چ

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

چ

چوب پا

هفتمین حرف از الفبای فارسی است و در نظام الفبایی عربی (ابتثی) نیست؛ زیرا یکی از چهار حرف «پ، چ، ژ، گ» است که مخصوص زبان فارسی است. به همین سبب، در گذشته، هنگام تلفظ، بیشتر به «ج» و «ز، د، س، ص» تبدیل می‌شده است و شاعران گاه این حرف را با «ج» قافیه کرده‌اند. مثلاً در این بیت از بوستان سعدی: دلش گرچه در حال از او رنجه شد ـ دوا کرد و خوشبوی چون غنچه شد. حرف «چ» از نظر آوایی نمایندۀ ثابت پیش‌کامی ـ سایشی بی‌واک است. در حساب جمل نمایندۀ عددی نیست مگر آن را مانند جیم، معادل هفت به حساب آورده‌اند. در رسم‌الخط قدیم، گاهی ضمیر مبهم و پرسشیِ «چه» را به‌صورت «چ» می‌نوشتند، مثلاً آنچ به‌جای آنچه، هرچ به‌جای هرچه، چبود به‌جای چه بود.