پرش به محتوا

باربارا استرایسند: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
باربارا استرایسند (نیویورک ۲۴ آوریل ۱۹۴۲م- )  Barbra Streisand
باربارا استرایسند (نیویورک ۲۴ آوریل ۱۹۴۲م- )  Barbra Streisand


(نام کامل: باربارا جون استرایسند<ref>Barbara Joan Streisand</ref>) بازیگر، خواننده و فیلمساز امریکایی. طی حدود 60 سال فعالیت هنری برندۀ 2 [[جایزه اسکار|جایزهٔ اسکار]]، 9 [[جایزه گرمی|جایزهٔ گرمی]]، 4 جایزهٔ امی<ref>Emmy Award</ref> و 1 [[جایزه تونی|جایزهٔ تونی]] شده است. استرایسند در فعالیت‌های اجتماعی نیز شرکت داشته و در دهۀ ۱۹۹۰ در کنسرت انتخاباتی [[کلینتون، بیل (۱۹۴۶)|بیل کلینتون]] حضور یافت. مدتی (۱۹۶۳ - ۱۹۷۱) همسر [[گولد، الیوت (۱۹۳۸)|الیوت گولد]] بود و پسرشان، جیسون گولد<ref>Jason Gould</ref> بازیگری است که در ''شاهزادۀ جزر و مد'' کنار مادر بازی می‌کرد. همسر دومش جیمز برولین<ref>James Brolin</ref> (از ۱۹۹۸) نیز بازیگر است.  
(نام کامل: باربارا جون استرایسند<ref>Barbara Joan Streisand</ref>) بازیگر، خواننده و فیلمساز امریکایی. طی حدود 60 سال فعالیت هنری برندۀ 2 [[اسکار، جایزه|جایزهٔ اسکار]]، 9 [[جایزه گرمی|جایزهٔ گرمی]]، 4 جایزهٔ امی<ref>Emmy Award</ref> و 1 [[جایزه تونی|جایزهٔ تونی]] شده است. استرایسند در فعالیت‌های اجتماعی نیز شرکت داشته و در دهۀ ۱۹۹۰م در کنسرت انتخاباتی [[کلینتون، بیل (۱۹۴۶)|بیل کلینتون]] حضور یافت. مدتی (۱۹۶۳ - ۱۹۷۱م) همسر [[گولد، الیوت (۱۹۳۸)|الیوت گولد]] بود و پسرشان، جیسون گولد<ref>Jason Gould</ref> بازیگری است که در ''شاهزادۀ جزر و مد'' کنار مادر بازی می‌کرد. همسر دومش جیمز برولین<ref>James Brolin</ref> (از ۱۹۹۸م) نیز بازیگر است.  


باربارا از کودکی در آرزوی حضور در دنیای نمایش بود. پس از کسب شهرت در برنامه‌های باشگاه‌های شبانه به عنوان خواننده، در سال ۱۹۶۲ سرانجام به برادوی<ref>Broadway Theatre</ref> راه یافت و در نخستین نمایش خود، با وجود فرعی بودن نقشش، نظر همه را جلب کرد، جایزۀ منتقدان نیویورک را برنده شد و یک‌شبه به ستارگان پیوست. او که چهرۀ نه چندان ملیح و شخصیت بروکلینی ولنگارش را با صدایی پردامنه و نیرومند و جاذبه‌ای مقاومت‌ناپذیر جبران می‌کرد به‌سرعت مدارج ترقی را پیمود. در ۱۹۶۴ در برادوی در موزیکال ''دختر شوخ<ref>''Funny Girl''</ref>'' در نقش فانی برایس<ref>Fanny Brice</ref> بازی فوق‌العاده‌ای ارائه داد و در همین دوران اوج بود که در ۱۹۶۸ این نقش را در نسخۀ سینمایی ''دختر شوخ'' تکرار کرد و برای بازی‌اش جایزۀ اسکار این سال مشترکاً به او و [[هپبورن، کاترین (۱۹۰۹ـ۲۰۰۳)|کاترین هپبورن]] داده شد و در برادوی او را «بازیگر دهه» خواندند. با وجود متوسط بودن بیش‌تر فیلم‌های استرایسند در دههٔ ۱۹۷۰، که اغلب بر محور شخصیت او و برای عرضۀ استعدادهایش به عنوان کمدین یا خواننده ساخته می‌شدند و انتقادهای مربوط به سرسختی و تکبر او سر صحنه که در تداخل با تمام جنبه‌های تولید قرار می‌گرفت، استرایسند یک جاذبۀ بزرگ گیشه و شخصیت سینمایی برجسته باقی ماند. در سال 1976 برای نوشتن  ترانۀ فیلم ''ستاره‌ای متولد می‌شود''<ref>''A Star Is Born''</ref> که خود هم یکی از نقش‌های اصلی‌اش را بازی کرد، برندۀ اسکار شد.   
باربارا از کودکی در آرزوی حضور در دنیای نمایش بود. پس از کسب شهرت در برنامه‌های باشگاه‌های شبانه به عنوان خواننده، در سال ۱۹۶۲م سرانجام به [[برادوی]]<ref>Broadway Theatre</ref> راه یافت و در نخستین نمایش خود، با وجود فرعی بودن نقشش، نظر همه را جلب کرد، جایزۀ منتقدان نیویورک را برنده شد و یک‌شبه به ستارگان پیوست. او که چهرۀ نه چندان ملیح و شخصیت بروکلینی ولنگارش را با صدایی پردامنه و نیرومند و جاذبه‌ای مقاومت‌ناپذیر جبران می‌کرد به‌سرعت مدارج ترقی را پیمود. در ۱۹۶۴م در برادوی در موزیکال ''دختر شوخ<ref>''Funny Girl''</ref>'' در نقش فانی برایس<ref>Fanny Brice</ref> بازی فوق‌العاده‌ای ارائه داد و در همین دوران اوج بود که در ۱۹۶۸م این نقش را در نسخۀ سینمایی ''دختر شوخ'' تکرار کرد و برای بازی‌اش جایزۀ اسکار این سال مشترکاً به او و [[هپبورن، کاترین (۱۹۰۹ـ۲۰۰۳)|کاترین هپبورن]] داده شد و در برادوی او را «بازیگر دهه» خواندند. با وجود متوسط بودن بیش‌تر فیلم‌های استرایسند در دههٔ ۱۹۷۰م، که اغلب بر محور شخصیت او و برای عرضۀ استعدادهایش به عنوان کمدین یا خواننده ساخته می‌شدند و انتقادهای مربوط به سرسختی و تکبر او سر صحنه که در تداخل با تمام جنبه‌های تولید قرار می‌گرفت، استرایسند یک جاذبۀ بزرگ گیشه و شخصیت سینمایی برجسته باقی ماند. در سال 1976م برای نوشتن  ترانۀ فیلم ''ستاره‌ای متولد می‌شود''<ref>''A Star Is Born''</ref> که خود هم یکی از نقش‌های اصلی‌اش را بازی کرد، برندۀ اسکار شد.   


استرایسند در دهۀ ۱۹۸۰ به کارگردانی نیز روی آورد. در ''ینتل''<ref>''Yentl''</ref> ضمن کارگردانی و نویسندگی و تهیه‌کنندگی، نقش زن یهودی جوانی را بازی می‌کرد که خود را به هیأت مردانه درمی‌آورد و چنان متقاعدکننده است که کارش به ازدواجی کمیک با امی اروینگ<ref>Amy Irving</ref> می‌کشد. ''ینتل'' برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین موسیقی و جایزهٔ گلدن گلوب بهترین فیلم موزیکال شد. در ۱۹۹۱ فیلم دومش ''شاهزادۀ جزر و مد''<ref>''The Prince of Tides''</ref> نامزد دریافت چندین اسکار (از جمله بهترین فیلم) بود. استرایسند 5 سال پس از ''شاهزادۀ جزر و مد''، فیلم کمدی  ''آینه دو چهره دارد''<ref>''The Mirror Has Two Faces''</ref> را کارگردانی کرد.       
استرایسند در دهۀ ۱۹۸۰م به کارگردانی نیز روی آورد. در ''ینتل''<ref>''Yentl''</ref> ضمن کارگردانی و نویسندگی و تهیه‌کنندگی، نقش زن یهودی جوانی را بازی می‌کرد که خود را به هیأت مردانه درمی‌آورد و چنان متقاعدکننده است که کارش به ازدواجی کمیک با امی اروینگ<ref>Amy Irving</ref> می‌کشد. ''ینتل'' برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین موسیقی و جایزهٔ گلدن گلوب بهترین فیلم موزیکال شد. در ۱۹۹۱م فیلم دومش ''شاهزادۀ جزر و مد''<ref>''The Prince of Tides''</ref> نامزد دریافت چندین اسکار (از جمله بهترین فیلم) بود. استرایسند 5 سال پس از ''شاهزادۀ جزر و مد''، فیلم کمدی  ''آینه دو چهره دارد''<ref>''The Mirror Has Two Faces''</ref> را کارگردانی کرد.       


استرایسند از همان آغاز، وحدتی میان شخصیت نمایشی و چهرۀ عمومی اجتماعی‌اش برقرار کرد. در ''دختر شوخ'' استرایسند و فانی برایس به هم می‌پیوندند: شوخ و متلک‌گو است، صدایی معرکه و بی‌نظیر دارد، می‌خواند که «من بزرگترین ستاره هستم» و سخت می‌کوشد تا این را ثابت کند. مثل کاترین هپبورن برای نسل گذشته، استرایسند با همت و پشتکار، استعداد و حساسیت خود را به سیستم قبولاند، آن را واداشت برایش کار کند و ناسازگاری کلی خود را با نظام مردسالار سینمایی پنهان نکرد. چهرۀ او (با چشم‌های قدری متمایل و بینی بلند) مانع اقبالش نشد و برعکس به طنز و گیرایی نقش‌آفرینی‌هایش افرود. در فیلم‌ها با نمایش هوش و احساس خودش همه را خلع سلاح می‌کرد و سرانجام مایۀ تعلق خاطر رمانتیک قهرمان مرد می‌شد؛ گویی می‌خواست همه را وادارد در برداشت خود از زیبایی و زنانگی تجدیدنظر کنند. در ''سلام، دالی!'' <ref>''Hello, Dolly!''</ref>طی آوازی جمعی در یک رستوران همه او را به خاطر زیبایی‌اش تحسین می‌کنند و این نشانۀ راه درازی بود که «دختر شوخ» در مدت کوتاهی پیموده بود. پس از این فیلم و موزیکال درخشانی از [[مینلی، وینسنت (۱۹۰۳ـ۱۹۸۶)|وینسنت مینلی]]، ''در یک روز آفتابی همه‌جا را می‌توانی ببینی''<ref>''On a Clear Day You Can See Forever''</ref>''،'' درگیر یک رشته کمدی‌های اسکروبال<ref>Screwball</ref> شد که در وهلۀ اول نمایانگر شخصیت پرانرژی مهاجم و گستاخ او برابر جنس مخالف بودند. نقش‌های رمانتیک‌تر او (از جمله در ''آن‌طور که بودیم''<ref>''The Way We Were''</ref>) همچنان موفقیت‌آمیز بودند، ولی در مجموع کارنامۀ استرایسند از انتخاب فیلم‌های ناموفق لطمه خورده است. شاید اعتماد به نفس فوق‌العاده‌اش باعث می‌شد فکر کند قادر به نجات هر فیلمی خواهد بود. چهرۀ سینمایی‌اش تنوع لازم را نیافت و او را به تحت‌الشعاع قرار دادن تمام آنچه در اطرافش بود قانع نشان می‌داد. در دهۀ ۱۹۸۰ کم‌کار شد و جنبه‌های زن - آزادیخواهانۀ بازی‌اش قوت گرفتند. ''ینتل'' خوش درخشید و در ادامه چندان جلوه‌ای نکرد؛ اما هنوز کافی است او روی صحنه برود. چنان که در شب سال نوی ۱۹۹۴ چنین کرد.   
استرایسند از همان آغاز، وحدتی میان شخصیت نمایشی و چهرۀ عمومی اجتماعی‌اش برقرار کرد. در ''دختر شوخ'' استرایسند و فانی برایس به هم می‌پیوندند: شوخ و متلک‌گو است، صدایی معرکه و بی‌نظیر دارد، می‌خواند که «من بزرگترین ستاره هستم» و سخت می‌کوشد تا این را ثابت کند. مثل کاترین هپبورن برای نسل گذشته، استرایسند با همت و پشتکار، استعداد و حساسیت خود را به سیستم قبولاند، آن را واداشت برایش کار کند و ناسازگاری کلی خود را با نظام مردسالار سینمایی پنهان نکرد. چهرۀ او (با چشم‌های قدری متمایل و بینی بلند) مانع اقبالش نشد و برعکس به طنز و گیرایی نقش‌آفرینی‌هایش افرود. در فیلم‌ها با نمایش هوش و احساس خودش همه را خلع سلاح می‌کرد و سرانجام مایۀ تعلق خاطر رمانتیک قهرمان مرد می‌شد؛ گویی می‌خواست همه را وادارد در برداشت خود از زیبایی و زنانگی تجدیدنظر کنند. در ''سلام، دالی!'' <ref>''Hello, Dolly!''</ref>طی آوازی جمعی در یک رستوران همه او را به خاطر زیبایی‌اش تحسین می‌کنند و این نشانۀ راه درازی بود که «دختر شوخ» در مدت کوتاهی پیموده بود. پس از این فیلم و موزیکال درخشانی از [[مینلی، وینسنت (۱۹۰۳ـ۱۹۸۶)|وینسنت مینلی]]، ''در یک روز آفتابی همه‌جا را می‌توانی ببینی''<ref>''On a Clear Day You Can See Forever''</ref>''،'' درگیر یک رشته کمدی‌های اسکروبال<ref>Screwball</ref> شد که در وهلۀ اول نمایانگر شخصیت پرانرژی مهاجم و گستاخ او برابر جنس مخالف بودند. نقش‌های رمانتیک‌تر او (از جمله در ''آن‌طور که بودیم''<ref>''The Way We Were''</ref>) همچنان موفقیت‌آمیز بودند، ولی در مجموع کارنامۀ استرایسند از انتخاب فیلم‌های ناموفق لطمه خورده است. شاید اعتماد به نفس فوق‌العاده‌اش باعث می‌شد فکر کند قادر به نجات هر فیلمی خواهد بود. چهرۀ سینمایی‌اش تنوع لازم را نیافت و او را به تحت‌الشعاع قرار دادن تمام آنچه در اطرافش بود قانع نشان می‌داد. در دهۀ ۱۹۸۰م کم‌کار شد و جنبه‌های زن - آزادیخواهانۀ بازی‌اش قوت گرفتند. ''ینتل'' خوش درخشید و در ادامه چندان جلوه‌ای نکرد؛ اما هنوز کافی است او روی صحنه برود. چنان که در شب سال نوی ۱۹۹۴م چنین کرد.   
              
              


'''فیلم‌شناسی''' (گزیدۀ آثار)         
'''فیلم‌شناسی''' (گزیدۀ آثار)         


* دختر شوخ (1968)      
* دختر شوخ (1968م)
* سلام، دالی! (1969)      
* سلام، دالی! (1969م)
* در یک روز آفتابی همه‌جا را می‌توانی ببینی (1970)      
* در یک روز آفتابی همه‌جا را می‌توانی ببینی (1970م)
* جغد و گربه ملوس (1970)      
* جغد و گربه ملوس (1970م)
* تازه چه خبر دکتر؟ (1972)      
* تازه چه خبر دکتر؟ (1972م)
* آن‌طور که بودیم (1973)
* آن‌طور که بودیم (1973م)
* محض خاطر پیت (1974)      
* محض خاطر پیت (1974م)
* بانوی شوخ‌طبع (1975)      
* بانوی شوخ‌طبع (1975م)
* ستاره‌ای متولد شده ‌است (1976)      
* ستاره‌ای متولد شده ‌است (1976م)
* رویداد اصلی (1979)      
* رویداد اصلی (1979م)
* تمام طول شب (1981)      
* تمام طول شب (1981م)
* ینتل (1983)      
* ینتل (1983م)
* شاهزادۀ جزر و مد (1991)      
* شاهزادۀ جزر و مد (1991م)
* آینه دو چهره دارد (1996)      
* آینه دو چهره دارد (1996م)
* ملاقات با فاکرها (2004)      
* ملاقات با فاکرها (2004م)
* فاکرهای کوچک (2010)      
* فاکرهای کوچک (2010م)
* سفری با حس گناه (2012)      
* سفری با حس گناه (2012م)


----
----
سرویراستار
۵۳٬۲۵۶

ویرایش