اسکات، والتر (۱۷۷۱ـ۱۸۳۲): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
اِسکات، والتِر (۱۷۷۱ـ۱۸۳۲)(Scott, Walter)
اِسکات، والتِر (۱۷۷۱ـ۱۸۳۲م)(Scott, Walter)


{{جعبه زندگینامه
{{جعبه زندگینامه
خط ۷: خط ۷:
|نام اصلی=
|نام اصلی=
|نام مستعار=
|نام مستعار=
|لقب=
|لقب=بارونت (۱۸۲۰)
|زادروز=ادینبورگ ۱۷۷۱م
|زادروز=ادینبورگ ۱۷۷۱م
|تاریخ مرگ=۱۸۳۲م
|تاریخ مرگ=۱۸۳۲م
خط ۳۰: خط ۳۰:
}}[[پرونده:11302000.jpg|بندانگشتی|سر والتر ساکات]]رمان‌نویس و شاعر اسکاتلندی. نخستین آثار اسکات ترجمه بالادهای آلمانی و مجموعه‌هایی از بالاد‌های اسکاتلندی بودند که درپی آن‌ها اشعار داستانی خود او، مانند ''نغمۀ آخرین خنیاگر''<ref>''The Lay of the Last Minstrel''
}}[[پرونده:11302000.jpg|بندانگشتی|سر والتر ساکات]]رمان‌نویس و شاعر اسکاتلندی. نخستین آثار اسکات ترجمه بالادهای آلمانی و مجموعه‌هایی از بالاد‌های اسکاتلندی بودند که درپی آن‌ها اشعار داستانی خود او، مانند ''نغمۀ آخرین خنیاگر''<ref>''The Lay of the Last Minstrel''
</ref> (۱۸۰۵)، ''مارمیون''<ref>''Marmion''  
</ref> (۱۸۰۵)، ''مارمیون''<ref>''Marmion''  
</ref> (۱۸۰۸) و ''بانوی دریاچه''<ref>''The Lady of the Lake'' </ref> (۱۸۱۰) انتشار یافتند. کتاب‌های تاریخی اسکات مانند ''ویورلی''<ref>''Waverley'' </ref> (۱۸۱۴)، ''راب روی''<ref>''Rob Roy'' </ref> (۱۸۱۷)، ''قلب میدلوتین''<ref>''Heart of Midlothian'' </ref> (۱۸۱۸) و ''آیوانهو''<ref>''Ivanhoe'' </ref> (۱۸۱۹)، که همگی با نام مستعارش چاپ شدند، وی را در سراسر اروپا مشهور ساختند. اسکات پس از ورشکستگی شرکت چاپ و انتشاراتی که در آن شریک بود، سال‌های پایانی عمر را صرف نوشتن دیوانه‌وار کرد تا قرض‌هایش را بپردازد. در ۱۸۲۰ لقب بارونت گرفت. تأثیر اسکات بر حیات خلّاق کشورش نیرومند بود. شور و علاقه به تاریخ اسکاتلند را در مردم برانگیخت و از نظر محتوا بر جنبش ادبی دوران خود به‌شدت تأثیر بخشید. شیوۀ نامتعارف نویسندگی و آزادی کامل او از قید و بندهای فرهنگستانی، عامل مهمی در پیدایش جنبش رومانتیک فرانسه بود که به ظهور نویسندگانی چون [[هوگو، ویکتور (۱۸۰۲ـ۱۸۸۵)|ویکتور هوگو]]<ref>Victor Hugo </ref>، [[موسه، آلفرد دو (۱۸۱۰ـ۱۸۵۷)|آلفرد دو موسه]]<ref>Alfred de Musset </ref> و [[گوتیه، تیوفیل (۱۸۱۱ـ۱۸۷۲)|تئوفیل گوتیه]]<ref>Théophile Gautier </ref>، و نقاشانی مثل [[کورو، ژان باپتیست کامی (۱۷۹۶ـ۱۸۷۵)|کورو]]<ref>Corot </ref> و [[میله، ژان فرانسوا (۱۸۱۴ـ۱۸۷۵)|میله]]<ref>Millet </ref> انجامید. اسکات پدیدآورندۀ رمان تاریخی نیز بود که ترکیبی از بی‌پیرایگی و واقع‌گرایی و عنصر تاریخی و ماجرایی را با شگفتی‌های موهوم‌‌پرستی به‌هم می‌آمیخت. تأثیر اسکات بر اونوره دو بالزاک نیز تأیید می‌شود. اسکات در [[ادینبورگ]]<ref>Edinburgh </ref> به دنیا آمد. در کودکی دچار بیماری فلج اطفال شد و همه عمر پای راستش می‌لنگید. پس از تحصیل در دانشگاه ادینبورگ، شغل وکالت اختیار کرد و در ۱۷۹۹ معاون کلانتر سِلکِر‌کشر<ref>Selkirkshire </ref> شد. بالاد‌های گوتفرید برگر<ref>Gottfried Bürger</ref> به نام ''شکارچی وحشی''<ref>''Wild Huntsman'' </ref> و لنِور<ref>Lenore</ref> (۱۷۹۷) و ''گوتس فون برلیشینگن''<ref>''Götz von Berlichingen'' </ref> ''[[گوته، یوهان ولفگانگ فون (۱۷۴۹ـ۱۸۳۲)|گوته]]''<ref>''Goethe''</ref> را در ۱۷۹۹ ترجمه کرد. مجموعه‌ ''آثار'' ''خنیاگران اسکاتلندی'' وی در فاصله ۱۸۰۲ تا ۱۸۰۳ منتشر شد و از آن پس نویسندگی را به حرفۀ حقوقی خود افزود. در‌پی موفقیت ''نغمۀ آخرین خنیاگر''، ''مارمیون''، ''بانوی دریاچه'' و ''سلطان جزایر''<ref>''The Lord of the Isles'' </ref> (۱۸۱۵)، نیمی از سرمایۀ بنگاه انتشاراتی بلانتاین و شرکا<ref>Ballantyne & Co
</ref> (۱۸۰۸) و ''بانوی دریاچه''<ref>''The Lady of the Lake'' </ref> (۱۸۱۰) انتشار یافتند. کتاب‌های تاریخی اسکات مانند ''ویورلی''<ref>''Waverley'' </ref> (۱۸۱۴)، ''راب روی''<ref>''Rob Roy'' </ref> (۱۸۱۷)، ''قلب میدلوتین''<ref>''Heart of Midlothian'' </ref> (۱۸۱۸) و ''آیوانهو''<ref>''Ivanhoe'' </ref> (۱۸۱۹)، که همگی با نام مستعارش چاپ شدند، وی را در سراسر اروپا مشهور ساختند. اسکات پس از ورشکستگی شرکت چاپ و انتشاراتی که در آن شریک بود، سال‌های پایانی عمر را صرف نوشتن دیوانه‌وار کرد تا قرض‌هایش را بپردازد. در ۱۸۲۰ لقب بارونت گرفت. تأثیر اسکات بر حیات خلّاق کشورش نیرومند بود. شور و علاقه به تاریخ اسکاتلند را در مردم برانگیخت و از نظر محتوا بر جنبش ادبی دوران خود به‌شدت تأثیر بخشید. شیوۀ نامتعارف نویسندگی و آزادی کامل او از قید و بندهای فرهنگستانی، عامل مهمی در پیدایش جنبش رومانتیک فرانسه بود که به ظهور نویسندگانی چون [[هوگو، ویکتور (۱۸۰۲ـ۱۸۸۵)|ویکتور هوگو]]<ref>Victor Hugo </ref>، [[موسه، آلفرد دو (۱۸۱۰ـ۱۸۵۷)|آلفرد دو موسه]]<ref>Alfred de Musset </ref> و [[گوتیه، تیوفیل (۱۸۱۱ـ۱۸۷۲)|تئوفیل گوتیه]]<ref>Théophile Gautier </ref>، و نقاشانی مثل [[کورو، ژان باپتیست کامی (۱۷۹۶ـ۱۸۷۵)|کورو]]<ref>Corot </ref> و [[میله، ژان فرانسوا (۱۸۱۴ـ۱۸۷۵)|میله]]<ref>Millet </ref> انجامید. اسکات پدیدآورندۀ رمان تاریخی نیز بود که ترکیبی از بی‌پیرایگی و واقع‌گرایی و عنصر تاریخی و ماجرایی را با شگفتی‌های موهوم‌‌پرستی به‌هم می‌آمیخت. تأثیر اسکات بر [[بالزاک، اونوره دو (۱۷۹۹ـ۱۸۵۰)|اونوره دو بالزاک]] نیز تأیید می‌شود. اسکات در [[ادینبورگ]]<ref>Edinburgh </ref> به دنیا آمد. در کودکی دچار بیماری [[فلج اطفال]] شد و همه عمر پای راستش می‌لنگید. پس از تحصیل در دانشگاه ادینبورگ، شغل وکالت اختیار کرد و در ۱۷۹۹ معاون کلانتر سِلکِر‌کشر<ref>Selkirkshire </ref> شد. بالاد‌های [[بورگر، گوتفرید (۱۷۴۷ـ۱۷۹۴)|گوتفرید برگر]]<ref>Gottfried Bürger</ref> به نام ''شکارچی وحشی''<ref>''Wild Huntsman'' </ref> و لنِور<ref>Lenore</ref> (۱۷۹۷) و ''گوتس فون برلیشینگن''<ref>''Götz von Berlichingen'' </ref> ''[[گوته، یوهان ولفگانگ فون (۱۷۴۹ـ۱۸۳۲)|گوته]]''<ref>''Goethe''</ref> را در ۱۷۹۹ ترجمه کرد. مجموعه‌ ''آثار'' ''خنیاگران اسکاتلندی'' وی در فاصله ۱۸۰۲ تا ۱۸۰۳ منتشر شد و از آن پس نویسندگی را به حرفۀ حقوقی خود افزود. در‌پی موفقیت ''نغمۀ آخرین خنیاگر''، ''مارمیون''، ''بانوی دریاچه'' و ''سلطان جزایر''<ref>''The Lord of the Isles'' </ref> (۱۸۱۵)، نیمی از سرمایۀ بنگاه انتشاراتی بلانتاین و شرکا<ref>Ballantyne & Co
  </ref> را تأمین و خانۀ خود را در ابوتسفورد<ref>Abbotsford </ref>، بر رود توئید<ref>Tweed </ref>، بازسازی کرد. تا این زمان بایرون<ref>Byron </ref> با شیوۀ جدیدتری از شعر رومانتیک گوی سبقت را از سایرین ربوده بود و اسکات به نثر داستانی روآورد. موفقیت رمان ''ویورلی'' اسکات را به خلق چندین اثر دیگر تاریخی برانگیخت، ازجمله ''گای منرینگ''<ref>''Guy Mannering''</ref> (۱۸۱۵)، ''عتیقه‌فروش''<ref>''The Antiquary''</ref> و ''فانیان مِرا''<ref>''Old Mortality'' </ref> (هردو ۱۸۱۶)، ''راب روی''، ''قلب میدلوتین''، و ''نامزد لامرمور''<ref>''The Bride of Lammermoor'' </ref> و ''افسانۀ مونتروز''<ref>''A Legend of Montrose''</ref> (هردو ۱۸۱۹).
  </ref> را تأمین و خانۀ خود را در ابوتسفورد<ref>Abbotsford </ref>، بر رود [[تویید|توئید]]<ref>Tweed </ref>، بازسازی کرد. تا این زمان [[بایرون، جورج گوردون (۱۷۸۸ـ۱۸۲۴)|بایرون]]<ref>Byron </ref> با شیوۀ جدیدتری از شعر رومانتیک گوی سبقت را از سایرین ربوده بود و اسکات به نثر داستانی روآورد. موفقیت رمان ''ویورلی'' اسکات را به خلق چندین اثر دیگر تاریخی برانگیخت، ازجمله ''گای منرینگ''<ref>''Guy Mannering''</ref> (۱۸۱۵)، ''عتیقه‌فروش''<ref>''The Antiquary''</ref> و ''فانیان مِرا''<ref>''Old Mortality'' </ref> (هردو ۱۸۱۶)، ''راب روی''، ''قلب میدلوتین''، و ''نامزد لامرمور''<ref>''The Bride of Lammermoor'' </ref> و ''افسانۀ مونتروز''<ref>''A Legend of Montrose''</ref> (هردو ۱۸۱۹).


&nbsp;
&nbsp;

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۵۳

اِسکات، والتِر (۱۷۷۱ـ۱۸۳۲م)(Scott, Walter)

والتر اسکات
Walter Scott
زادروز ادینبورگ ۱۷۷۱م
درگذشت ۱۸۳۲م
ملیت اسکاتلندی
تحصیلات و محل تحصیل دانشگاه ادینبورگ
شغل و تخصص اصلی رمان نویس
شغل و تخصص های دیگر شاعر
سبک رمانتیک
لقب بارونت (۱۸۲۰)
آثار نغمۀ آخرین خنیاگر (۱۸۰۵)، مارمیون (۱۸۰۸) و بانوی دریاچه (۱۸۱۰) انتشار یافتند. کتاب‌های تاریخی اسکات مانند ویورلی (۱۸۱۴)، راب روی (۱۸۱۷)، قلب میدلوتین (۱۸۱۸)، آیوانهو (۱۸۱۹)، گای منرینگ (۱۸۱۵)، عتیقه‌فروش و فانیان مِرا (هردو ۱۸۱۶)، راب روی، قلب میدلوتین، و نامزد لامرمور و افسانۀ مونتروز (هردو ۱۸۱۹)
گروه مقاله ادبیات غرب
جوایز و افتخارات دریافت لقب بارونت (۱۸۲۰)
سر والتر ساکات

رمان‌نویس و شاعر اسکاتلندی. نخستین آثار اسکات ترجمه بالادهای آلمانی و مجموعه‌هایی از بالاد‌های اسکاتلندی بودند که درپی آن‌ها اشعار داستانی خود او، مانند نغمۀ آخرین خنیاگر[۱] (۱۸۰۵)، مارمیون[۲] (۱۸۰۸) و بانوی دریاچه[۳] (۱۸۱۰) انتشار یافتند. کتاب‌های تاریخی اسکات مانند ویورلی[۴] (۱۸۱۴)، راب روی[۵] (۱۸۱۷)، قلب میدلوتین[۶] (۱۸۱۸) و آیوانهو[۷] (۱۸۱۹)، که همگی با نام مستعارش چاپ شدند، وی را در سراسر اروپا مشهور ساختند. اسکات پس از ورشکستگی شرکت چاپ و انتشاراتی که در آن شریک بود، سال‌های پایانی عمر را صرف نوشتن دیوانه‌وار کرد تا قرض‌هایش را بپردازد. در ۱۸۲۰ لقب بارونت گرفت. تأثیر اسکات بر حیات خلّاق کشورش نیرومند بود. شور و علاقه به تاریخ اسکاتلند را در مردم برانگیخت و از نظر محتوا بر جنبش ادبی دوران خود به‌شدت تأثیر بخشید. شیوۀ نامتعارف نویسندگی و آزادی کامل او از قید و بندهای فرهنگستانی، عامل مهمی در پیدایش جنبش رومانتیک فرانسه بود که به ظهور نویسندگانی چون ویکتور هوگو[۸]، آلفرد دو موسه[۹] و تئوفیل گوتیه[۱۰]، و نقاشانی مثل کورو[۱۱] و میله[۱۲] انجامید. اسکات پدیدآورندۀ رمان تاریخی نیز بود که ترکیبی از بی‌پیرایگی و واقع‌گرایی و عنصر تاریخی و ماجرایی را با شگفتی‌های موهوم‌‌پرستی به‌هم می‌آمیخت. تأثیر اسکات بر اونوره دو بالزاک نیز تأیید می‌شود. اسکات در ادینبورگ[۱۳] به دنیا آمد. در کودکی دچار بیماری فلج اطفال شد و همه عمر پای راستش می‌لنگید. پس از تحصیل در دانشگاه ادینبورگ، شغل وکالت اختیار کرد و در ۱۷۹۹ معاون کلانتر سِلکِر‌کشر[۱۴] شد. بالاد‌های گوتفرید برگر[۱۵] به نام شکارچی وحشی[۱۶] و لنِور[۱۷] (۱۷۹۷) و گوتس فون برلیشینگن[۱۸] گوته[۱۹] را در ۱۷۹۹ ترجمه کرد. مجموعه‌ آثار خنیاگران اسکاتلندی وی در فاصله ۱۸۰۲ تا ۱۸۰۳ منتشر شد و از آن پس نویسندگی را به حرفۀ حقوقی خود افزود. در‌پی موفقیت نغمۀ آخرین خنیاگر، مارمیون، بانوی دریاچه و سلطان جزایر[۲۰] (۱۸۱۵)، نیمی از سرمایۀ بنگاه انتشاراتی بلانتاین و شرکا[۲۱] را تأمین و خانۀ خود را در ابوتسفورد[۲۲]، بر رود توئید[۲۳]، بازسازی کرد. تا این زمان بایرون[۲۴] با شیوۀ جدیدتری از شعر رومانتیک گوی سبقت را از سایرین ربوده بود و اسکات به نثر داستانی روآورد. موفقیت رمان ویورلی اسکات را به خلق چندین اثر دیگر تاریخی برانگیخت، ازجمله گای منرینگ[۲۵] (۱۸۱۵)، عتیقه‌فروش[۲۶] و فانیان مِرا[۲۷] (هردو ۱۸۱۶)، راب روی، قلب میدلوتین، و نامزد لامرمور[۲۸] و افسانۀ مونتروز[۲۹] (هردو ۱۸۱۹).

 


  1. The Lay of the Last Minstrel
  2. Marmion
  3. The Lady of the Lake
  4. Waverley
  5. Rob Roy
  6. Heart of Midlothian
  7. Ivanhoe
  8. Victor Hugo
  9. Alfred de Musset
  10. Théophile Gautier
  11. Corot
  12. Millet
  13. Edinburgh
  14. Selkirkshire
  15. Gottfried Bürger
  16. Wild Huntsman
  17. Lenore
  18. Götz von Berlichingen
  19. Goethe
  20. The Lord of the Isles
  21. Ballantyne & Co
  22. Abbotsford
  23. Tweed
  24. Byron
  25. Guy Mannering
  26. The Antiquary
  27. Old Mortality
  28. The Bride of Lammermoor
  29. A Legend of Montrose