پرش به محتوا

حروف قافیه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:




تعداد حروف قافیه 9 تا و به شرح زیر است:
تعداد حروف قافیه 9 تا (شامل حرف اصلی و چهار حرف پیش و چهار حرف پس از آن) و به شرح زیر است:


*'''رَوی''' (بر وزن قوی، گرفته شده از رواء به معنی ریسمانی که با آن بار شتر را می‌بندند.) آخرین حرف اصلی قافیه است که در قالب‌های شعر سنتی فارسی در همۀ بیت‌ها تکرار می‌شود. مانند حرف «ن» در دو کلمۀ دامان و سامان و حرف «م» در دو کلمۀ شبنم و کم. اگر حرف آخر کلمه، حرف اصلی نباشد، نمی‌توان آن را روی قرار داد. در فن قافيه مبحث مفصلی به انواع حروف غیراصلی که به حرف روی ملحق می‌شود، اختصاص دارد. رعایت همسانی حرف‌های بعد از رَوی (حرف اصلی قافیه) لازم است. حرف‌های بعد از روی پیوسته و متصل به روی هستند و اگر کلمه‌ای با معنی مستقل تشکیل دهند، ردیف محسوب می‌شوند.
*'''رَوی''' (بر وزن قوی، گرفته شده از رواء به معنی ریسمانی که با آن بار شتر را می‌بندند.) آخرین حرف اصلی قافیه است که در قالب‌های شعر سنتی فارسی در همۀ بیت‌ها تکرار می‌شود. مانند حرف «ن» در دو کلمۀ دامان و سامان و حرف «م» در دو کلمۀ شبنم و کم. اگر حرف آخر کلمه، حرف اصلی نباشد، نمی‌توان آن را روی قرار داد. در فن قافيه مبحث مفصلی به انواع حروف غیراصلی که به حرف روی ملحق می‌شود، اختصاص دارد. رعایت همسانی حرف‌های بعد از رَوی (حرف اصلی قافیه) لازم است. حرف‌های بعد از روی پیوسته و متصل به روی هستند و اگر کلمه‌ای با معنی مستقل تشکیل دهند، ردیف محسوب می‌شوند.
*'''تأسيس''' (به معنی بنیاد کردن) الف (مصوت بلندِ ا) است که با فاصلۀ یک حرف متحرک، پیش از حرف روی می‌آید. مانند حرف الف در کلمه‌های روایت و شکایت. تكرار الف تأسیس در شعر عربی لازم است، اما در شعر فارسی لزومی ندارد. بدین معنی که مثلاَ در شعر عربی کلمۀ روایت را حتماً باید با کلماتی نظیر عنایت و شکایت قافیه کرد، در حالی که در شعر فارسی، مثلاً روایت با محبت و رعیت نیز قافیه می‌شود و اگر شاعری الف تأسیس را در شعر رعایت کند، آن را [[اعنات]] می‌نامند که یکی از صنایع لفظی [[بدیع (ادبیات)|بدیع]] محسوب می‌شود. قافیه‌ای را که در آن الف تأسيس رعایت شده باشد، «قافیه مؤسسه» می‌نامند.
*'''تأسيس''' (به معنی بنیاد کردن) الف (مصوت بلندِ ا) است که با فاصلۀ یک حرف متحرک، پیش از حرف روی می‌آید. مانند حرف الف در کلمه‌های روایت و شکایت. تكرار الف تأسیس در شعر عربی لازم است، اما در شعر فارسی لزومی ندارد. بدین معنی که مثلاَ در شعر عربی کلمۀ روایت را حتماً باید با کلماتی نظیر عنایت و شکایت قافیه کرد، در حالی که در شعر فارسی، مثلاً روایت با محبت و رعیت نیز قافیه می‌شود و اگر شاعری الف تأسیس را در شعر رعایت کند، آن را [[اعنات]] می‌نامند که یکی از صنایع لفظی [[بدیع (ادبیات)|بدیع]] محسوب می‌شود. قافیه‌ای را که در آن الف تأسيس رعایت شده باشد، «قافیه مؤسسه» می‌نامند.
*'''دخیل''' (به معنی داخل شده) حرف متحرکی (حرف صامت + مصوت کوتاه) است که بین الف تأسیس و حرف روی می‌آید. مانند حروف «د» و «غ» در دو کلمۀ مادر و لاغر. در شعر عربی، رعایت حرف دخیل نیز مانند الف تأسیس لازم است. اما در شعر فارسی چنین نیست و رعایت آن نیز اعنات شمرده می‌شود. به طور کلی رعایت الف تأسیس و همسانی حرف دخیل در شعر، به علت تكرار صامت‌ها و مصوت‌ها و ایجاد هماهنگی بیش‌تر در بین آنها، به موسیقی کلام می‌افزاید.
*'''دخیل''' (به معنی داخل شده) حرف متحرکی (حرف صامت + مصوت کوتاه) است که بین الف تأسیس و حرف روی می‌آید. مانند حروف «د» و «غ» در دو کلمۀ مادر و لاغر. در شعر عربی، رعایت حرف دخیل نیز مانند الف تأسیس لازم است. اما در شعر فارسی چنین نیست و رعایت آن نیز اعنات شمرده می‌شود. به طور کلی رعایت الف تأسیس و همسانی حرف دخیل در شعر، به علت تكرار صامت‌ها و مصوت‌ها و ایجاد هماهنگی بیش‌تر در بین آنها، به موسیقی کلام می‌افزاید.
*'''ردف''' (در لغت آن است که از پس چیزی درآید) از حروف قبل از روی است و بر دو نوع ردف اصلی و ردف زاید تقسیم می‌شود: ردف اصلی یکی از حروف مد (و ا ی) یا به عبارت دیگر یکی از مصوت‌های بلند او، آ، ای است که پیش از حرف روی می‌آید. مانند مصوت بلند او در کلمه‌های رود و سرود و مصوت بلند آ در کلمه‌های باد و شاد و مصوت بلند ای در کلمه‌های شنید و دمید؛ ردف زائد هر حرف ساکنی‌ست که بین حروف مد و حرف روی (یا به عبارت دیگر هر حرف صامت که بین یک مصوت بلند و حرف روی) قرار بگیرد. مانند حرف «خ» در دو کلمۀ شناخت و نواخت و حرف «خ» در دو کلمۀ سوخت و دوخت و حرف «خ» در دو کلمۀ ریخت و گریخت. حروفی که معمولاً در کلمات فارسی، ردف زائد قرار می‌گیرند، در دو کلمۀ «شرف سخن» خلاصه می‌شوند. هرکدام از این شش حرف، چون با یکی از سه حرف ردف اصلی ترکیب شود، ردف مرکب حاصل می‌شود. قافیه‌ای را که حرف ردف داشته باشد، «قافیۀ مُردّف» می‌نامند. در شعر فارسی رعایت حروف ردف اصلی و زاید واجب است، اما در شعر عربی اگر ردف اصلی «او» یا «ای» باشد، اختلاف آن جایز است. برای مثال دو کلمۀ سعود و سعید در شعر عربی با هم قافیه می‌شوند، اما اگر ردف اصلی «ا» باشد، اختلاف آن جایز نیست. یعنی دو کلمۀ عماد و عمید یا سعاد و سعید را در عربی نمی‌توان با هم قافیه کرد. مصوت بلند «او» و مصوت مركب «او» که هردو به صورت «و» نوشته می‌شوند و در اصطلاح به «واو معلوم و مجهول» معروفند، گاه توسط شاعران قدیم، با هم قافیه می‌شده‌اند؛ یعنی کلماتی از قبیل نور و جور را با هم قافیه آورده‌اند. اما مصوت بلند «ای» و مصوت مركب «ای» که هردو به صورت «ی» نوشته می‌شوند و در اصطلاح به آنها «یاء معلوم و مجهول» می‌گویند، با یکدیگر قافیه نمی‌شوند. برای مثال کلمۀ فریب که در گذشته با یاء مجهول تلفظ می‌شده، با کلمۀ نصیب قافیه نمی‌شده است.  
*'''ردف''' (در لغت آن است که از پس چیزی درآید) از حروف قبل از روی است و بر دو نوع ردف اصلی و ردف زاید تقسیم می‌شود: ردف اصلی یکی از حروف مد (و ا ی) یا به عبارت دیگر یکی از مصوت‌های بلند او، آ، ای است که پیش از حرف روی می‌آید. مانند مصوت بلند او در کلمه‌های رود و سرود و مصوت بلند آ در کلمه‌های باد و شاد و مصوت بلند ای در کلمه‌های شنید و دمید؛ ردف زائد هر حرف ساکنی‌ست که بین حروف مد و حرف روی (یا به عبارت دیگر هر حرف صامت که بین یک مصوت بلند و حرف روی) قرار بگیرد. مانند حرف «خ» در دو کلمۀ شناخت و نواخت و حرف «خ» در دو کلمۀ سوخت و دوخت و حرف «خ» در دو کلمۀ ریخت و گریخت. حروفی که معمولاً در کلمات فارسی، ردف زائد قرار می‌گیرند، در دو کلمۀ «شرف سخن» خلاصه می‌شوند. هرکدام از این شش حرف، چون با یکی از سه حرف ردف اصلی ترکیب شود، ردف مرکب حاصل می‌شود. قافیه‌ای را که حرف ردف داشته باشد، «قافیۀ مُردّف» می‌نامند. در شعر فارسی رعایت حروف ردف اصلی و زاید واجب است، اما در شعر عربی اگر ردف اصلی «او» یا «ای» باشد، اختلاف آن جایز است. برای مثال دو کلمۀ سعود و سعید در شعر عربی با هم قافیه می‌شوند، اما اگر ردف اصلی «ا» باشد، اختلاف آن جایز نیست. یعنی دو کلمۀ عماد و عمید یا سعاد و سعید را در عربی نمی‌توان با هم قافیه کرد. مصوت بلند «او» و مصوت مركب «او» که هردو به صورت «و» نوشته می‌شوند و در اصطلاح به «واو معلوم و مجهول» معروفند، گاه توسط شاعران قدیم، با هم قافیه می‌شده‌اند؛ یعنی کلماتی از قبیل نور و جور را با هم قافیه آورده‌اند. اما مصوت بلند «ای» و مصوت مركب «ای» که هردو به صورت «ی» نوشته می‌شوند و در اصطلاح به آنها «یاء معلوم و مجهول» می‌گویند، با یکدیگر قافیه نمی‌شوند. برای مثال کلمۀ فریب که در گذشته با یاء مجهول تلفظ می‌شده، با کلمۀ نصیب قافیه نمی‌شده است.


----
----
moderation، Moderators، سرویراستار، ویراستار
۵۴٬۱۵۸

ویرایش