یونس (قرن ۷پ م)
یونُس (قرن ۷پم)
در قرآن از انبیای بزرگ الهی؛ بر قومی که بیش از ۱۰۰هزار جمعیت داشتند، مبعوث شد. نام و داستان او پنج بار در قرآن ذکر شده است (نساء، ۱۶۳؛ انعام، ۸۶؛ یونس، ۹۸؛ صافات، ۱۳۹؛ انبیا، ۸۷). در آیۀ ۸۷ سورۀ انبیاء به او صفت ذوالنّون (صاحب ماهی) داده شده است. همچنین در آیۀ ۴۶ سورۀ قلم یونس را «صاحبالحوت» نامیده است. قوم یونس به او، که از جانب خداوند رسالت داشت، ایمان نیاوردند و خداوند مقرر داشت عذابی سخت بر آنان نازل کند. آثار عذاب که پدیدار شد مردم دست به دعا برداشتند و ایمان آوردند. خداوند آنان را با نظر به اخلاص و صدق نیّتشان بخشید. یونس که از میان قوم خود خارج شده بود و از ایمان و توبۀ قوم خود نیز اطلاع نداشت، وقتی از برداشتهشدن عذاب آگاه شد، بهسوی آنان برنگشت درحالیکه از ایشان خشمگین و ناراحت بود. وی از آن دیار بهسوی دریا رفت و ظاهر حالش حال کسی بود که از خدا فرار میکند و بهعنوان قهرکردن از اینکه چرا خدا او را نزد این مردم خوار کرد دور میشود. پس سوار کشتی پُر از جمعیت شد و رفت. در بین راه نهنگی برسر راه کشتی آمد، چارهای ندیدند جز اینکه یک نفر را نزد آن بیندازند تا سرگرم خوردن او شود و از سر راه کشتی کنار رود. به این منظور قرعه انداختند و قرعه به نام یونس درآمد. او را در دریا انداختند، نهنگ او را بلعید و کشتی نجات یافت. آنگاه خداوند او را چند شبانهروز در شکم ماهی زنده نگه داشت. یونس فهمید که این جریان بلا و آزمایشی است که خداوند وی را بدان مبتلا کرده و مؤاخذهای است از خدا دربرابر رفتاری که او با قوم خویش کرد، لذا در مقام اعتراف و انابه درآمد. خداوند در پاسخ، او را نجات داد. وقتی یونس از شکم ماهی به بیرون افکنده شد، مریض بود. خداوند بوتۀ کدویی بالای سرش رویاند تا بر او سایه افکند. پس از اینکه حالش بهبود یافت، خداوند او را بهسوی قومش فرستاد. قوم هم دعوت او را پذیرفتند و به وی ایمان آوردند. داستان یونس (ع) با تفاوتهایی در عهد جدید و قدیم نیز آمده است، ولی هیچ یک از آن دو سرگذشت کامل او را نیاوردهاند.