پرش به محتوا

ارنست هیلگارد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: واگردانی دستی ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایشگر دیداری
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
|باشگاه =
|باشگاه =
}}
}}
<p style="text-align: justify;">[[File:Hilgard.e.jpg|thumb|ارنست هیلگارد]]ارنست هیلگارد (1904-2001)&nbsp; &nbsp;(Ernest Hilgard)</p> <p style="text-align: justify;">(با نام کامل: ارنست راپیکِت "جک" هیلگارد<ref>Ernest Ropiequet Jack Hilgard</ref>&nbsp;؛ معروف به "جک" در بین دوستان و همکارانش)&nbsp;روان‌شناس امریکایی و استاد بازنشستۀ دپارتمان روان‌شناسی دانشگاه استنفورد از 1933.&nbsp;برای درک جامع خود از ایده‌های روان‌شناختی، شناخته شده بود. طبق آمار انجمن روان‌شناسی امریکا، که در سال 2002 منتشر شده، هیلگارد در رتبۀ 29 بارزترین&nbsp;روان‌شناسان قرن بیستم قرار گرفته است. او یکی از&nbsp;برجسته‌ترین رؤسای انجمن روان‌شناسی امریکا<ref>(American Psychological Association (APA</ref>&nbsp;نیز بود. </p> <p style="text-align: justify;">در بِلِویل<ref>Belleville</ref>، ایلینوی<ref>Illinois</ref> متولد شد.&nbsp;او تنها پسر خانواده بود و دو خواهر داشت که یکی بزرگ‌تر و دیگری کوچک‌تر&nbsp;بودند.&nbsp;پدرش، جورج انگلمن هیلگارد<ref>George Engelmann Hilgard</ref>&nbsp;پزشک بود&nbsp;و طی جنگ جهانی اول به خدمت ارتش درآمد. هیلگارد ابتدا به رشتۀ مهندسی گرایش پیدا کرد و مدرک کارشناسی مهندسی شیمی<ref>chemical engineering </ref> را در 1924 از دانشگاه ایلینوی<ref>University of Illinois </ref> در <span dir="RTL">شَمپِین</span>&nbsp;اوربانا<ref>Champaign-Urbana</ref>&nbsp;گرفت.&nbsp;سپس تحصیلات تکمیلی خود را در ییل، جایی که او همسرش، ژوزفین روهر<ref>Josephine Rohrs</ref> را دید، گذراند. اما بعد روان‌شناسی<ref>psychology</ref> خواند و دکترای این رشته را در 1930 از دانشگاه ییل<ref>Yale University </ref> اخذ کرد.&nbsp;هیلگارد پس از اخذ مدرک دکترا، همراه با همسرش به غرب کالیفرنیا رفت، و در 1933 آن‌جا عضو هیئت علمی دانشکدۀ استنفورد شد. تا 1942،&nbsp;رئیس دپارتمان روان‌شناسی بود. از 1951 تا 1955، او به عنوان رئیس بخش فارغ‌التحصیلان استنفورد خدمت کرد و&nbsp;در 1969 بازنشسته شد.</p> <p style="text-align: justify;">برخی از جوایز و&nbsp;افتخارات دیگری&nbsp;که کسب کرده، به قرار زیر است:&nbsp;کسب جایزۀ نشان طلای بنیاد روان‌شناسی امریکا<ref>American Psychological Foundation's Gold Medal Award </ref> در 1978؛&nbsp;دریافت جایزه&nbsp;از آکادمی ملی علوم<ref>(National Academy of Sciences (NAS</ref>&nbsp;در 1984 برای تحقیق علمی؛&nbsp;عضو آکادمی هنر و علوم امریکایی<ref> American Academy of Arts and Sciences</ref> در 1958؛ عضو&nbsp;آکادمی ملی علوم؛&nbsp;عضو&nbsp;آکادمی ملی آموزش و پرورش و جامعۀ فلسفی امریکا<ref>National Academy of Education and the American Philosophical Society</ref>؛ رئیس انجمن روان‌شناسی امریکا<ref>American Psychological Association, </ref>؛ و در 1991، رئیس مجلۀ&nbsp;روان‌شناس امریکایی<ref>The American Psychologist</ref>.</p> <p style="text-align: justify;">او به طور خاص برای نظریه‌اش موسوم به "ناظر پنهان<ref>hidden observer</ref>"&nbsp; شناخته شده است که هنگام وقوع هیپنوتیزم<ref>hypnosis</ref> در ذهن ایجاد می‌شود. هیلگارد بر این باور بود&nbsp;که هیپنوتیزم، حالتی&nbsp;مشخص و متمایز از هشیاری است. او می‌گفت که هیپنوتیزم باعث می‌شود یک حالت منفصل&nbsp;در آگاهی به وجود بیاید&nbsp;و&nbsp;معتقد بود&nbsp;که هیپنوتیزم در واقع جدا کردن قسمتی از هشیاری است<span dir="LTR">.</span>&nbsp;به اعتقاد او،&nbsp;همین قسمت جدا شده یا منفصل از هشیاری است که به تلقین‌های هیپنوتیزم کننده پاسخ می‌دهد<span dir="LTR">.</span>&nbsp;قسمت دیگر هشیاری، ناظر پنهان است که&nbsp;به فرایند و عملیات هیپنوتیزم کاری ندارد اما بر همهٔ کارهایی که انجام می‌شود، ساکت و صامت، نظارت می‌کند<span dir="LTR">.</span> در دهۀ 1950 بود که هیلگارد به عنوان پیشگام در مطالعۀ علمی هیپنوتیزم مطرح شد. او و همسرش، که استاد روان‌پزشکی بالینی در استنفورد (تا هنگام فوتش در 1989) بود، آزمایشگاه تحقیقات هیپنوتیزم<ref>Laboratory of Hypnosis Research </ref> در استنفورد<ref>Stanford</ref> را تأسیس کردند. همکاری این زن و شوهر منجر به انتشار کتاب‌های متعددی، از جمله ''هیپنوتیزم در تسکین درد''<ref>''Hypnosis in the Relief of Pain'' </ref> (1975) و ''آگاهی تقسیم شده''<ref>''Divided Consciousness'' </ref> (1977) شد. تحقیقات آنان در مورد استفاده از هیپنوتیزم برای درمان سرطان در کودکان، سبب شد که از موسسۀ ملی سرطان<ref>National Cancer Institute</ref> کمک های مالی دریافت کنند (و نیز از سوی بنیاد فورد<ref>Ford Foundation </ref> و موسسۀ ملی سلامت روان<ref>National Institute of Mental Health</ref> به کارشان بودجه تخصیص یابد). هیلگارد به عنوان رئیس انجمن بین‌المللی هیپنوتیزم<ref>International Society of Hypnosis </ref> در دهۀ 1970 خدمت می‌کرد. پیش از آن، هیپنوتیزم همچون پدیده‌ای مرموز و جادویی بود که روان‌شناسان آبرومند به مطالعه و تحقیق در خصوص آن نمی‌پرداختند – و موضوعی منحصر به جادوگران انگاشته می‌شد. هیلگارد&nbsp;به‌واقع علاقه‌مند بود که آن را تبدیل به موضوعی علمی و عینی کند. یکی از مهم‌ترین کارهایی که در این زمینه انجام داد، بسط و گسترش یک مقیاس سنجش برای&nbsp;ارزیابی عمق هیپنوتیزم بود- و یا این‌که چگونه افراد پذیرای هیپنوتیزم هستند. این مقیاس، که به&nbsp;مقیاس حساسیت هیپنوتیزمی استنفورد<ref>Stanford Hypnotic Susceptibility Scale</ref> معروف است، هنوز هم استفاده می‌شود. این مقیاس به استاندارد‌سازی شیوه‌های تحقیق در خصوص هیپنوتیزم کمک کرده است. علاقۀ او به این موضوع در کتاب ''روان‌شناسی در امریکا (بررسی تاریخی)''<ref>''Psychology in America: A Historical Survey''</ref> منعکس شده است. در آن زمان، استقبال بسیار خوبی از این کتاب شد. کتاب‌هایش حوزه‌های گسترده‌ای را در بر می‌گیرد، به‌ویژه حوزه‌های یادگیری، انگیزه و طی بخش دوم حرفه‌اش، هیپنوتیزم. هیلگارد علاوه بر کتاب‌هایی که دربارهٔ هیپنوتیزم نوشت، سه کتاب مهم نیز در خصوص&nbsp;موضوعاتی متفاوت نوشت:<span dir="RTL">&nbsp;''شرطی‌سازی و یادگیری''<ref>''Conditioning and Learning''</ref>&nbsp;(که تا سال ۱۹۶۰ کتاب مرجع برای بسیاری از کتابهای دیگر بود.)؛&nbsp;''نظریه‌های یادگیری''<ref>''Theories of Learning''</ref>&nbsp;(که&nbsp;</span>با همکاری گوردون بوئر<ref>Gordon Bower</ref>&nbsp;نوشت و<span dir="RTL">&nbsp;کتاب مرجع برای بسیاری از کتاب‌های دیگر شد.</span>)&nbsp;<span dir="RTL">؛ و ''زمینهٔ روان‌شناسی''<ref>''Introduction to Psychology''</ref>(این کتاب تا ویراست چهاردهم، "زمینهٔ روان‌شناسی" نام داشت. اما پس از درگذشت&nbsp;هیلگارد، آخرین و جدیدترین نسخه‌اش، که در ۲۰۰۹ به چاپ رسید، «''زمینۀ روان‌شناسی اتکینسون و هیلگارد''<ref>''Atkinson & Hilgard's Introduction to Psychology''</ref>» نام گرفت.)</span></p> <p style="text-align: justify;">او علایق بسیار دیگری نیز خارج از محیط دانشگاه داشت. او در کمک به حقوق بشر سهیم بود. از جمله فعالیت‌های مدنی او، این بود که یکی از بنیانگذاران شرکت Palo Alto&nbsp;در دهۀ 1930 بود. پس از جنگ جهانی دوم، او در ایجاد یک دانشکدۀ پرستاری&nbsp;در استنفورد برای کمک به دانش‌آموزان متأهلی که از جنگ بازگشته بودند، بسیار مؤثر بود. او در 1946 عضو مأمور آموزشی به ژاپن به منظور کمک به تغییرات پس از جنگ در نظام آموزشی آن کشور بود.</p> <p style="text-align: justify;">ارنست هیلگارد در 97 سالگی به علت ایست قلبی در منزلش در پالو آلتو<ref>Palo Alto</ref>، کالیفرنیا<ref>California</ref> درگذشت.</p> <p style="text-align: justify;">&nbsp;</p> <p style="text-align: justify;">منابع:</p>  
<p style="text-align: justify;">[[File:Hilgard.e.jpg|thumb|ارنست هیلگارد]]ارنست هیلگارد (1904-2001) (Ernest Hilgard)</p> <p style="text-align: justify;">(با نام کامل: ارنست راپیکِت "جک" هیلگارد<ref>Ernest Ropiequet Jack Hilgard</ref> ؛ معروف به "جک" در بین دوستان و همکارانش) روان‌شناس امریکایی و استاد بازنشستۀ دپارتمان روان‌شناسی دانشگاه استنفورد از 1933. برای درک جامع خود از ایده‌های روان‌شناختی، شناخته شده بود. طبق آمار انجمن روان‌شناسی امریکا، که در سال 2002م منتشر شده، هیلگارد در رتبۀ 29 بارزترین روان‌شناسان قرن بیستم قرار گرفته است. او یکی از برجسته‌ترین رؤسای انجمن روان‌شناسی امریکا نیز بود. </p> <p style="text-align: justify;">در بِلِویل<ref>Belleville</ref>، ایلینوی<ref>Illinois</ref> متولد شد.&nbsp;او تنها پسر خانواده بود و دو خواهر داشت که یکی بزرگ‌تر و دیگری کوچک‌تر&nbsp;بودند.&nbsp;پدرش، جورج انگلمن هیلگارد<ref>George Engelmann Hilgard</ref>&nbsp;پزشک بود&nbsp;و طی جنگ جهانی اول به خدمت ارتش درآمد. هیلگارد ابتدا به رشتۀ مهندسی گرایش پیدا کرد و مدرک کارشناسی مهندسی شیمی<ref>chemical engineering </ref> را در 1924 از دانشگاه ایلینوی<ref>University of Illinois </ref> در <span dir="RTL">شَمپِین</span>&nbsp;اوربانا<ref>Champaign-Urbana</ref>&nbsp;گرفت.&nbsp;سپس تحصیلات تکمیلی خود را در ییل، جایی که او همسرش، ژوزفین روهر<ref>Josephine Rohrs</ref> را دید، گذراند. اما بعد روان‌شناسی<ref>psychology</ref> خواند و دکترای این رشته را در 1930 از دانشگاه ییل<ref>Yale University </ref> اخذ کرد.&nbsp;هیلگارد پس از اخذ مدرک دکترا، همراه با همسرش به غرب کالیفرنیا رفت، و در 1933 آن‌جا عضو هیئت علمی دانشکدۀ استنفورد شد. تا 1942،&nbsp;رئیس دپارتمان روان‌شناسی بود. از 1951 تا 1955، او به عنوان رئیس بخش فارغ‌التحصیلان استنفورد خدمت کرد و&nbsp;در 1969 بازنشسته شد.</p> <p style="text-align: justify;">برخی از جوایز و&nbsp;افتخارات دیگری&nbsp;که کسب کرده، به قرار زیر است:&nbsp;کسب جایزۀ نشان طلای بنیاد روان‌شناسی امریکا<ref>American Psychological Foundation's Gold Medal Award </ref> در 1978؛&nbsp;دریافت جایزه&nbsp;از آکادمی ملی علوم<ref>(National Academy of Sciences (NAS</ref>&nbsp;در 1984 برای تحقیق علمی؛&nbsp;عضو آکادمی هنر و علوم امریکایی<ref> American Academy of Arts and Sciences</ref> در 1958؛ عضو&nbsp;آکادمی ملی علوم؛&nbsp;عضو&nbsp;آکادمی ملی آموزش و پرورش و جامعۀ فلسفی امریکا<ref>National Academy of Education and the American Philosophical Society</ref>؛ رئیس انجمن روان‌شناسی امریکا<ref>American Psychological Association, </ref>؛ و در 1991، رئیس مجلۀ&nbsp;روان‌شناس امریکایی<ref>The American Psychologist</ref>.</p> <p style="text-align: justify;">او به طور خاص برای نظریه‌اش موسوم به "ناظر پنهان<ref>hidden observer</ref>"&nbsp; شناخته شده است که هنگام وقوع هیپنوتیزم<ref>hypnosis</ref> در ذهن ایجاد می‌شود. هیلگارد بر این باور بود&nbsp;که هیپنوتیزم، حالتی&nbsp;مشخص و متمایز از هشیاری است. او می‌گفت که هیپنوتیزم باعث می‌شود یک حالت منفصل&nbsp;در آگاهی به وجود بیاید&nbsp;و&nbsp;معتقد بود&nbsp;که هیپنوتیزم در واقع جدا کردن قسمتی از هشیاری است<span dir="LTR">.</span>&nbsp;به اعتقاد او،&nbsp;همین قسمت جدا شده یا منفصل از هشیاری است که به تلقین‌های هیپنوتیزم کننده پاسخ می‌دهد<span dir="LTR">.</span>&nbsp;قسمت دیگر هشیاری، ناظر پنهان است که&nbsp;به فرایند و عملیات هیپنوتیزم کاری ندارد اما بر همهٔ کارهایی که انجام می‌شود، ساکت و صامت، نظارت می‌کند<span dir="LTR">.</span> در دهۀ 1950 بود که هیلگارد به عنوان پیشگام در مطالعۀ علمی هیپنوتیزم مطرح شد. او و همسرش، که استاد روان‌پزشکی بالینی در استنفورد (تا هنگام فوتش در 1989) بود، آزمایشگاه تحقیقات هیپنوتیزم<ref>Laboratory of Hypnosis Research </ref> در استنفورد<ref>Stanford</ref> را تأسیس کردند. همکاری این زن و شوهر منجر به انتشار کتاب‌های متعددی، از جمله ''هیپنوتیزم در تسکین درد''<ref>''Hypnosis in the Relief of Pain'' </ref> (1975) و ''آگاهی تقسیم شده''<ref>''Divided Consciousness'' </ref> (1977) شد. تحقیقات آنان در مورد استفاده از هیپنوتیزم برای درمان سرطان در کودکان، سبب شد که از موسسۀ ملی سرطان<ref>National Cancer Institute</ref> کمک های مالی دریافت کنند (و نیز از سوی بنیاد فورد<ref>Ford Foundation </ref> و موسسۀ ملی سلامت روان<ref>National Institute of Mental Health</ref> به کارشان بودجه تخصیص یابد). هیلگارد به عنوان رئیس انجمن بین‌المللی هیپنوتیزم<ref>International Society of Hypnosis </ref> در دهۀ 1970 خدمت می‌کرد. پیش از آن، هیپنوتیزم همچون پدیده‌ای مرموز و جادویی بود که روان‌شناسان آبرومند به مطالعه و تحقیق در خصوص آن نمی‌پرداختند – و موضوعی منحصر به جادوگران انگاشته می‌شد. هیلگارد&nbsp;به‌واقع علاقه‌مند بود که آن را تبدیل به موضوعی علمی و عینی کند. یکی از مهم‌ترین کارهایی که در این زمینه انجام داد، بسط و گسترش یک مقیاس سنجش برای&nbsp;ارزیابی عمق هیپنوتیزم بود- و یا این‌که چگونه افراد پذیرای هیپنوتیزم هستند. این مقیاس، که به&nbsp;مقیاس حساسیت هیپنوتیزمی استنفورد<ref>Stanford Hypnotic Susceptibility Scale</ref> معروف است، هنوز هم استفاده می‌شود. این مقیاس به استاندارد‌سازی شیوه‌های تحقیق در خصوص هیپنوتیزم کمک کرده است. علاقۀ او به این موضوع در کتاب ''روان‌شناسی در امریکا (بررسی تاریخی)''<ref>''Psychology in America: A Historical Survey''</ref> منعکس شده است. در آن زمان، استقبال بسیار خوبی از این کتاب شد. کتاب‌هایش حوزه‌های گسترده‌ای را در بر می‌گیرد، به‌ویژه حوزه‌های یادگیری، انگیزه و طی بخش دوم حرفه‌اش، هیپنوتیزم. هیلگارد علاوه بر کتاب‌هایی که دربارهٔ هیپنوتیزم نوشت، سه کتاب مهم نیز در خصوص&nbsp;موضوعاتی متفاوت نوشت:<span dir="RTL">&nbsp;''شرطی‌سازی و یادگیری''<ref>''Conditioning and Learning''</ref>&nbsp;(که تا سال ۱۹۶۰ کتاب مرجع برای بسیاری از کتابهای دیگر بود.)؛&nbsp;''نظریه‌های یادگیری''<ref>''Theories of Learning''</ref>&nbsp;(که&nbsp;</span>با همکاری گوردون بوئر<ref>Gordon Bower</ref>&nbsp;نوشت و<span dir="RTL">&nbsp;کتاب مرجع برای بسیاری از کتاب‌های دیگر شد.</span>)&nbsp;<span dir="RTL">؛ و ''زمینهٔ روان‌شناسی''<ref>''Introduction to Psychology''</ref>(این کتاب تا ویراست چهاردهم، "زمینهٔ روان‌شناسی" نام داشت. اما پس از درگذشت&nbsp;هیلگارد، آخرین و جدیدترین نسخه‌اش، که در ۲۰۰۹ به چاپ رسید، «''زمینۀ روان‌شناسی اتکینسون و هیلگارد''<ref>''Atkinson & Hilgard's Introduction to Psychology''</ref>» نام گرفت.)</span></p> <p style="text-align: justify;">او علایق بسیار دیگری نیز خارج از محیط دانشگاه داشت. او در کمک به حقوق بشر سهیم بود. از جمله فعالیت‌های مدنی او، این بود که یکی از بنیانگذاران شرکت Palo Alto&nbsp;در دهۀ 1930 بود. پس از جنگ جهانی دوم، او در ایجاد یک دانشکدۀ پرستاری&nbsp;در استنفورد برای کمک به دانش‌آموزان متأهلی که از جنگ بازگشته بودند، بسیار مؤثر بود. او در 1946 عضو مأمور آموزشی به ژاپن به منظور کمک به تغییرات پس از جنگ در نظام آموزشی آن کشور بود.</p> <p style="text-align: justify;">ارنست هیلگارد در 97 سالگی به علت ایست قلبی در منزلش در پالو آلتو<ref>Palo Alto</ref>، کالیفرنیا<ref>California</ref> درگذشت.</p> <p style="text-align: justify;">&nbsp;</p> <p style="text-align: justify;">منابع:</p>  
&nbsp;
&nbsp;


سرویراستار، ویراستار
۳۵٬۶۰۹

ویرایش