زن بی اهمیت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:23052000.jpg|بندانگشتی|تصویری نقاشی شده از نمایش نامه زن بی اهمیت]] | |||
زن بیاهمّیت (A Woman of No Importance)<br> | زن بیاهمّیت (A Woman of No Importance)<br> | ||
<p>نمایشنامهای در چهار پرده، نوشتۀ [[وایلد، اسکار (۱۸۵۴ـ۱۹۰۰)|اسکار وایلد]]، به زبان انگلیسی، نخستین اجرا در ۱۸۹۳. خانم آرباتنات زندگی خود را وقف تعلیم و تربیت سختگیرانۀ پسر نامشروعش، جرالد، کرده است. از قضا، لُرد ایلینگورث، پدر جرالد که خانم آربانتات را رها کرده است، برای جرالد کاری مییابد که فرصت شغلی مناسبی محسوب میشود. خانم آرباتنات سرانجام تصمیم میگیرد خطر کند و حقیقت ماجرا را به جرالد بازگوید. جرالد با آزادمنشی تمام حقیقت را میپذیرد و با هر دو، هم مادرش و هم پدرش، ارتباطی دور از کینه برقرار میکند. وایلد در این اثر، که عناصر کمیک و نمایشی آن به بهترین وجهی همآوا با هم پیش میروند، این اندیشه را بازتاب میدهد که اگر آدمیان بهدور از تعصب بر زندگی و مقدورات آن نظر اندازند، شرایط این اندازه دشوار نخواهد بود. نویسنده در این اثر و در پس گفتوگوهایی بهظاهر سطحی، جامعۀ انسانی و متعلقات آن را به باد تمسخر گرفته است.</p> | <p>نمایشنامهای در چهار پرده، نوشتۀ [[وایلد، اسکار (۱۸۵۴ـ۱۹۰۰)|اسکار وایلد]]، به زبان انگلیسی، نخستین اجرا در ۱۸۹۳. خانم آرباتنات زندگی خود را وقف تعلیم و تربیت سختگیرانۀ پسر نامشروعش، جرالد، کرده است. از قضا، لُرد ایلینگورث، پدر جرالد که خانم آربانتات را رها کرده است، برای جرالد کاری مییابد که فرصت شغلی مناسبی محسوب میشود. خانم آرباتنات سرانجام تصمیم میگیرد خطر کند و حقیقت ماجرا را به جرالد بازگوید. جرالد با آزادمنشی تمام حقیقت را میپذیرد و با هر دو، هم مادرش و هم پدرش، ارتباطی دور از کینه برقرار میکند. وایلد در این اثر، که عناصر کمیک و نمایشی آن به بهترین وجهی همآوا با هم پیش میروند، این اندیشه را بازتاب میدهد که اگر آدمیان بهدور از تعصب بر زندگی و مقدورات آن نظر اندازند، شرایط این اندازه دشوار نخواهد بود. نویسنده در این اثر و در پس گفتوگوهایی بهظاهر سطحی، جامعۀ انسانی و متعلقات آن را به باد تمسخر گرفته است.</p> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۰۳
زن بیاهمّیت (A Woman of No Importance)
نمایشنامهای در چهار پرده، نوشتۀ اسکار وایلد، به زبان انگلیسی، نخستین اجرا در ۱۸۹۳. خانم آرباتنات زندگی خود را وقف تعلیم و تربیت سختگیرانۀ پسر نامشروعش، جرالد، کرده است. از قضا، لُرد ایلینگورث، پدر جرالد که خانم آربانتات را رها کرده است، برای جرالد کاری مییابد که فرصت شغلی مناسبی محسوب میشود. خانم آرباتنات سرانجام تصمیم میگیرد خطر کند و حقیقت ماجرا را به جرالد بازگوید. جرالد با آزادمنشی تمام حقیقت را میپذیرد و با هر دو، هم مادرش و هم پدرش، ارتباطی دور از کینه برقرار میکند. وایلد در این اثر، که عناصر کمیک و نمایشی آن به بهترین وجهی همآوا با هم پیش میروند، این اندیشه را بازتاب میدهد که اگر آدمیان بهدور از تعصب بر زندگی و مقدورات آن نظر اندازند، شرایط این اندازه دشوار نخواهد بود. نویسنده در این اثر و در پس گفتوگوهایی بهظاهر سطحی، جامعۀ انسانی و متعلقات آن را به باد تمسخر گرفته است.