هستی شناسی
هستیشناسی (ontology)
(یا: اُنتولوژی) در اصطلاح فلسفه، بهمعنی مطالعۀ موجود است از آن حیث که موجود است و نه مطالعۀ مقوله یا صورت خاصی از موجود. به این معنا مترادف مابعدالطبیعه بهعنوان «فلسفۀ اولی» یا «دانش برتر» است. رودلف گوسلنیوس[۱]، فیلسوف آلمانی، واژۀ اُنتولوژی را در اوایل قرن ۱۷ ابداع کرد، اما ریشۀ آن به ارسطو برمیگردد: «دانشی هست که موجود را از حیث موجود بودن مطالعه میکند»، برخلاف دانشهای خاص «که در آنها قسمتی از موجود را جدا کرده و صفاتش را بررسی میکنند» (کتاب مابعدالطبیعۀ ارسطو). هستیشناسی به معنای شناخت ماهیت موجود و شالودۀ نظم چیزهاست. کانت با این عقیده که عقل بهتنهایی قادر است موجودات را متمایز کند، مخالف بود. گرچه هایدگر اغلب بهعنوان هستیشناس (اونتولوژیست) شناخته میشود، اما مابعدالطبیعۀ سنتی را متهم میکند که در مقابل پرسش هستیشناختی، ماهیت هستی را در موجودی نهایی، نامشروط و اعلی یعنی خدا جستوجو کرده است؛ زیرا به گمان وی این موجود، حتی اگر شرط وجود همۀ موجودات دیگر باشد، بازهم یک موجود یا هستنده است، نه خود وجود. از اینرو هایدگر هستیشناسی را از پرسشهای اونتیک که به موجودات یا هستندهها مربوط میشود، جدا میکند. در فلسفۀ معاصر، اونتولوژی بیش از آن که علمی خاص باشد کوشش برای درک معنای وجود است به کمک تأمل دربارۀ زبان و عناصر فعال در گفتار (راسل[۲]، کواین[۳] و دیگران). فلاسفۀ اسلامی بحثهای دقیقی در این زمینه دارند. نیز ← وجود؛ متافیزیک