افلاطون گرایی میانه
اَفلاطونگرایی میانه (Middle Platonism)
عنوان قراردادیِ پیشنهادشده از سوی پژوهشگران تاریخ فلسفه برای مرحلهای از گرایشهای افلاطونی. حدود ۸۸پم آکادمی آتن منحل شد و فیلسوفان با پیشروی مهرداد[۱] به روم گریختند. در این هنگام آنتیوخوس آسکالونی[۲] از آموزههای فیلون لاریسایی[۳]، آخرین رئیس آکادمی آتن که سنت شکاکیت آرخلیسوس[۴] و کارنیادس[۵] را ادامه میداد، روی گرداند و به آموزشهای آکادمی قدیمی و اعتماد به دانش مثبت فلسفه که افلاطون الهامبخش آن بود، بازگشت. آموزههای آنتیوخوس به تعالیم رواقی نزدیک بود، اما پوبلیوس نیگیدیوس فیگولوس[۶] (ح ۹۸ـ۴۵پم) و اودوروس اسکندرانی[۷] (ح ۲۵پم) این مکتب را با آموزههایی نظیر طبیعت متعالی و غیرمادی خدا، علم اعداد اسرارآمیز فیثاغورثیان، سلسلهمراتب الهی واقعیت، و غیره تلفیق کردند. فیلون یهودی[۸] اندیشههای پاگان (شرکآمیز) را با نوشتههای یهودی سازش داد. گرایش عمومی این دوره محافظهکارانه بود. فیلسوفان میکوشیدند مکتبهای فلسفی گذشته را با هم سازگار کنند و آنها را با اشکال مختلف دانشهای به رمزآمیخته و اندیشههای عرفانی ترکیب کنند. از چهرههای برجستۀ این مکتب پلوتارک[۹] و آمونیوس ساکایی[۱۰]، استاد فلوطین[۱۱]، بنیانگذار مکتب نوافلاطونی[۱۲]، بودند.