اشتراوس، ریشارد (۱۸۶۴ـ۱۹۴۹): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
}} | }} | ||
[[پرونده:11351700-1.jpg|بندانگشتی|ریشارد اشتراوس]] | [[پرونده:11351700-1.jpg|بندانگشتی|ریشارد اشتراوس]] | ||
اِشتِراوس، ریشارد (۱۸۶۴ـ۱۹۴۹م)(Strauss, Richard)<br /> | |||
آهنگساز و رهبر آلمانی ارکستر. پیرو سنّت رُمانتیک آلمانی بود اما سبک بسیار شخصی خود را داشت که مشخصۀ آن ارکستراسیونی حجیم و رنگارنگ بود. در آغاز پوئم سمفونیکهای مهمی همچون ''دون ژوان''<ref>''Don Juan'' | آهنگساز و رهبر آلمانی ارکستر. پیرو سنّت رُمانتیک آلمانی بود اما سبک بسیار شخصی خود را داشت که مشخصۀ آن ارکستراسیونی حجیم و رنگارنگ بود. در آغاز پوئم سمفونیکهای مهمی همچون ''دون ژوان''<ref>''Don Juan'' | ||
</ref> (۱۸۸۹)، ''شوخیهای بامزۀ تیل اویلِنشپیگل''<ref>''Till Eulenspiegel’s Merry Pranks'' | </ref> (۱۸۸۹)، ''شوخیهای بامزۀ تیل اویلِنشپیگل''<ref>''Till Eulenspiegel’s Merry Pranks'' | ||
</ref> (۱۸۹۵)، و ''چنین گفت زردشت''<ref>''Also Sprach Zarathustra/Thus Spake Zarathustra''</ref> (۱۸۹۶) را ساخت. بعد به سراغ اپرا رفت و ''سالومه''<ref>''Salome'' </ref> (۱۹۰۵) و ''الکترا''<ref>''Elektra'' </ref> (۱۹۰۹) را خلق کرد که هردو عناصری از پلیتونالیته را در خود داشتند. اما ''شوالیۀ گلسرخ''<ref>''Der Rosenkavalier/The Knight of the Rose'' </ref> (۱۹۰۹ـ۱۹۱۰) بازگشت به سبکی سنتیتر بود و محبوبیت بیشتری کسب کرد. [[اشتراوس، فرانتس (۱۹۱۵ـ۱۹۸۸)|فرانتس اشتراوس]]<ref>Franz Strauss </ref>، پدرش (۱۸۲۲ـ۱۹۰۵)، در اپرای دربار مونیخ نوازندۀ [[هورن (ساز)|هورن]] بود. اشتراوس آهنگسازی را از ۶سالگی آغاز کرد و در ۱۰سالگی دو اثر نخستین خود را پدید آورد: ''مارش جشنواره''<ref>''Festival March'' </ref> و سرناد برای سازهای بادی. در ۱۸۸۰ یک سمفونی در رِ مینور را تکمیل کرد و سال بعد کوآرتت زهی لا ماژور او در کنسرتی عمومی به اجرا درآمد. در ۱۸۸۲ وارد دانشگاه مونیخ شد، اما سال بعد آن را ترک کرد و برای دورۀ تحصیلی کوتاهی به [[برلین]] رفت، اما خیلی زود پس از آن رهبر ارکستر جانشین و دستیار [[بولو، هانس گوییدو (۱۸۳۰ـ۱۸۹۴)|هانس فون بولو]]<ref>Hans von Bülow </ref> در ماینینگِن<ref>Meiningen </ref> شد. در ۱۸۸۵ بولو استعفا داد و اشتراوس رهبر اول ارکستر ماینینگن شد؛ نخستین قطعۀ شاخص او، کنسرتو هورن اول، نخستینبار در مارس به رهبری بولو به اجرا درآمد. اشتراوس در بهار ۱۸۸۶ از [[ایتالیا]] دیدن کرد و پس از آن سمفونی ''از ایتالیا''<ref>''Aus Italien'' </ref> را نوشت که در بهار ۱۸۸۷ در [[مونیخ]] اجرا شد. نخستین پوئم سمفونیک او، ''مکبث''<ref>''Macbeth'' </ref>، همان سال ساخته شد. در ۱۸۸۹ رهبر جانشین و دستیار لاسِن<ref>Lassen </ref> در اپرای دربار وایمار<ref>Weimar Court </ref> شد و نخستین موفقیت بزرگ خود را با پوئم سمفونیک ''دون ژوان'' بهدست آورد؛ سرآغاز پرحجم و مشهور این اثر گویی حضور آهنگساز جوان را با اعتمادبهنفس تمام و اطمینان از تکنیکاش اعلام میدارد. در ۱۸۹۱ [[واگنر، کوزیما (۱۸۳۷ـ۱۹۳۰)|کوزیما واگنر]]<ref>''Cosima Wagner'' </ref> از او دعوت کرد تا اپرای تانهویزر<ref>Tannhäuser </ref> را در [[بایرویت]]<ref>Bayreuth </ref> رهبری کند. اشتراوس نخستین اپرای خود، ''گونترام''<ref>''Guntram'' </ref>، را تحت تأثیر واگنر ساخت. نقش قهرمان اپرا را پائولینه دِ آنا<ref>Pauline de Ahna </ref> برعهده داشت، که در ژوئن با او ازدواج کرد، و همان سال رهبری ارکستر فیلارمونیک برلین<ref>Berlin Philharmonic Orchestra </ref> و جانشینی بولو نیز به او داده شد. باوجود عدم موفقیت گونترام، اشتراوس طی پنج سال بعدی تعدادی از محبوبترین آثار و ماندنیترین پوئم سمفونیکهای خود را ساخت، که هریک دارای ارکستراسیونی فوقالعاده بود و شخصیت متمایز خاص خود را داشت: ''تیل اویِلنشپیگِل''، ''چنین گفت زردشت''، ''دون کیشوت''<ref>''Don Quixote'' </ref>، و ''زندگی یک قهرمان''<ref>''Ein Heldenleben'' </ref>. اشتراوس همکاری خود را با [[هوفمانستال، هوگو فون (۱۸۷۴ـ۱۹۲۹)|هوگو فون هوفمانستال]]<ref>Hugo von Hofmannsthal </ref> در مقام لیبِرتّونویس در تبدیل ''الکترا''ی سوفوکلس<ref>''Sophocles'' </ref> به اپرا ادامه داد، و چهرهای وحشی و نامطبوع در آن از خود نشان داد. اشتراوس از ۱۸۹۸ رهبری ارکستر اپرای سلطنتی برلین را برعهده گرفته بود اما در ۱۹۱۸ کنارهگیری کرد و سال بعد شاهکارش، ''زنِ بیسایه''<ref>''Die Frau ohne Schatten'' </ref>، در وین بهروی صحنه رفت؛ خیالپردازی غنی و گستردگی سمفونیک ساختار این اثر، وداعی مناسب با جهانی بود که در سراسر آن چیزی جز نومیدی ناشی از [[جنگ جهانی اول]] یافت نمیشد. برای بازیهای المپیک برلین<ref>Berlin Olympic Games </ref> در ۱۹۳۶ موسیقی ساخت و در دوران حکومت نازیها چهار اپرای دیگر نیز خلق کرد. معروفترین این آثار ''کاپریچّو''<ref>''Capriccio''</ref> است. | </ref> (۱۸۹۵)، و ''چنین گفت زردشت''<ref>''Also Sprach Zarathustra/Thus Spake Zarathustra''</ref> (۱۸۹۶) را ساخت. بعد به سراغ اپرا رفت و ''سالومه''<ref>''Salome'' </ref> (۱۹۰۵) و ''الکترا''<ref>''Elektra'' </ref> (۱۹۰۹) را خلق کرد که هردو عناصری از پلیتونالیته را در خود داشتند. اما ''شوالیۀ گلسرخ''<ref>''Der Rosenkavalier/The Knight of the Rose'' </ref> (۱۹۰۹ـ۱۹۱۰) بازگشت به سبکی سنتیتر بود و محبوبیت بیشتری کسب کرد. [[اشتراوس، فرانتس (۱۹۱۵ـ۱۹۸۸)|فرانتس اشتراوس]]<ref>Franz Strauss </ref>، پدرش (۱۸۲۲ـ۱۹۰۵)، در اپرای دربار مونیخ نوازندۀ [[هورن (ساز)|هورن]] بود. اشتراوس آهنگسازی را از ۶سالگی آغاز کرد و در ۱۰سالگی دو اثر نخستین خود را پدید آورد: ''مارش جشنواره''<ref>''Festival March'' </ref> و سرناد برای سازهای بادی. در ۱۸۸۰ یک سمفونی در رِ مینور را تکمیل کرد و سال بعد کوآرتت زهی لا ماژور او در کنسرتی عمومی به اجرا درآمد. در ۱۸۸۲ وارد دانشگاه مونیخ شد، اما سال بعد آن را ترک کرد و برای دورۀ تحصیلی کوتاهی به [[برلین]] رفت، اما خیلی زود پس از آن رهبر ارکستر جانشین و دستیار [[بولو، هانس گوییدو (۱۸۳۰ـ۱۸۹۴)|هانس فون بولو]]<ref>Hans von Bülow </ref> در ماینینگِن<ref>Meiningen </ref> شد. در ۱۸۸۵ [[بولو، هانس گوییدو (۱۸۳۰ـ۱۸۹۴)|بولو]] استعفا داد و اشتراوس رهبر اول ارکستر ماینینگن شد؛ نخستین قطعۀ شاخص او، کنسرتو هورن اول، نخستینبار در مارس به رهبری بولو به اجرا درآمد. اشتراوس در بهار ۱۸۸۶ از [[ایتالیا]] دیدن کرد و پس از آن سمفونی ''از ایتالیا''<ref>''Aus Italien'' </ref> را نوشت که در بهار ۱۸۸۷ در [[مونیخ]] اجرا شد. نخستین پوئم سمفونیک او، ''مکبث''<ref>''Macbeth'' </ref>، همان سال ساخته شد. در ۱۸۸۹ رهبر جانشین و دستیار لاسِن<ref>Lassen </ref> در اپرای دربار وایمار<ref>Weimar Court </ref> شد و نخستین موفقیت بزرگ خود را با پوئم سمفونیک ''دون ژوان'' بهدست آورد؛ سرآغاز پرحجم و مشهور این اثر گویی حضور آهنگساز جوان را با اعتمادبهنفس تمام و اطمینان از تکنیکاش اعلام میدارد. در ۱۸۹۱ [[واگنر، کوزیما (۱۸۳۷ـ۱۹۳۰)|کوزیما واگنر]]<ref>''Cosima Wagner'' </ref> از او دعوت کرد تا اپرای تانهویزر<ref>Tannhäuser </ref> را در [[بایرویت]]<ref>Bayreuth </ref> رهبری کند. اشتراوس نخستین اپرای خود، ''گونترام''<ref>''Guntram'' </ref>، را تحت تأثیر واگنر ساخت. نقش قهرمان اپرا را پائولینه دِ آنا<ref>Pauline de Ahna </ref> برعهده داشت، که در ژوئن با او ازدواج کرد، و همان سال رهبری ارکستر فیلارمونیک برلین<ref>Berlin Philharmonic Orchestra </ref> و جانشینی بولو نیز به او داده شد. باوجود عدم موفقیت گونترام، اشتراوس طی پنج سال بعدی تعدادی از محبوبترین آثار و ماندنیترین پوئم سمفونیکهای خود را ساخت، که هریک دارای ارکستراسیونی فوقالعاده بود و شخصیت متمایز خاص خود را داشت: ''تیل اویِلنشپیگِل''، ''چنین گفت زردشت''، ''دون کیشوت''<ref>''Don Quixote'' </ref>، و ''زندگی یک قهرمان''<ref>''Ein Heldenleben'' </ref>. اشتراوس همکاری خود را با [[هوفمانستال، هوگو فون (۱۸۷۴ـ۱۹۲۹)|هوگو فون هوفمانستال]]<ref>Hugo von Hofmannsthal </ref> در مقام لیبِرتّونویس در تبدیل ''الکترا''ی سوفوکلس<ref>''Sophocles'' </ref> به اپرا ادامه داد، و چهرهای وحشی و نامطبوع در آن از خود نشان داد. اشتراوس از ۱۸۹۸ رهبری ارکستر اپرای سلطنتی برلین را برعهده گرفته بود اما در ۱۹۱۸ کنارهگیری کرد و سال بعد شاهکارش، ''زنِ بیسایه''<ref>''Die Frau ohne Schatten'' </ref>، در وین بهروی صحنه رفت؛ خیالپردازی غنی و گستردگی سمفونیک ساختار این اثر، وداعی مناسب با جهانی بود که در سراسر آن چیزی جز نومیدی ناشی از [[جنگ جهانی اول]] یافت نمیشد. برای بازیهای المپیک برلین<ref>Berlin Olympic Games </ref> در ۱۹۳۶ موسیقی ساخت و در دوران حکومت نازیها چهار اپرای دیگر نیز خلق کرد. معروفترین این آثار ''کاپریچّو''<ref>''Capriccio''</ref> است. | ||
| |