ی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

ی

ي

سی‌ودومین و آخرین حرف از الفبای فارسی و بیست‌وهشتمین حرف از الفبای عربی (ابتثی) و حرف دهم از الفبای ابجدی که در حساب جمل ده به‌حساب می‌آید، در عبری yod و در یونانی iota است. حرف «ی» نشانۀ صامتِ کامی ـ دندانی «y» است، چنان‌که در کلمۀ یار (yâr) و هم نشانۀ مصوت پیشین ـ بستۀ «i»، چنان‌که در کلمۀ دید (did) و در بعضی اسم‌های دخیل عربی نمایندۀ مصوت «â» است چنان که در کلمۀ مصطفی (mostafâ). نام این حرف «یِ = ye» و «یا = yâ» و «یی = yi» و «یاء = yâ» است. هنگامی که حرف «ی» به‌عنوان صامت میانجی، بین موصوف و صفت و یا مضاف و مضاف‌الیه قرار می‌گیرد، گاهی به‌شکل یای کوچک «ء» نوشته می‌شود مثلِ لانۀ پرنده، خانۀ بزرگ. حرف «ی» پرکاربردترین پسوند در زبان فارسی است که هم در فارسی کهن و هم در فارسی معیار معاصر و هم در فارسی عامیانه کاربردی گسترده دارد. این حرف به‌عنوانِ پسوند صرفی و نیز پسوند اشتقاقی به کلمات اضافه می‌شود. الف) پسوند صرفی: ۱. به‌عنوان شناسه، در دوم‌شخص مفرد به بن فعل اضافه می‌شود، چنان‌که در می‌بردی، می‌بری؛ ۲. نشانۀ نکره، که به اسم اضافه می‌شود و آن اسم را نکره می‌کند، چنان‌که در جملۀ «مردی را درخیابان دیدم»؛ ۳. به‌عنوان نشانۀ وحده، به اسم اضافه می‌شود و به آن مفهوم وحده می‌دهد. مثل «باید نفری ۱۰۰تومان بدهید» و گاهی مفهوم تقریب را به آن می‌دهد با مثل «یک هفته‌ای در اصفهان ماندیم» و گاهی مفهوم تحقیر دارد مثلِ «در مصطبۀ عشق تنعّم نتوان کرد ـ چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی» ۴. در فارسی کهن، برای ساخت‌های فعل استمراری به انتهای فعل ساده، حرف «ی» افزوده می‌شد که به آن «یای استمراری» می‌گویند با چنان‌که در این جمله: هر روز بامداد به خدمت پیغمبر آمدندی و از پیغامبر... علم شنیدندی. (ترجمۀ تفسیر طبری)؛ ۵. در فارسی کهن، برای بیان امور و حوادثی که در عالم خواب و رؤیا جریان داشته است از فعلی استفاده می‌کرده‌اند که با پسوند «ی» به‌کار می‌رفته و این پسوند به صیغۀ ماضی و مضارع اضافه می‌شده است با مثال: «دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی ـ کز عکس روی او شب هجران سرآمدی». (حافظ)؛ ۶. در فارسی کهن، به انتهای ساخت‌های فعل التزامی حرف «ی» اضافه می‌شده است مثلِ «بر زبانِ تو کلمه‌ای نرفت که در آن عیبی گرفتندی». (کلیله و دمنه)؛ ب) پسوند اشتقاقی: ۱. پسوند «یِ» اسم‌ساز، که به صفت و گاهی اسم متصل می‌شود و غالباً اسم معنا و اسم مصدر می‌سازد و مفاهیم گسترده‌ای به آن می‌دهد؛ مثلِ: برادری، سیاهی، عکاسی، شهرداری، هزاری، ماشینی، آبادی، شیرینی؛ ۲. پسوند «ی» صفت‌ساز، که به اسم متصل می‌شود و غالباً صفت نسبی می‌سازد، مثل رنگی، سنگی، فرهنگی، تهرانی، اسلامی؛ ۳. پسوند «ی» لیاقت، که به مصدر اضافه می‌شود و صفت لیاقت می‌سازد؛ مثلِ پوشیدنی، خوردنی، دیدنی. البته گاهی پسوند «ی» اشتقاقی مفهوم جدیدی به اسم یا صفت قبل از خود نمی‌دهد، مثل ارمغانی، قربانی، خلاصی. در گذشته، حرف مصوت «ی» به دو صورتِ معروف و مجهول تلفظ می‌شده است که امروز برای فارسی زبانان قابل تمایز و تشخیص نیست. یای معروف که به یای عربی هم شناخته می‌شده است، حرکت ماقبل آن کسرۀ اشباع‌شده بوده است؛ مثل «ی» در کلمات تیر، شیر (خوردنی)، تقدیر. یای مجهول که به آن یای فارسی هم می‌گفته‌اند، حرکت ما قبل آن کسرۀ غیراشباع شده بوده است؛ چنان‌که در تیغ، گریز، فریب، آسیب. گذشتگان از دیدگاهی دیگر حرف «ی» را به یای اصلی و یای وصلی تقسیم می‌کرده‌اند؛ یای اصلی جزو اصل کلمه است مثلاً «ی» در گیاه، و «ی» وصلی یا زاید که همان پسوندها هستند.