یک شهر کوهستانی کوچک و کم اهمیت به اسم نومانتیا در شمال شبه جزیره ایبری که سکونتگاه سِلتی های بومی شبه جزیره در اواسط قرن دوم پیش از میلاد بود. در آن زمان روم، بعد از چیرگی بر امپراتوری های مقدونیه و سلوکیه و مطیع کردن کشور مغرور یونان و ویران کردن کارتاژ، فرمانروای بلا منازع تمام مناطق مدیترانه بود. اما مردم نومانتیا لژیون های رومی را یکی پس از دیگری به عقب نشینی خفت بار وا میداشتند. تحمل رومیان نهایتاً در سال 134 قبل از میلاد به سر رسید. سنا تصمیم گرفت برجسته ترین سردار روم اسکیپیو آیمیلیانوس را که کارتاژ را با خاک یکسان کرده بود به سراغ نومانتیایی ها بفرستد. ارتشی عظیم متشکل از سی و چند هزار سرباز را در اختیار او گذاشتند. اسکیپیو، نومانتیا را با صفی از استحکامات نظامی محاصره و راه آن به دنیای خارج را مسدود کرد. وقتی که نومانتیایی ها همه امیدها را بر باد رفته دیدند، شهرشان را به آتش کشیدند و بر اساس گزارش های رومیان، اکثرشان خود را کشتند تا برده رومیان نشوند. بعدها نومانتیا نماد استقلال و شجاعت اسپانیایی ها شد. میگل د. سروانتس،. نویسنده دن کیشوت، تراژدی محاصره نومانتیا را نوشت که با ویرانی شهر و تصویر باشکوه اسپانیا در آینده خاتمه می یابد.برگرفته از کتاب انسان خردمند،نوشته یووال نوح هراری(پروفسور تاریخ و استاد فلسفه اجتماعی)، بخش سوم:وحدت بشر قسمت11 بینش های امپراتوری
162.158.111.110 آنچه را که دنبالش بودند یافتند
۱ سال پیش