نگارشهای مختلف یک غزل در دیوان کبیر
نگارشهای مختلف یک غزل در دیوان کبیر[۱]
بررسی یکی از ویژگیهای سبکی غزلهای مولانا. این جستار به تکرار چندین بارۀ یک غزل در دیوان کبیر، با تغییرات کم یا زیاد، و در موارد متعدد میپردازد. اگرچه صرف چنین اتفاقی را در حوزۀ نوآوریهای مولانا و حتی مثلا از منظر آسیبشناسی زبانی نمیتوان بررسی کرد و مشابهش را در موارد معدودی در مورد دیگر شاعران، خاصه سنایی و عطار، میتوان نشان داد، اما به هرحال از یکسو با توجه به بسامدش از مولفههای سبکی دیوان شمس شده و از سوی دیگر با توجه به ابعاد گستردهاش -یعنی اَشکال مختلف چنین تکرارهایی- و حجم زیاد غزلهای مولانا، هیچ دیوان دیگری را از این حیث با دیوان کبیر نمیتوان مقایسه کرد. باید توجه داشت اگر چه ضمن یک تصحیح دقیق و علمی، تکلیف اصالت انتساب تعدادی از مجموع این غزلها یا نسخههای متنوع یک غزل مشخص میشود، اما از تعداد فرضیای که بعد از چنین تحقیقی میماند، یقینا تشخیص نسخۀ اولیه، از نسخهها و خوانشهای بعدی، کار بسیار دشواری خواهد بود. در وهلۀ بعد از این، به نظر میرسد که علت چنین تکرارهایی از دو حال نمیتواند بیرون باشد: یکی این که در آنات شور و جذبۀ سماع که در جلسات متعدد، حالات یکسانی رخ میداده و حاصل میشده، شاعر در حالی قرار میگرفته که جان و صورت غزلی که مناسب آن حال بوده محل رجوع قرار میگرفته و غزلی امکان دوبارۀ سرایش، بازخوانی و خوانشهای بعدی را پیدا میکرده. کما این که از جنس موسیقی و طربناکی و اشاراتی که به جلسات بزم و طربِ سماع شده، برخی از این غزلها را میتوان مشخص کرد (مثل غزلهای 1978 و 1981)؛ دیگر این که در موارد بیشتری، روح کمالگرای مولانا برخی کاستیها و نارساییهای اغلب محتوایی را تاب نمیآورده و در فرصتهای معدودِ به دست آمده به ویرایش این گونه غزلها پرداخته (مثل غزلهای 933 و 934 و 946). اگرچه این تکرارها از الگوی کاملا مشخصی پیروی نمیکنند اما چنانچه به نمونهها نگاهی بیندازیم، چند شکل کلی را در این تکرارها میبینیم:
1.تکرار یک غزل در بیت اول و ردیف، به علاوۀ تشابه قوافی و مفاهیم (نمونه: غزلهای 3153/ 3154؛ 94/ 95 و...) 2. تکرار یک غزل در بیت یا مصرع اول و احیانا برخی ابیات و ردیف، به علاوۀ تشابه الفاظ و مفاهیم و تعابیر دیگر ابیات با اختلاف در تعداد ابیات (غزلهای 933/ 934/ 946؛ 2182/ 2183؛ 1440/ 1441 و...)
3. تکرار کامل یک غزل با تغییرات اندک در ردیف (156/ 157)
4. تکرار یک غزل در وزن و قافیه با جابهجایی بیت اول یا برخی ابیات در طول غزل و اختلافات اندک در عناصر زبانی و تعداد ابیات (1978/ 1981) 5. تکرار کامل یک غزل با اختلاف در یکی- دو بیت اول (60/ 61)
6. از حیث میزان اهمیت و بسامد مهمترین شکل این تکرارها این است که غزلی در حالی خاص در وزن و ردیف و قافیۀ مشخصی سروده شده، سپس همان غزل با افزودن هجاهایی - یا یک رکن عروضی- ویرایش و پرداخته شده است. (غزلهای 1082/ 1097 و 800/ 836/ 838)
جز این تکرارها که تکرارهای اساسی و ملموسی هستند، تکرارهای دیگری از همین جنس میبینیم که کمتر به چشم میآیند. مثل این که یک غزل در همان وزن و ردیف و قوافی تکرار شده باشد و در عناصر زبانی یا مفهومی یا تعابیر هم، تشابهات محسوسی با هم داشته باشند (میتوانید برای نمونه به این تکرارها در نسخۀ چاپ امیرکبیر مراجعه کنید: 605/ 628؛ 758/ 759؛ 658/ 664؛ 1446/ 1448؛ 290/ 293؛ 508/ 509/ 515؛ 2051/ 2054)، یا این که غزلی در وزن و بخشی از ردیفی که زیاد طولانیست به غزلهایی دیگر شبیه باشد (غزلهای 533/ 534) از پیامدهای چنین تکرارهایی این است که مفهومی یا تعبیری، عینا یا نزدیک به شکل اولیه تکرار یا بازآفرینی میشود. به ابیات زیر که از چند غزل مختلف هستند توجه کنید:
- همه مستیم ای خواجه به روز عید میماند/ دهل مست و دهلزن مست و بیخود میزند لم لم (غزلهای 1440 و 1441)
- هر رنج که دیدهست او در رنج شدید است او/ محو است که عید است او باقی دهل و لم لم (غزل 1464)
میبینید که یک مفهوم علاوه بر آن که در دو غزل عینا تکرار شده در غزلی با وزنی دیگر با الفاظی نزدیک به همان آمده. همچنین به مصرعهای زیر از همان غزلها توجه کنید:
- ... پیاپی اندر این مستی نه اشترجو و نی جم جم (غزلهای 1440 و 1441)
- ... در بادیۀ مردان محو است تو را جم جم (غزل 1464)
این اتفاقیست که به کرات در دیوان شمس رخ داده. یا شبیه به این که در غزلی چیزی را عنوان کند و در غزلی دیگر با همان الفاظ، به قول اولیه ارجاع دهد (به نقش ردیف نمونۀ اول در بیت غزل بعد توجه کنید):
- ای دل ز شـاه حـوران یـا قـبـلـه صـبوران/ کـن شـکر با شکوران تو فتنه را مشوران
مـن مـرد فـتـنـهجویم من ترک این نگویم/ من دست از او نشویم تو فتنه را مشوران (غزل 2034)
- آن خـوب را طـلـب کـن انـدر مـیان حوران/ مـشـنـو کـسـی کـه گوید آن فتنه را مشوران (غزل 2035)
و البته این شکل تکرار که یک مصرع یا نیممصرع (اغلب از مطلعِ) غزلی در شعرهای دیگر مکرر آمده باشد و باعث تکرار و بازخوانی مفهومی شود هم اتفاقیست عادی و پربسامد در دیوان کبیر. باری حین برابری غزلهایی که تکرار همدیگرند میفهمیم که هرکدام از این غزلها نسبت به دیگری قوتهایی دارند و ضعفهایی؛ به تعبیری شاید شکلهای متعدد یک غزل، در نهایت، آنات و مظاهر کثیری باشند که مکمل یکدیگرند و در نگاهی کلی که از جنس نگاه شاعر هم هست، یک آن و غزل واحد باشند. به نمونۀ یکی از این تکرارها (موردی که از یک غزل تنها یک خوانش مجدد داریم) توجه کنید:
- از یــکــی آتــش بــرآوردم تــو را/ در دگــر آتــش بـگـسـتـردم تـو را از دل مـن زادهای هـمچون سخن/ چون سخن آخر فروخوردم تو را
بـا مـنـی وز مـن نـمـی داری خـبـر/ جــادوم مـن جـادوی کـردم تـو را
تــا نـیـفـتـد بـر جـمـالـت چـشـم بـد/ گــوش مــالــیــدم بــیـازردم تـو را
دایـم اقـبـالـت جـوان شد ز آنچ داد/ ایــن کـف دسـت جـوامـردم تـو را (غزل 173)
- ز آتـــش شــهــوت بــرآوردم تــو را/ و انــدر آتــش بــازگــســتـردم تـو را
از دل مــن زادهای هـمچـون سـخـن/ چون سخن من هم فروخوردم تو را بــا مــنــی وز مــن نـمـیدانـی خـبـر/ چــشــم بـسـتـم جـادوی کـردم تـو را تــا نــیــازارد تــو را هــر چــشـم بـد/ بــــرای آن بــــیــــازردم تــــو را
رو جـوامـردی کـن و رحـمت فشان/ مـن بـه رحـمـت بس جوامردم تو را (غزل 174)
در یک قیاس بیت به بیت و ساده متوجه میشویم که هرکدام از این دو غزل، امتیازات درخور خود را دارند: در بیت اولِ غزل اول، با استعمال قیدهای «یکی» و «دگر» ابهامی به وجود آمده که در همان بیت غزل دیگر نمیبینیم و در مقابل در غزل دوم تشبیهی (آتش شهوت) هست که با وجود صراحت بخشیدن به بیان، نوعی تصویر ساده ایجاد کرده و همچنین کاربرد قید «باز» به عنوان بخشی از فعل مرکب بازگستردن، دایره و سلسلهای را تداعی میکند که خود موجد نوعی ابهام است. این حرکت دایرهوار در مصرع دومِ بیتِ دومِ غزل اول، با توجه به کلمۀ «آخر» ادامه پیدا میکند، حال آن که در غزل دوم قطعیتی هست که انگار این حرکت به آخر رسیده؛ علاوه بر این که ضمیر «من» در بیت دوم این غزل حشو است. در بیت سومِ غزل دوم، به خوبی تصویر جادو با بیانی سینمایی ارائه شده و این تقابل پایاپای، چنانچه ادامه بدهیم تا انتها به همین منوال است.
- ↑ در این پژوهش کلیات شمس تبریزی چاپ انتشارات امیرکبیر که مورد تایید علامه فروزانفر بوده مبنا قرار گرفته و شمارۀ ابیات ذکرشده هم به همان نسخه ارجاع دارد.
- کلیات شمس تبریزی، [به انضمام] سیری در دیوان شمس: علی دشتی و شرح حال مولوی: بدیعالزمان فروزانفر، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم: 1345