پرش به محتوا

بازرس: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
 
[[پرونده:12054700.jpg|بندانگشتی|تصویری از جلد چاپ اول ]]
بازرس (Revizor)<br>
بازرس (Revizor)<br>
<p>کمدی‌نمایش‌نامه‌ای در پنج پرده، نوشتۀ [[گوگول، نیکلای (۱۸۰۹ـ۱۸۵۲)|نیکلای گوگول]]، به زبان روسی، نخستین اجرا در ۱۸۳۶ در [[سن پترزبورگ|سن‌پترزبورگ]]. مشهور است که موضوع این نمایش‌نامه را [[پوشکین، الکساندر (۱۷۹۹ـ۱۸37)|پوشکین]] به [[گوگول، نیکلای (۱۸۰۹ـ۱۸۵۲)|گوگول]] پیشنهاد کرده است. شایعه‌ای بر سر زبان‌ها می‌افتد که بازرسی در راه است. رؤسای شهر دستپاچه می‌شوند و گمان می‌برند بازرس همان جوان غریبه‌ای است که در یگانه مهمان‌خانۀ آبرومند شهر سکونت دارد. رؤسا در چاپلوسی از این جوان، خلستاکوف، گوی سبقت از هم می‌ربایند چراکه هرکس به‌نوبۀ خود ریگی به کفش دارد. جوان نیز بی‌خبر از همه‌جا از این خوان نعمت بهره می‌برد. از این مهمانی به آن مهمانی می‌رود و پول و رشوه‌های پرداختی را با دل و جان می‌گیرد. کار بدان‌جا می‌کشد که با دختر شهردار نامزد می‌شود و به بهانۀ کسب اجازه از والدینش برای ازدواج از شهر می‌گریزد. در میان بهت شخصیت‌ها که خبر ورود بازرس به شهر و احضار شهردار به مهمانخانه را از قزاقی چهارشانه و کلاهخودبه‌سر می‌شنوند، پرده فرومی‌افتد. مشهور است که تزار پس از دیدن این نمایش‌نامه گفته بود: «به همه سهمی از این نمایش''‌''نامه رسید، به من کمی بیش از دیگران''»''. </p>
<p>کمدی‌نمایش‌نامه‌ای در پنج پرده، نوشتۀ [[گوگول، نیکلای (۱۸۰۹ـ۱۸۵۲)|نیکلای گوگول]]، به زبان روسی، نخستین اجرا در ۱۸۳۶ در [[سن پترزبورگ|سن‌پترزبورگ]]. مشهور است که موضوع این نمایش‌نامه را [[پوشکین، الکساندر (۱۷۹۹ـ۱۸37)|پوشکین]] به [[گوگول، نیکلای (۱۸۰۹ـ۱۸۵۲)|گوگول]] پیشنهاد کرده است. شایعه‌ای بر سر زبان‌ها می‌افتد که بازرسی در راه است. رؤسای شهر دستپاچه می‌شوند و گمان می‌برند بازرس همان جوان غریبه‌ای است که در یگانه مهمان‌خانۀ آبرومند شهر سکونت دارد. رؤسا در چاپلوسی از این جوان، خلستاکوف، گوی سبقت از هم می‌ربایند چراکه هرکس به‌نوبۀ خود ریگی به کفش دارد. جوان نیز بی‌خبر از همه‌جا از این خوان نعمت بهره می‌برد. از این مهمانی به آن مهمانی می‌رود و پول و رشوه‌های پرداختی را با دل و جان می‌گیرد. کار بدان‌جا می‌کشد که با دختر شهردار نامزد می‌شود و به بهانۀ کسب اجازه از والدینش برای ازدواج از شهر می‌گریزد. در میان بهت شخصیت‌ها که خبر ورود بازرس به شهر و احضار شهردار به مهمانخانه را از قزاقی چهارشانه و کلاهخودبه‌سر می‌شنوند، پرده فرومی‌افتد. مشهور است که تزار پس از دیدن این نمایش‌نامه گفته بود: «به همه سهمی از این نمایش''‌''نامه رسید، به من کمی بیش از دیگران''»''. </p>
سرویراستار
۳۷٬۲۴۷

ویرایش