آلکمایون: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
او معتقد بود که حیوانات فقط از قدرت احساس<ref>Feeling</ref> و انسان هم از قدرت احساس و هم اندیشیدن برخوردار است. اندیشیدن از ادراک حسی<ref>Sensory perception</ref> متمایز و نتیجه عمل امور ناهمانند<ref>Dissimilar</ref> است. در حالیکه از نظر امپدکلس ادارک حسی بخشی از عمل اندیشیدن و همچنین نتیجه عمل امور همانند میباشد. ارسطو و [[امپدوکلس|امپدکلس]] مرکز فعالیت روانی را قلب و آلکمایون مغز انسان میدانست. همچنین از نظر او مغز ابزار اصلی اندیشیدن و احساس است. علت خواب ماندن خون در رگهای بزرگ بدن و بیداری حاصل به جریان افتادن آنها است. | او معتقد بود که حیوانات فقط از قدرت احساس<ref>Feeling</ref> و انسان هم از قدرت احساس و هم اندیشیدن برخوردار است. اندیشیدن از ادراک حسی<ref>Sensory perception</ref> متمایز و نتیجه عمل امور ناهمانند<ref>Dissimilar</ref> است. در حالیکه از نظر امپدکلس ادارک حسی بخشی از عمل اندیشیدن و همچنین نتیجه عمل امور همانند میباشد. ارسطو و [[امپدوکلس|امپدکلس]] مرکز فعالیت روانی را قلب و آلکمایون مغز انسان میدانست. همچنین از نظر او مغز ابزار اصلی اندیشیدن و احساس است. علت خواب ماندن خون در رگهای بزرگ بدن و بیداری حاصل به جریان افتادن آنها است. | ||
نفس فناناپذیر<ref>Immortal</ref> و علت فناناپذیری آن حرکت دائمی آن است. چنانکه [[ماه (اخترشناسی)|ماه]] و ستارگان و [[خورشید]] چنین هستند. همچنین از نظر او اجرام آسمانی همه الهی هستند. علت مرگ انسانها | نفس فناناپذیر<ref>Immortal</ref> و علت فناناپذیری آن حرکت دائمی آن است. چنانکه [[ماه (اخترشناسی)|ماه]] و ستارگان و [[خورشید]] چنین هستند. همچنین از نظر او اجرام آسمانی همه الهی هستند. علت مرگ انسانها این است که بدن انسان نمی تواند همچون ستارگان آغاز را به انجام پیوند دهد. ولی ستارگان و سایر اجسام آسمانی و امور فناناپذیر دارای خصیصه حرکتدوری<ref name=":2">Remotion</ref> و ارتباط آغاز با انجام هستند. [[پسوخه]] یا نفس از نظر آلکمایون به معنای یک [[روح]] است که در سراسر جهان نفوذ دارد از جهان تا بدن انسان، نفس به [[کیهان]]<ref>Cosmos</ref> جان میبخشد و ویژگی آشکار آن حرکت مداوم و خودانگیخته<ref>Spontaneus</ref>ایی است که بر اجرام آسمانی تحمیل میکند. او فکر می کرد که بخش هایی از این نفس جهانی در بدن انسان و به خصوص در مغز جای میگیرد، جایی که طبیعتاً میکوشد همان حرکات دوری را در آن جا نیز اعمال کند. اما با موانع به وجود آمده از سوی ماده بیشعوری که درگیر آن شده روبرو میشود. سرانجام مشارکت به هم میخورد و بدن بهمثابه یک کل، دیگر نمیتواند انسجام دایره را حفظ کند و نفس فناناپذیر بدن را ترک میکند که در نتیجه بدن از هم می پاشد. وظیفه پزشک حفظ یا بازگرداندن تعادل به بدنی است که ترکیبی از اضداد است. تا نفس در آن شرایط در انجام حرکات طبیعیاش با کمترین مانع از سوی بدن مواجه شود. تا زمانی که تعادل حفظ شده باشد، نفس قادر است از طریق حرکات منظماش بر بدن و ادراک و اندیشه تسلط یابد. | ||
منابع:گاتری، دبلیو، کی، سی، ''تاریخ فلسفهی یونان'' ج4، 1376ش، ترجمهی مهدی قوام صفری، چاپ اول، | منابع: گاتری، دبلیو، کی، سی، ''تاریخ فلسفهی یونان'' ج4، 1376ش، ترجمهی مهدی قوام صفری، چاپ اول، تهران انتشارات فکر روز. | ||