زنان تراخیس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
 
[[پرونده:23049600.jpg|بندانگشتی|تصویری از جلد کتاب زنان تراخیس]]
زنان تراخیس (Trakhiniai)<br>
زنان تراخیس (Trakhiniai)<br>
<p>سوگ‌نمایشی از [[سوفوکلس]]، به زبان یونانی، نوشته‌شده در میانۀ ۴۳۸ـ۴۲۵پ‌م. هراکلس شهریار، چندی است کشورش را ترک کرده و به جنگ با یکی از شهرهای اوبویا رفته است. بهانۀ جنگ چنان نیست که هراکلس وانمود می‌کند. هراکلس خواستار دختر زیبای شهریار اوبویا، ایوله، است و پدر دختر موافق نیست. هراکلس برای تجدید قوا، پنهانی به شهر خود بازمی‌گردد. دیانیرا از حضور او در شهر باخبر می‌شود و ردایی را برای او می‌فرستد که به ماده‌ای آغشته است که مهر شوهر را به همسر می‌گرداند. اما ردا درواقع به سم آغشته است. دیانیرا، که پسرش زبان به نفرین او گشوده است، خودکشی می‌کند. هراکلس، در صحنۀ آخر پسرش را ترغیب می‌کند که ایوله را به همسری گزیند. او را بر فراز قلۀ اویته بر آتش می‌سوزانند. راوی نمایش شماری از زنان تراخیس‌اند که نتیجه‌گیری‌های سوفوکلس را نیز از زبان آن‌ها می‌شنویم. حکم نهایی این است که زئوس به همه‌چیز آگاه است.</p>
<p>سوگ‌نمایشی از [[سوفوکلس]]، به زبان یونانی، نوشته‌شده در میانۀ ۴۳۸ـ۴۲۵پ‌م. هراکلس شهریار، چندی است کشورش را ترک کرده و به جنگ با یکی از شهرهای اوبویا رفته است. بهانۀ جنگ چنان نیست که هراکلس وانمود می‌کند. هراکلس خواستار دختر زیبای شهریار اوبویا، ایوله، است و پدر دختر موافق نیست. هراکلس برای تجدید قوا، پنهانی به شهر خود بازمی‌گردد. دیانیرا از حضور او در شهر باخبر می‌شود و ردایی را برای او می‌فرستد که به ماده‌ای آغشته است که مهر شوهر را به همسر می‌گرداند. اما ردا درواقع به سم آغشته است. دیانیرا، که پسرش زبان به نفرین او گشوده است، خودکشی می‌کند. هراکلس، در صحنۀ آخر پسرش را ترغیب می‌کند که ایوله را به همسری گزیند. او را بر فراز قلۀ اویته بر آتش می‌سوزانند. راوی نمایش شماری از زنان تراخیس‌اند که نتیجه‌گیری‌های سوفوکلس را نیز از زبان آن‌ها می‌شنویم. حکم نهایی این است که زئوس به همه‌چیز آگاه است.</p>

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۱۲

تصویری از جلد کتاب زنان تراخیس

زنان تراخیس (Trakhiniai)

سوگ‌نمایشی از سوفوکلس، به زبان یونانی، نوشته‌شده در میانۀ ۴۳۸ـ۴۲۵پ‌م. هراکلس شهریار، چندی است کشورش را ترک کرده و به جنگ با یکی از شهرهای اوبویا رفته است. بهانۀ جنگ چنان نیست که هراکلس وانمود می‌کند. هراکلس خواستار دختر زیبای شهریار اوبویا، ایوله، است و پدر دختر موافق نیست. هراکلس برای تجدید قوا، پنهانی به شهر خود بازمی‌گردد. دیانیرا از حضور او در شهر باخبر می‌شود و ردایی را برای او می‌فرستد که به ماده‌ای آغشته است که مهر شوهر را به همسر می‌گرداند. اما ردا درواقع به سم آغشته است. دیانیرا، که پسرش زبان به نفرین او گشوده است، خودکشی می‌کند. هراکلس، در صحنۀ آخر پسرش را ترغیب می‌کند که ایوله را به همسری گزیند. او را بر فراز قلۀ اویته بر آتش می‌سوزانند. راوی نمایش شماری از زنان تراخیس‌اند که نتیجه‌گیری‌های سوفوکلس را نیز از زبان آن‌ها می‌شنویم. حکم نهایی این است که زئوس به همه‌چیز آگاه است.