یونانی، هنر
یونانی، هنر (Greek art)
مجسمهسازی، نقاشی (تقریباً همگی در تزیین ظروف)، موزائیککاری[۱]، و دستساختههای یونانِ باستان. هنر یونان معمولاً به سه دوره تقسیم میشود: دورۀ کهن[۲]. (اواخر قرن ۸پم ـ۴۸۰پم)، که نفوذ هنر مصر را بازمیتابد. دورۀ کلاسیک[۳] (۴۸۰ـ۳۲۳پم) که واقعگرایی[۴] بلیغ و باوقار، مشخصۀ آن است. دورۀ یونانیمآبی[۵] (۳۲۳ـ۲۷پم)، که هنری است پرشورتر یا احساسیتر از هنر دورۀ کلاسیک. مجسمهسازی از پیکر انسان در هر سه دوره مسلط بود، و تزیین ظروف و گلدانها بهمدّت چند قرن، کانون تکامل هنری محسوب میشد.
مجسمهسازی دورۀ کهن. تقریباً تمامی پیکرههای یونانی برای استفاده در بیرون یا درون معابد ساخته میشدند. همانگونه که ستون معابد یا منازل بدْوی از تنۀ درخت اقتباس شده بود، مجسمه نیز از تنۀ ناصاف درخت تکامل یافت، که احتمالاً یکی از خدایان یا الهگان را باز مینمود. نمونههایی از این بُتهای چوبیِ تودهمانند از دوران کلاسیکِ یونان باقی ماندهاند. نمونۀ گزیدهای در معبد پارتنون[۶]، آتن، یافت شده است که قدیمیترین تمثال الهه آتنا[۷]، بهشمار میآید. آثار برجامانده از این دست، پیکرههای سنگی از مرد برهنۀ ایستاده (کوروس[۸]) و از زن پوشیدۀ ایستاده (کُرِه[۹]) را دربرمیگیرند، که بهخصوص بهسبب روبهرونمایی، از هنر مصر متأثرند. حدود ۵۰۰پم، پیکرهها را بهگونهای میساختند که وزن بدن بر روی یکی از پاها قرار گیرد، و به این ترتیب اندام انسان حالت طبیعیتری مییافت. اغلب تبسّم خفیفی نیز بر لبان مجسمهها مینهادند.
مجسمهسازی کلاسیک. حالات پیکرهها آرامشی باوقار را مینمایانند. استفاده از مفرغ[۱۰] (ریختهگری دقیق با اسلوب مومی[۱۱])، مدلهای جدیدِ ایستادن و حرکت بیشترِ مجسمهها را میسّر ساخت. شمار اندکی از پیکرههای مفرغیِ آن زمان برجا ماندهاند و بسیاری از آنها فقط از طریق کپیههای مرمرینِ رومیشان شناخته شدهاند. پیکرۀ مفرغی دیسکپران[۱۲] اثر مورون[۱۳] (۴۶۰ـ۴۵۰پم) نمونۀ گزیدهای از مجسمههای این دوره است. از دیگر مجسمههای نظرگیر مفرغی یونان، ارّابهران دِلفی[۱۴] (۴۸۰پم؛ موزۀ دِلفی[۱۵])، و نیز پیکرۀ نیرومند زئوس یا پوسیدون[۱۶] (ح ۴۶۰پم؛ موزۀ ملّی، آتن) درخور ذکرند. در نقشبرجستههای سواران و اسبانِ معبد پارتنون نیز آزادی در حرکات اندام، مشهود است؛ این آثار تحت نظارت فیدیاس[۱۷] اجرا شدهاند. مجسمههای پارتنون همواره عالیترین نمونههای عرضۀ تعادلِ بین هماهنگی و نیرومندی شناخته شدهاند، که مشخصۀ اصلی هنر آن دوره است. پیکرۀ نیزهدار[۱۸] اثر پولوکِلیتوس[۱۹] (۴۵۰ـ۴۴۰پم)، بازتابی از هماهنگی و توازنی است که بعدها معیاری برای تناسبهای زیبایی شد. پراکسیتلس[۲۰] با اجرای پیکرۀ آفرودیت کنیدوس[۲۱] در ۳۵۰پم، پیکرۀ برهنۀ زنانهای را به گنجینۀ مجسمهها افزود. لوسیپوس[۲۲] و اسکوپاس[۲۳] از مجسمهسازان بزرگ این دوره بودند.
مجسمهسازی یونانیمآب (هلنی). مهارت فوقالعاده در عرضۀ پیچیدگیهای فنی (پرداخت جزئیات و بافت، حرکات درهمتنیدۀ اندام، و ترکیببندی)، و گرایش به جلوههای حسّی، از مشخصات این دورهاند. پیکرههایی همچون پیروزی بالدار ساموتراکه[۲۴] با جامهپردازی نظرگیرش، و گروهپیکرۀ دردمند لائوکوئون[۲۵]، نمونههای گزیدهای از بازنمایی جلوههای حرکتی، و احساس عمیقاند. پس از غارت شهر کورَنت[۲۶] در ۱۴۶پم، آتن کارگاه تولید آثار هنری برای بازار روم شد؛ زیباترین تولیدات هنری این کارگاه عبارتاند از پیکرۀ ونوس دِ میلو[۲۷] (موزۀ لوور[۲۸]، پاریس)، و آپولون بلودره[۲۹] (واتیکان، رُم).
نقاشی روی گلدان. هنرمندان یونانی تا قرن ۵پم سفالگری و نقاشی را توأماً انجام میدادند، و آثار امضادارشان به اقصی نقاط امپراتوری یونان صادر میشد. ظروف را با شکلها و اندازههای مقرّر پدید میآوردند، و از آنها برای نگهداری آب، شراب، و روغن استفاده میکردند. نخستین تزیینات از خطوط و دایرههای ساده تشکیل میشد که شکلگیری شیوۀ هندسی[۳۰] را، در نزدیکی آتن در قرن ۱۰پم، در پی داشت. این شیوه، شکلهای دقیقی همچون «زنجیرۀ یونانی[۳۱]» را دربرمیگرفت. بهتدریج نوارهای تزیینی افزایش یافت و پیکر چکیدهنما[۳۲] (استیلیزه) و هندسیِ انسان به آن افزوده شد. حدود ۷۰۰پم، سفالگران کورنتی سبک نقش سیاهگون[۳۳] را ابداع کردند. آنان صحنههای اساطیری و جنگی را با رنگ سیاه بر گِلِ سرخرنگ و مات سفال، در حاشیهای پهن تصویر میکردند. حدود ۵۳۰پم، سفالگران آتنی این فرآیند را وارونه ساختند، و شیوهای پیشرفتهتر با نام نقش سرخگون[۳۴] پدید آوردند؛ با این اسلوب میتوانستند جزئیات و ریزهکاریهای پرتفصیل را بر پیکرۀ قرمز در زمینۀ سیاه اجرا کنند. شیوۀ نقاشی آنان بهتدریج طبیعینماتر شد، و تصویر صحنههای زندۀ زندگی روزمرّه بر مضامین پیشین منضم گردید. تاریخِ بهترین نمونههای آن، به میانۀ قرن ۶ تا میانۀ قرن ۵پم بازمیگردد؛ این ظروف در آتن تولید میشدند.
صنایع دستی. یونانیان باستان در ساختن جواهر، سکّه، برجستهکاری مِدالی[۳۵]، و فلزکاری ظریف، بهویژه زیورآلات، مهارت داشتند. آنان مهارتهای فنّی خود را از مصر و بینالنهرین[۳۶] کسب کرده بودند. همچنین موزائیکهای تصویری را ابداع کردند که نمونههای گزیدۀ آن در اوبیاتوس[۳۷]، اولیمپیا[۳۸]، اسکندریه، و مقدونیه[۳۹] یافت شده است. از قرن ۵پم بهبعد، کفِ اتاقها با سنگریزههای رنگارنگ و تصاویری از مضامین اساطیری مفروش میشد. بعدها مکعبهای کوچکِ سنگی و شیشهای، با نام مهرهموزائیک[۴۰] جانشین آن گردید، صنعتگران یونانی برای رومیها نقاشیهایی را دوبارهسازی میکردند، که اسکندر در جنگ ایسوس[۴۱]، (یافتشده در پومپئی[۴۲])، از آن جمله است؛ نسخههای اصلی این آثار ازمیان رفتهاند.
- ↑ mosaic
- ↑ archaic
- ↑ classical
- ↑ realism
- ↑ hellenistic
- ↑ Parthenon
- ↑ Athena
- ↑ kouros
- ↑ kore
- ↑ bronze
- ↑ lost-wax
- ↑ Diskobolus/The Discus Thrower
- ↑ Myron
- ↑ Charioteer of Delphi
- ↑ Delphi Museum
- ↑ Zeus or Poseidon
- ↑ Phidias
- ↑ Doryphoros/The Spear Carrier
- ↑ Polykleitos
- ↑ Praxiteles
- ↑ Aphrodite of Cnidus
- ↑ Lysippus
- ↑ Scopas
- ↑ Winged Victory of Samothrace
- ↑ Laocoon
- ↑ Corinth
- ↑ Venus de Milo
- ↑ Louvre
- ↑ Apollo Belvedere
- ↑ Geometric style
- ↑ key meander
- ↑ stylized
- ↑ Black Figure
- ↑ Red Figure
- ↑ cameo
- ↑ Mesopotamia
- ↑ Obyathos
- ↑ Olympia
- ↑ Macedonia
- ↑ tesserae
- ↑ Alexander at the Battle of Issus
- ↑ Pompeii