آدم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
آدَم (Adam)<br /> '''در عهد عتیق.''' نخستین انسان و ابوالبشر. خداوند آدم را از خاک سرشت و در او روح حیات دمید و او را در بهشت عَدَن جای داد. حوّا را از دندۀ او آفرید تا مونسش باشد. شیطان حوا را فریب داد و حوا نیز آدم را وسوسه کرد و آدم از میوۀ ممنوعۀ درختِ معرفتِ نیک و بد خورد و به گناه آن، هر دو از بهشت رانده شدند. در افسانههای خارج از کتاب مقدس و قصههای یهودی متأخرتر، روایات خیالپردازانهای دربارۀ آدم به داستان عهد عتیق افزودند؛ مثلاً اینکه او جثۀ عظیمی داشت که سراسر زمین را میپوشاند. بنابر روایات یهودی، زن اول آدم لیلیت بود که از او گریخت و پس از آفرینش حوا او به دیو یا پتیارهای مبدل شد. | آدَم (Adam)<br /> '''در عهد عتیق.''' نخستین انسان و ابوالبشر. خداوند آدم را از [[خاک]] سرشت و در او روح حیات دمید و او را در [[بهشت]] عَدَن جای داد. [[حوا|حوّا]] را از دندۀ او آفرید تا مونسش باشد. [[شیطان]] حوا را فریب داد و حوا نیز آدم را وسوسه کرد و آدم از میوۀ ممنوعۀ درختِ معرفتِ نیک و بد خورد و به گناه آن، هر دو از بهشت رانده شدند. در افسانههای خارج از [[کتاب مقدس]] و قصههای یهودی متأخرتر، روایات خیالپردازانهای دربارۀ آدم به داستان [[عهد عتیق]] افزودند؛ مثلاً اینکه او جثۀ عظیمی داشت که سراسر زمین را میپوشاند. بنابر روایات یهودی، زن اول آدم [[لیلیت]] بود که از او گریخت و پس از آفرینش حوا او به دیو یا پتیارهای مبدل شد. | ||
'''در اساطیر مانوی.''' آدم نه مخلوق خدا بلکه پسر شیطان، فرمانروای تاریکی، از بطن گناه یا هوای نفس است. شیطان نور را از بهشت میرباید، نور به آدم منتقل میشود، و با پرستاری سختکوشانۀ ارواح نیکی، غلبۀ نهایی نور بر قدرت تاریکی، امید و آرمان بزرگ دین مانوی میشود. حوا را شیطان به آدم میدهد. او نمایندۀ عنصر شهوانی است، ولی خود شیطان او را میفریبد و گفته میشود که هابیل و قابیل پسران شیطاناند از حوا. فرزند آدم و حوا شیث است که سنّت نور را تداوم و تعالی میبخشد. | '''در اساطیر مانوی.''' آدم نه مخلوق خدا بلکه پسر شیطان، فرمانروای تاریکی، از بطن گناه یا هوای نفس است. شیطان نور را از بهشت میرباید، نور به آدم منتقل میشود، و با پرستاری سختکوشانۀ ارواح نیکی، غلبۀ نهایی نور بر قدرت تاریکی، امید و آرمان بزرگ دین مانوی میشود. حوا را شیطان به آدم میدهد. او نمایندۀ عنصر شهوانی است، ولی خود شیطان او را میفریبد و گفته میشود که [[هابیل و قابیل]] پسران شیطاناند از حوا. فرزند آدم و حوا شیث است که سنّت نور را تداوم و تعالی میبخشد. | ||
'''در قرآن کریم.''' نام آدم در قرآن کریم ۲۵بار آمده است. داستان آفرینش او در سه سوره (بقره، اعراف، طه) بیان شده و در سه سورۀ دیگر نیز اشاراتی به آن وجود دارد (حجر، | '''در قرآن کریم.''' نام آدم در [[قرآن]] کریم ۲۵بار آمده است. داستان آفرینش او در سه سوره ([[بقره، سوره|بقره]]، [[اعراف، سوره|اعراف]]، [[طه، سوره|طه]]) بیان شده و در سه سورۀ دیگر نیز اشاراتی به آن وجود دارد ([[حجر، سوره|حجر]]، [[اسراء، سوره|اسرا]]، [[ص، سوره|ص]]). خداوند آدم را از خاک میآفریند و از روح خود در او میدمد و حقایق والای غیبی را به او میآموزد و به همین علت، او دارای شرافت و ارج ویژه میشود. خداوند به فرشتگان اعلام میکند که قصد دارد آدم، یعنی نوع بشر، را جانشین خود در زمین قرار دهد و در برابر پرسش فرشتگان، اظهار میدارد که من چیزی میدانم که شما نمیدانید. از این رو، خداوند به فرشتگان فرمان میدهد که در برابر آدم سجده و تعظیم کنند؛ همه جز شیطان در سجده میشوند (بقره، ۲۴) و بدینسبب شیطان، که تا آن زمان در جمع فرشتگان مشغول به عبادت پروردگار بود، از بهشت رانده میشود. آدم و حوا به شادکامی در بهشت میزیستند (بقره، ۳۵؛ اعراف، ۱۹) ولی به آنها گفته شده بود که فقط از میوۀ یک درخت نخورند. شیطان که به آدم رشک میورزید چنین به آدم و حوا وانمود که خداوند بدینسبب آنان را از خوردن میوۀ آن منع کرده است که مبادا جاودانه شوند. آدم و حوا، هردو، به دام وسوسۀ شیطان میافتند و به طمع جاودانگی از امر الهی سرپیچی میکنند (طه، ۱۲) و با خوردن آن میوه عیبهای آنها آشکار میشود. به همین دلیل هردو از بهشت رانده میشوند و گرفتار هبوط شده و به محنت دنیا دچار میشوند. سرانجام آدم توبه میکند و خداوند توبۀ او را میپذیرد (بقره، ۲۷). محققان با تأمل در آیات خلقت، به نکات تفسیری چندی دست یافتهاند که هریک به نوبۀ خود قابل توجه است، از آن جمله گفتهاند که بهشت مورد بحث همان بهشت اخروی یا بهشت جاودان نیست زیراکه خارجشدن از آن با جاودانگی آن منافات دارد. برخی مفسران ازجمله [[علامه طباطبایی]] آن را بهشت برزخی دانستهاند. نکته دیگر اینکه بنا به تصریح قرآن خداوند قصد جانشین قراردادن آدم در «زمین» را داشته است و لذا ماجرای توقف در بهشت و سپس [[هبوط]] از آن به زندگی زمینی قضای حتمی الهی بوده است و این ماجرا نمایانگر ویژگیهای ذاتی و درونی آدم و معرّفی جایگاه اولیه بشر که همان عالم روح و نور و انس و فرشتگان است، میباشد و نیز بیانگر این مطلب است که لازمۀ سیر کمالی انسان حضور در زندگی زمینی و این جهانی است. اشاراتی در قرآن حاکی از پیامبری آدم (ع) است. دربارۀ گناه آدم (ع) نیز بحثهایی درمیان مفسران وجود داشته است که آیا امر خدا امر مولوی بوده یا ارشادی. برخی مفسران برآنند که امر مذکور امر ارشادی بوده نه مولوی مانند اینکه پدری از روی خیرخواهی فرزند خود را از بیاحتیاطی یا بازی با آتش یا امثال آن زنهار دهد. در اوامر ارشادی شخص آثار و نتایج وضعی و تکوینی کوتاهی خود را دریافت میکند هرچند گناهکار محسوب نمیشود. نیز ← حوا<br /> | ||
[[Category:ادیان و فرقه های غیراسلام]] | [[Category:ادیان و فرقه های غیراسلام]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۳۷
آدَم (Adam)
در عهد عتیق. نخستین انسان و ابوالبشر. خداوند آدم را از خاک سرشت و در او روح حیات دمید و او را در بهشت عَدَن جای داد. حوّا را از دندۀ او آفرید تا مونسش باشد. شیطان حوا را فریب داد و حوا نیز آدم را وسوسه کرد و آدم از میوۀ ممنوعۀ درختِ معرفتِ نیک و بد خورد و به گناه آن، هر دو از بهشت رانده شدند. در افسانههای خارج از کتاب مقدس و قصههای یهودی متأخرتر، روایات خیالپردازانهای دربارۀ آدم به داستان عهد عتیق افزودند؛ مثلاً اینکه او جثۀ عظیمی داشت که سراسر زمین را میپوشاند. بنابر روایات یهودی، زن اول آدم لیلیت بود که از او گریخت و پس از آفرینش حوا او به دیو یا پتیارهای مبدل شد.
در اساطیر مانوی. آدم نه مخلوق خدا بلکه پسر شیطان، فرمانروای تاریکی، از بطن گناه یا هوای نفس است. شیطان نور را از بهشت میرباید، نور به آدم منتقل میشود، و با پرستاری سختکوشانۀ ارواح نیکی، غلبۀ نهایی نور بر قدرت تاریکی، امید و آرمان بزرگ دین مانوی میشود. حوا را شیطان به آدم میدهد. او نمایندۀ عنصر شهوانی است، ولی خود شیطان او را میفریبد و گفته میشود که هابیل و قابیل پسران شیطاناند از حوا. فرزند آدم و حوا شیث است که سنّت نور را تداوم و تعالی میبخشد.
در قرآن کریم. نام آدم در قرآن کریم ۲۵بار آمده است. داستان آفرینش او در سه سوره (بقره، اعراف، طه) بیان شده و در سه سورۀ دیگر نیز اشاراتی به آن وجود دارد (حجر، اسرا، ص). خداوند آدم را از خاک میآفریند و از روح خود در او میدمد و حقایق والای غیبی را به او میآموزد و به همین علت، او دارای شرافت و ارج ویژه میشود. خداوند به فرشتگان اعلام میکند که قصد دارد آدم، یعنی نوع بشر، را جانشین خود در زمین قرار دهد و در برابر پرسش فرشتگان، اظهار میدارد که من چیزی میدانم که شما نمیدانید. از این رو، خداوند به فرشتگان فرمان میدهد که در برابر آدم سجده و تعظیم کنند؛ همه جز شیطان در سجده میشوند (بقره، ۲۴) و بدینسبب شیطان، که تا آن زمان در جمع فرشتگان مشغول به عبادت پروردگار بود، از بهشت رانده میشود. آدم و حوا به شادکامی در بهشت میزیستند (بقره، ۳۵؛ اعراف، ۱۹) ولی به آنها گفته شده بود که فقط از میوۀ یک درخت نخورند. شیطان که به آدم رشک میورزید چنین به آدم و حوا وانمود که خداوند بدینسبب آنان را از خوردن میوۀ آن منع کرده است که مبادا جاودانه شوند. آدم و حوا، هردو، به دام وسوسۀ شیطان میافتند و به طمع جاودانگی از امر الهی سرپیچی میکنند (طه، ۱۲) و با خوردن آن میوه عیبهای آنها آشکار میشود. به همین دلیل هردو از بهشت رانده میشوند و گرفتار هبوط شده و به محنت دنیا دچار میشوند. سرانجام آدم توبه میکند و خداوند توبۀ او را میپذیرد (بقره، ۲۷). محققان با تأمل در آیات خلقت، به نکات تفسیری چندی دست یافتهاند که هریک به نوبۀ خود قابل توجه است، از آن جمله گفتهاند که بهشت مورد بحث همان بهشت اخروی یا بهشت جاودان نیست زیراکه خارجشدن از آن با جاودانگی آن منافات دارد. برخی مفسران ازجمله علامه طباطبایی آن را بهشت برزخی دانستهاند. نکته دیگر اینکه بنا به تصریح قرآن خداوند قصد جانشین قراردادن آدم در «زمین» را داشته است و لذا ماجرای توقف در بهشت و سپس هبوط از آن به زندگی زمینی قضای حتمی الهی بوده است و این ماجرا نمایانگر ویژگیهای ذاتی و درونی آدم و معرّفی جایگاه اولیه بشر که همان عالم روح و نور و انس و فرشتگان است، میباشد و نیز بیانگر این مطلب است که لازمۀ سیر کمالی انسان حضور در زندگی زمینی و این جهانی است. اشاراتی در قرآن حاکی از پیامبری آدم (ع) است. دربارۀ گناه آدم (ع) نیز بحثهایی درمیان مفسران وجود داشته است که آیا امر خدا امر مولوی بوده یا ارشادی. برخی مفسران برآنند که امر مذکور امر ارشادی بوده نه مولوی مانند اینکه پدری از روی خیرخواهی فرزند خود را از بیاحتیاطی یا بازی با آتش یا امثال آن زنهار دهد. در اوامر ارشادی شخص آثار و نتایج وضعی و تکوینی کوتاهی خود را دریافت میکند هرچند گناهکار محسوب نمیشود. نیز ← حوا