ملودرام
مِلودِرام (melodrama)
نمایش یا فیلمی دارای عناصر رُمانتیک و احساسی در پیرنگ داستانی، که اغلب بر محور جنایت، گناه، یا فاجعه شکل میگیرد. ملودرام در اصل نمایشنامهای با همراهی موسیقی است که موسیقی آن در ایجاد جلوۀ نمایشی، نقش داشتهاست. این گونۀ نمایشی در اواخر قرن ۱۸ بهسبب پیدایش آثاری همچون پیگمالیون[۱] (۱۷۷۰)، و با نمایشنامههای ژان ژاک روسو[۲]، فیلسوف فرانسوی، محبوبیت یافت. ملودرامهای اولیه برای بالابردن کنشها و عواطف خشونتآمیز، بهطور ساختگی از جلوههای نمایشی اغراقآمیز استفاده میکردند.
تا پایان قرن ۱۹ ملودرام به یکی از گونههای محبوب نمایش صحنهای تبدیل شده بود. در ملودرامهای قرن ۱۸ بین ریتم آزاد صدای بازیگر و موسیقیای که با متر دقیق اجرا میشد، رابطۀ مستقیمی نبود. علاوه بر ملودرامهای تمامعیار، برخی از اپراهای آن دوران حاوی صحنههایی به این سبک بودند، مثل صحنۀ کندن قبر در اپرای فیدلیو[۳] (۱۸۰۵) اثر بتهوون. شونبرگ[۴] با گنجاندن گفتار نیمهموسیقایی با نام اشپرِشگِزانگ[۵] (در آلمانی بهمعنای گفتار ـ ترانه)، در پیِروی ماهزده (پیِروی دیوانه)[۶] (۱۹۱۲)، خود این گونه را تکامل بخشید.
ملودرام با آثار نخستین گوته[۷] و شیلر[۸] آغاز شد، و در فرانسه پیکسِرهکور[۹] (۱۷۷۳ـ۱۸۴۴) آن را عمومیت داد، که کودک مرموز[۱۰] او نخستینبار در ۱۸۰۲ با ترجمۀ آزاد تامس هالکرافت[۱۱] تحت عنوان حکایتی از رمز و راز[۱۲] به انگلستان معرفی شد. نمایشهای ملودرام اغلب در برابر پسزمینهای گوتیک[۱۳] از کوهها یا قلعههای ویران بهاجرا درمیآمدند.