پسامدرنیسم (هنر)
پسامدرنیسم (هنر)(postmodernism)
جنبشی در اواخر قرن ۲۰ در معماری و هنر. با دلمشغولیِ مدرنیسمِ پس از جنگ به اصالت فرم و تکنیک به مخالفت برخاست و کوشید مرزهای میان هنر، فرهنگ عامه، و رسانهها را ازبین ببرد. پسامدرنیستها عناصر شیوههای گذشته، همچون کلاسیسیسم[۱] و باروک[۲] را ترکیب میکنند و در فرمهای کارنشدۀ مدرن بهکار میگیرند و اغلب به جلوههایی طنزآمیز دست مییابند. صمیمیت کَمّی نامتعارف آنها بیشتر از جدّیت خشک مدرنیسم گیرایی دارد. از بین انواع گروهها و افراد پسامدرنی که در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ظهور کردند، رابرت ونتوری[۳] و مایکل گرِیوز[۴] (هردو امریکایی) در معماری، دیوید لاج[۵] (انگلیسی) و تامس پینچون[۶] (امریکایی) در نویسندگی، گرهارد ریشتر[۷] (آلمانی) و شری لِوین[۸] (امریکایی) در نقاشی، شهرت یافتند. پس از جنگ جهانی دوم، هنر مدرن از لحاظ نظری و عملی با سرعت روزافزونی تقلیلی[۹]، و در مجموع انتزاعی[۱۰] شده بود. اساس آن بر این باور مبتنی بود که هنر خواهناخواه به لوازم محض انتزاع[۱۱] ناب تقلیل خواهد یافت. مینیمالیست[۱۲]ها (کمینهگرایان) با مربعهای سفیدی که بهسختی دیده میشد این هنر را تحقق بخشیدند. نقاشان چون به چنین افراطی رسیدند، بهتدریج علیه نظریههایی شوریدند که به گمان آنها با تنگنظری هنر را محدود میکرد، و در عوض از نو به مقولۀ هویت پرداختند. این بازنگری و توجه تازه به مدرنیسم را «پسامدرنیسم» نامیدند. نظریهپردازان پسامدرن سرشناسی همچون میشل فوکو[۱۳]، ژان بودریار[۱۴]، و فردریک جیمسون[۱۵]، دربارۀ مسائل هنر، جامعهشناسی، و انسانشناسی در یک ساحت مشترک بینارشتهای به بحث پرداختند و کوشیدند هنر را از انزوا بیرون آورند، و به زندگی روزمره بازگردانند. پسامدرنیستها در محیطی کار میکردند که شاهد دستیابی سریع شمار بسیاری از هنرمندان جوان به ثروت و شهرت بودند. تصویر سنّتی شاعرانه از هنرمند جوان آزردهای که در خارج از نهاد رسمی هنر تقلّا میکند، دیگر مصداق نداشت.