یوسفی ترکش دوز
یوسفی تَرکَشدوز
صوفی ترکشدوز خراسانی. از او اطلاعات چندانی در دست نیست، جز آنکه از مریدان درویش خسرو نقطوی و متهم به الحاد بوده و ذکر او در تاریخ، بیشتر مدیون واقعۀ عجیبی است که در پایان عمر، به او روی کرد. شاهعباس بزرگ، زمانی که بر خواجه درویش خسرو نقطوی، پیر مراد یوسفی، غضب کرد و او را بههمراه یارانش به بند کشید، یوسفی را نیز به زندان افکند. آنگاه به اشارۀ جلالالدین منجّمباشی، که عبور ستارۀ دنبالهداری از فضای ایران را دلیل بر واقعهای هولناک در امر سلطنت میدانست، یوسفی را بهمدت سه روز از ۷ ذیقعده تا بامداد دهم همان ماه ۱۰۰۱ق بر تخت نشاندند و او را سلطان ایران خواندند. عجیب آنکه یوسفی در این سه روز، بهجای آنکه حکمی کند تا از مرگ نجات یابد، تنها حکم کرد تا چند جوان زیباروی را به خدمت او برند، و گویا در این سه روز مصاحب آنان بوده است. در پایان این سه روز، یوسفی، بهعنوان سلطان ایران به دار کشیده شد، و با دفع نحوست، سلطان صفوی باز بر تخت نشست. منجم دربار نیز، بعدها بهگونهای دیگر به امر سلطان سرنوشت یوسفی را پیدا کرد.