کنایه
کِنایه
یکی از آرایههای علم بیان. در لغت بهمعنی پوشیده سخنگفتن و در اصطلاح آن است که لفظی را بگویند و لازم و معنای آن را اراده کنند، در عین اینکه ارادۀ اصل معنا نیز ممکن و جایز باشد؛ مثلاً «باز بودن در خانۀ فلانی» هم میتواند معنای ظاهری را داشته باشد و هم بر بخشندگی او دلالت کند. لفظ و معنای ظاهری را «مَکْنیّبه» و معنای مقصود را «مَکْنیّعنه» میگویند و کنایه به اعتبار دلالت مکنیّبه به مکنیّعنه به سه دسته تقسیم میشود: ۱. کنایه از موصوف (اسم)، که در آن صفتی را با کنایه به موصوفی اختصاص میدهند مانند «شاه مردان» برای علی (ع). یا اینکه از چند صفت به موصوف پی ببریم مانند «قاضی طیلسانپوش» کنایه از «سیّارۀ مشتری». ۲. کنایه از صفت: مکنیبه صفتی است که از آن به مکنیّعنه که آن هم صفتی است، پی میبریم؛ مانند «سیهگلیم» که کنایه از «بدبخت» است. ۳. کنایه از فعل (حال): مکنیّبه یک فعل یا حالت است که از آن به مکنیّعنه، پی برده میشود؛ مانند «دست کفچهکردن» که کنایه از «گداییکردن» است. از نظر انتقال معنای مقصود، کنایه به دو دسته تقسیم میشود: ۱. کنایۀ قریب: که در آن انتقال از لازم به ملزوم آسان است مانند «چشمداشتن» که کنایه از «منتظربودن» است. ۲. کنایۀ بعید که در آن انتقال از مکنّیبه به مکنّیعنه دشوار است؛ مانند «سرِ کیسه به بند گندنا بستن» که کنایه از بخشندگی است و برای انتقال از معنای لازم به ملزوم، وسائطی لازم است. کنایه از نظر وضوح و خفیبودن معنای آن به چهار دسته تقسیم میشود: ۱. تلویح که در آن وسائط میان مَکْنْیبه و مکنْیعنه زیاد است و بههمین علت، دریافتن معنی کنایه دشوار است؛ مانند «خاکستر خانۀ فلانی زیاد است» که از آن به «بسیاری پختوپز» و از آن به بسیاری مهمانها و از آن به «بخشندگی وی» پی میبریم. ۲. ایما: که در آن روابط میان لازم و ملزوم اندک و معنی آشکارتر است؛ مانند «رختبربستن» کنایه از «سفرکردن». ۳. رمز: که در آن روابط میان مکنّیبه و مکنیعنّه کم و خفی (پوشیده) است: مانند «دستکج» کنایه از «دزد». ۴. تعریض: در این نوع کنایه هدف هشدار، نکوهش و تنبیه طنز یا مسخرهکردن مخاطب است؛ مانند نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند/نه هرکه آینه سازد سکندری داند.