ابطال پذیری
ابطالپذیری (falsifiability)
صفت گزاره یا نظریهای که به محک تجربه باطلشدنی باشد. ابطالپذیری در فلسفۀ علم پوپر[۱] امتیاز بزرگ نظریۀ علمی اصیل محسوب میشود و با ابطالناپذیریِ شبهعلم، بهویژه روانکاوی و ماتریالیسم تاریخی[۲]، در تقابل است. به عقیدۀ پوپر حدسهای جسورانه و فرارفتن از شواهد حسی، میتواند امتیاز مثبتی برای نظریۀ علمی محسوب شود. اما این نظریه باید اصولاً امکان باطلشدن را داشته باشد. اگر نظریهای چنان باشد که با هرگونه تغییر در شواهد و دادهها سازگار باشد، در این صورت نظریهای علمی نیست، بلکه ایدئولوژی[۳] یا مقولهای اعتقادی است. پس روش علمی، استقرا[۴] و استنتاج[۵] مکانیکیِ نتایج کلی، از انبوه دادهها نیست، بلکه ساختن فرضیههای جسورانهای است که میتوانند در معرض آزمونهای سخت و جدی قرار گیرند. بدینمعنی، روش علمی آمیزهای از حدسها و ابطالهاست. خطای دانشمند، ارائۀ حدسی جالب توجه نیست که بعدها ابطال شود، بلکه خطا ارائۀ نظریهای است که به هیچ وجه اجازۀ ابطال ندهد، و یا دفاع از نظریه، علیرغم شواهد ابطالکنندۀ آن. این اندیشۀ پوپر با استقبال دانشمندان روبهرو شد. اما فیلسوفان علم، برخی نارساییهای آن را بازنمودند. اولاً پوپر با کنارگذاشتن استقرا و تصدیق، حدود عقلانیِ اعتماد به نظریۀ علمی را در عمل مشخص نمیکند (زیراکه سربلند بیرونآمدن از هر آزمونی، دلیل بر درستی نیست) ثانیاً تصویر واقعی قبول یا رد فرضیههای علمی، پیچیدهتر از آن است که پوپر تصور میکند. زیرا چیزی که از نظر یک دانشمند مردود محسوب میشود چهبسا از نظر دانشمند دیگر فقط نوعی عدول جزیی از قاعده باشد و این امر به عواملی نظیر شتاب برنامۀ تحقیق یا امکان پیداکردن فرضیههای جایگزین وابسته است. این وضعیت تفاوت میان دانشمندی را که کاملاً به یک چارچوب نظری کلی، نظیر فیزیک نیوتونی[۶] یا فیزیک نسبیت[۷]، مقید است و طرفداران مارکس[۸] یا فروید[۹]، که مدعاهای شبهعلمی آنها آماج حملۀ پوپر بوده است، را از بین میبرد.