آوسنه بابا سبحان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (Added English title to display title and first line) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
The Tale of Baba Sobhan | |||
[[پرونده:2042159953.jpg|جایگزین=تصویر روی جلد کتاب|بندانگشتی|تصویر روی جلد کتاب]] | [[پرونده:2042159953.jpg|جایگزین=تصویر روی جلد کتاب|بندانگشتی|تصویر روی جلد کتاب]] | ||
آوسنهی بابا سبحان | آوسنهی بابا سبحان |
نسخهٔ ۱۴ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۱۵
The Tale of Baba Sobhan
آوسنهی بابا سبحان
عنوان رمانی از محمود دولتآبادی. نخستین چاپ کتاب که به سعید سلطانپور تقدیم شده، سال 1347 در 166صفحه منتشر شد و چندسال بعد دولتآبادی رمان را برای اقتباسی سینمایی به مسعود کیمیایی فروخت. نتیجهی این اقتباس (فیلم سینمایی خاک) از آنجا که به متن اصلی وفادار نبود مورد نقد و اعتراض دولتآبادی قرار گرفت. این کتاب در دودههی اخیر توسط انتشارات نگاه تجدید چاپ شده است. رمان از لحاظ زمان و مکان سالهای اوایل دههی 1340ش را در یکی از روستاهای خراسان به شیوهی دانای کل روایت میکند. شخصیتهای اصلی و مهم رمان: بابا سبحان (روستایی پیر)؛ صالح (پسر بابا سبحان)؛ مسیّب (پسر نوجوان بابا سبحان)؛ غلام (رقیب صالح)؛ عادله (شریک صالح)
پیرنگ
بابا سبحان پیرمرد فقیر و از کارافتادهای است که دیگر رمق رفتن به بیابان را ندارد و اکثر اوقات جلوی لانهی مرغها مینشیند و به فکر فرو میرود. دو پسر او بر روی زمینی کار میکنند که متعلق به عادله، بیوهزنی ثروتمند است. بخش کوچکی از زمین (یک دانگ) به پسران بابا سبحان تعلق دارد. همسر برادر بزرگتر باردار است. لذتبخشترین بخش زندگی آنان، شامی است که پس از یک روز کاری سخت و طاقتفرسا میخورند. با تصمیم ناگهانی بیوهزن مبنی بر اجاره دادن زمینش به مردی دیگر، به یکباره اوضاع دگرگون میشود و همان شادی و رضایتمندی اندک نیز از کانون خانوادهی بابا سبحان رخت برمیبندد. پسران خانواده تصمیم میگیرند که در برابر این تصمیم بیوهزن ایستادگی و از حق خود دفاع کنند.
تفسیر
در رمان با پیوند عمیق روستایی فقیر با زمین روبهرو هستیم. زمینی که نه تنها وسیلهی معاش اوست، بلکه آنچنان با زندگی او جوش خورده که با آبرو و ناموس او یکی شده است. از همین رو چشم داشتن دیگری به آن باعث خشم و عذاب اوست. دولتآبادی این معنی را با نشان دادن تلاشی که غلام پیشتر برای به دست آوردن شوکت (همسر صالح) کرده است و سماجت او برای به دست آوردن زمین صالح (که مهریهی شوکت است) القا میکند. در این رمان زمین با زن (همان ناموس) یکی میشود و تلاش صالح برای حفظ آن دلیل و معنایی دوگانه مییابد. نهایتا این تلاشهای دوجانبه و دوگانه هر دوطرف را به نابودی میکشاند.