وافر
وافِر
(در لغت بهمعنای بسیار و افزون) اصطلاحی در عروض. از بحرهای عروضی که از تکرار رکن «مفاعِلَتُن» ساخته میشود. از زحافهای این بحرند: قطف، عصب، جم، نقص، وقص، اضمار. این بحر بیشتر در شعر عربی رواج دارد و، به سبب فزونیِ نسبی مصوتها، در شعر فارسی کمتر مورد توجه است. از اوزان این بحر است: ۱. وافر اجم معقول (فاعلن مفاعلن مفاعلتن): آن نگار خوبچهر سیمذقن/روی خویش در نهان نمود به من ۲. وافر وافی همه سالم (مفاعلتن مفاعلتن مفاعلتن) بتا غم تو بر این دل من بزد علمی/چنانکه از او به گرد جهان شدم علمی ۳. وافر منقوص (مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن): اگر یار مرا باز نوازد/دلم با غم سوداش بسازد ۴. وافر مثمن سالم (مفاعلتن مفاعلتن مفاعلتن مفاعلتن): سحر اثری ز طلعت او شبم نفسی ز عنبر او/مرا غم او چو زنده کند چگونه شوم ز منظر او (مولوی) ۵. وافر مجزّو سالم (مفاعلتن مفاعلتن): بدی چه کنی به جای کسی/که او نکند به جای تو بد.