کشف
کَشف (عرفان)
(یا: مکاشفه؛ بهمعنی آشکارکردن) در عرفان نظری، آن را آشکارشدن مخفیّات بر سالک دانستهاند. این مخفیّات گاه از نوع حقایق علمی است، و گاه از نوع انوار جزئی، که از آنچه در زمان گذشته واقع شده، یا در آینده واقع میشود خبر میدهد. به اعتقاد خود عارفان، تمامی مکاشفهها، کشف مقیّد است که در آن، عناصرِ خارجیِ پیرامونِ وجود عارف و شرایط فکری و فرهنگی که عارف در آن قرار دارد، بر چگونگی کشف تأثیر میگذارد. شماری از مکاشفاتِ کسانی، همچون ابن عربی دربارۀ نظائر خلفا، در همین راستا توجیه میشود. اینان، کشف مطلق را، تنها مخصوص به وجودِ پیامبر اکرم (ص) و کاملین از اولیای محمّدی، علیهمالسلام، میدانند. از اینرو، هیچ عارفی، جز ابن عربی و قونوی در یک مورد، مدّعی چنین کشفی نشده است. در برترین مرحلۀ مکاشفه نیز اختلاف است، چه درحالیکه شماری از اینان، قرآن کریم را حاصلِ کشفِ صحیفۀ علم وجوبی بر پیامبر اکرم (ص) میدانند و آن را کمال مکاشفات میشمارند، گروهی دیگر اِشراف بر ضمایر را، که به چنین مُکاشِفی، المُشرِف عَلَیالضمایر میگویند، برترینِ این مراتب دانستهاند. برای بعضی از عرفا و صوفیان، چنین کشفی گزارش شده است.