کیوسیان
کیوسیان
(يا: آل باوند) نام نخستین شاخه از دولت باوندیان طبرستان (مازندران) که گاهی بر سراسر این سرزمین و گاهی نیز بر بخشهایی از آن فرمانروایی کردند. باوند پایهگذار این دودمان که خود را از نوادگان کیوس پسر قباد ساسانی میدانست نخست در خدمت خسرو دوم ساسانی بهسر میبرد و در جنگهای خسروپرویز بارومیان شرکت داشت. پس از شکست سپاه ایرانی از اعراب مسلمان، باوند در خراسان از یزدگرد سوم اجازه یافت که به طبرستان رفته و پس از زیارت آتشکدۀ کوسان در گرگان به شاهنشاه بپیوندد. اما چون از کشتهشدن یزدگرد آگاهی یافت در همانجا ماندگار شد و سرانجام به درخواست مردم طبرستان امارت آنها را بهدست گرفت و مهاجمان ترک را از طبرستان بیرون راند. باوند پس از پانزده سال فرمانروایی بهدست ولاش نامی که شاید آذر والاش، حاکم گماشتۀ یزدگرد بر طبرستان بود، کشته شد. ولاش پس از هشت سال فرمانروایی بهدست سرخاب/سهراب پسر باوند از پای درآمد. سرخاب در پریم/فریم در شهریار کوه بر کران غربی رود تجن بر تخت نشست و پس از ۳۰ سال فرمانروایی حدود ۹۸ق درگذشت. پس از سرخاب، پسرش مهر مردان (۹۸ـ۱۳۸ق) که گویا در برانداختن دولت بنیامیه با ابومسلم خراسانی همدست بود و پس از او پسرش سرخاب دوم (۱۳۸ـ۱۵۸ق) در پریم فرمانروایی کردند. شروین پسر سرخاب، معروف به ملکالجبال (۱۵۸ـ ح ۲۰۰ق) که تاریخ مستند دودمان باوندی با او آغاز می شود با منصور، مهدی، هادی و هارونالرشید، خلفای عباسی همروزگار بود. سایر دورۀ فرمانروایی وی در نبرد با مهاجمان عرب و دستنشاندگان بومی آنها گذشت. وی با همدستی ونداد هرمز، امیرقارنوندی، بسیاری از مسلمانان و کارگزاران خلافت عباسی را کشت. چون بیماری هارونالرشید شدت گرفت، شهریار پسر شروین و قارن پسر ونداد هرمز در دربار بغداد بهسر میبردند به نزد پدر بازگشتند و شهریار پس از مرگ پدر در شهریار کوه بر جای او نشست. او و قارن، دوستی پدرانشان را نگه داشتند، اما پیوستن قارن به مأمون در پیکار با رومیان سبب شد که شهریار رشتۀ این دوستی را بگسلد و به املاک او دستاندازی کند. وی سپس درگیر نبرد با مازیار پسر قارن شد و توانست با همدستی ونداد امید پسر عم مازیار وی را از قلمروش بیرون کند. شاپور پسر شهریار (۲۱۰ـ۳۲۰ق) نیز درگیر کشاکش با مازیار و محمد بن خالد، سردار مأمون عباسی بود و سرانجام مازیار او را گرفت و گردن زد. قارن پسر شهریار، معروف به ابوالملوک، که پس از برادرش به فرمانروایی رسید ( ـ ح ۲۵۴ق) سپس درگیر منازعه با حسن بن زید علوی شد و سرانجام از حسن شکست خورد و به قومِس گریخت و در آنجا درگذشت. رستم پسر قارن (ح ۲۵۴ـ۲۸۲ق) نیز که پس از پدر فرمانروایی یافت با نیروی فزایندۀ زیدیان روبرو بود و از بیم آنها توان گسترش قلمرو خود را که به پارهای نواحی کوهستانی محدود بود نداشت؛ اما سرانجام در مبارزۀ قدرت با رافع بن هَرثمه والی خراسان گرفتار آمد و زیر شکنجه درگذشت. در ۲۸۳ق رافع بهدست عمرو لیث کشته شد و در ۲۸۷ق عمرو بهدست امیراِسماعیل سامانی گرفتار شد و در همان سال محمد بن زید نیز بهدست محمد به هارون، سردار اسماعیل سامانی از پای درآمد. این رویدادها فرصتی پیش آورد که شروین پسر رستم که در بند زیدیان بود آزاد شود و در اطاعت سامانیان در قلمرو پدرش بر تخت فرمانروایی بنشیند. روزگار فرمانروایی او مصادف با اوج قدرت زیدیان در طبرستان بود و بیشتر سالهای فرمانروایی او در نبرد با ناصر کبیر و جانشین او داعی صغیر زیدی گذشت و سرانجام برای نگهداشتن قلمرو خود به ماکان بن کاکی که با زیدیان دشمنی میورزید پیوست. شروین دست کم تا ۳۱۷ق در پریم/فریم فرمانروایی کرد و پس از آن هیچ آگاهی از او در دست نیست. روزگار فرمانروایی شهریار پسر شروین (ح ۳۱۷ـ۳۵۷ق) با برآمدن دو دولت زیاری و بُوَیهی و کشاکش میان آنها بر سر استیلای بر طبرستان گذشت، اما هنگامی که وشمگیر زیاری از رکنالدوله دیلمی شکست خورد (۳۳۱ق) به کوههای شروین نزد شهریار پناه جست و شهریار خواهرش را به زنی او داد، اما پس از آنکه وشمگیر از طبرستان بیرون رفت، شهریار از استندار ابوالفضل رستمداری شکست خورد و به ری نزد رکنالدوله دیلمی پناه برد و قلمرو او بهدست آلبویه افتاد. دارا، برادرزادۀ شروین ( ـ۳۶۲ق) و شهریار پسر دارا ( ـ۳۹۰ق) که آخرین امیر از دودمان کیوسی است از دولت آلبویه شاخۀ ری فرمان میبردند. احتمالاً دارا برادر مرزبان مولف مرزباننامه است. نیز ← باوندیان