راست نو
راستِ نو (New Right)
اصطلاحی برای رواج دوبارۀ اندیشههای محافظهکارانه و ضد سوسیالیستی در انگلستان، ایالات متحد امریکا، و دیگر دموکراسیهای صنعتی پیشرفته از میانۀ دهۀ ۱۹۷۰. این اصطلاح ناظر بر طیفی از اندیشههای محافظهکارانه و آزادمنشانه (لیبرال)، و از همه مهمتر پایبندی به فردگرایی[۱] و برتری سرمایهداری و بازار آزاد بر سیاستهای دولتی است. هواداران نظریههای راست نو از اوایل دهۀ ۱۹۶۰ در انگلستان و ایالات متحد فعّال بودند، اما تنها پس از بحران اقتصادی (۱۹۷۳ـ۱۹۷۴) و پیروزی انتخاباتی مارگارت تاچر[۲] در ۱۹۷۹ و رونالد ریگان[۳] در ۱۹۸۰ بود که این اصطلاح رواج یافت. نظریههای بنیادی راستِ نو مبنای سیاستهایی چون خصوصیسازی بخش عمومی، کوچک کردن دولت رفاه، مقرراتزدایی[۴]، پولمداری[۵] و تا حدودی نیز اخلاقگرایی محافظهکارانه قرار گرفت. راستِ نو از یأس حاصل از برنامهریزی اقتصادی ملی و پذیرش نقش مهم مشوّقها در انگیزش رشد اقتصادی به نفع خود استفاده کرد. دموکراتهای ایالات متحد و حزب کارگر انگلستان که، با توجه به رواج این استدلالها، الزاماً میبایست از سیاستهای خود دفاع میکردند، مجبور شدند که در برنامههایشان تجدید نظر کنند. اندیشههای راستِ نو در مردم سالاریهای غربی تأثیر مهمی بر سیاستهای عمومی گذاشتهاند. بهکارگیری سیاستهای پولمدارانه بهمنزلۀ وسیلۀ اصلی مهار تورّم، و توسل به خصوصیسازی و مقرراتزدایی برای کوچک کردن بخش عمومی، در سطح گستردهای پذیرفته شد. در بسیاری از مردمسالاریهای غربی، گرایش به اجرای برنامههای گستردۀ خصوصیسازی به راهبردی تبدیل شد و در مردمسالاریهای نوپای اروپای شرقی و مرکزی هم رواج یافت. نفوذ سیاسی راستِ نو از دهۀ ۱۹۷۰ در فرانسه و ایتالیا، و از دهۀ ۱۹۸۰ در استرالیا نیز افزایش یافته است. نیز ← چپ_نو