجب‌الوجود به معنای علت‌ نداشتن اوست نه این‌که خود، علت خویش است. هیچ موجودی نمی‌تواند علت خویش باشد زیرا لازمۀ آن دور است و آن باطل است. این سؤال که چگونه موجودی ممکن است علت نداشته باشد، از دیرباز مطرح بوده و متأخرین از فلاسفه غرب از قبیل راسل، جان استوارت میل، سارتر، کانت و دیگران نیز به آن پرداخته و آن را حاوی تناقض دانسته‌اند. حاصل کلام این عده این است که هر موجودی، طبق قانون علیت، نیازمند علت است و نیاز جهان به وجود واجب یا علّت‌العلل نیز براساس همین قانون به اثبات می‌رسد. حال چگونه است که واجب‌الوجودی که از طریق قانون علیت به اثبات می‌رسد، خود برخلاف این قانون، فاقد علت است. فلاسفه اسلامی در پاسخ به این سؤال، ملاک نیازمندی معلول به علّت را مورد کنکاش عقلی قرار داده و به این نتیجه رسیده‌اند که ملاک نیازمندی معلول به علّت نه در «وجود داشتن» آن که در «نحوۀ وجود» آن ریشه دارد به این معنا که اگر موجودی چنان باشد که خودبه‌خود متصف به وجود نشود و به‌واسطه موجود دیگری به‌وجود آید (ممکن‌الوجود) در هستی نیاز به ‌علت دارد لذا گفته می‌شود هر «ممکن‌الوجودی» نیازمند علت است. اما اگر وجود آن مستقل و بی‌نیاز از دیگران باشد، در این صورت نیازی به ایجاد و به‌وجودآورنده (علت) ندارد. بنابراین، از دیدگاه قانون علیت نمی‌توان گفت که هر موجودی به‌طور مطلق علت لازم دارد بلکه تنها می‌توان گفت که هر ممکن‌الوجودی نیازمند علت است و لذا واجب‌الوجود که هستی مستقل است، معلول نیست و نیاز به علت ندارد. اما این‌که آیا چنین حقیقتی وجود دارد یا نه، از اساسی‌ترین موضوعات فلسفه است. در فلسفۀ اسلامی دلایل زیاد و براهین گوناگونی در اثبات واجب اقامه‌ شده، بعضی از آن براهین بر بطلان دور و تسلسل مبتنی است و بعضی مبتنی نیست. براهین فلاسفه را در این موضوع در سه شکل تقسیم‌بندی کرده‌اند: ارسطویی، سینوی، صدرائی. اما برهان ارسطو به فرض تمامیت، واجب‌الوجود را اثبات نمی‌کند بلکه تنها ماوراء طبیعت را ثابت می‌کند. برهان سینوی که بوعلی سینا آن را اقامه کرده و آن را عالی‌ترین برهان خوانده، در نوع خود بدیع و ابتکاری است. این برهان بر بطلان دور و تسلسل مبتنی است و در آن اشیا واسطۀ اثبات ذات واجب قرار نگرفته‌اند. بوعلی خود، این برهان را برهان صِدّیقین می‌نامد. برهان صدرائی، برهان معروف صدّیقین است و مبتنی بر اصالت وجود و وحدت حقیقت وجود است. این برهان بر بطلان تسلسل مبتنی نیست (← برهان صدّیقین). در فلسفه دلایل زیادی بر امتناع دور و تسلسل علل اقامه کرده‌اند. از این ادله گاهی به‌عنوان مقدمه دلایل اثبات واجب استفاده می‌شود و گاهی مستقیماً برای اثبات واجب به‌کار می‌رود که از آن جمله می‌توان به برهانی که خواجه نصیر طوسی در امتناع تسلسل اقامه کرده و نیز برهانی که فارابی اقامه کرده و به برهان اَسَدّ و اَخصَر مشهور است، (← برهان_فارابی) اشاره کرد.