نقاشی کنشی: تفاوت میان نسخهها
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:39138500-1.jpg|بندانگشتی|Blue Poles اثر جکسون پولاک]] | |||
نقاشی کُنشی (action painting)<br/> شاخهای از اکسپرسیونیسم انتزاعی<ref>abstract expressionism </ref> که بر حرکات بدنی نقاش تأکید میورزید. این شیوه در دهههای | نقاشی کُنشی (action painting)<br/> شاخهای از [[اکسپرسیونیسم انتزاعی]]<ref>abstract expressionism </ref> که بر حرکات بدنی نقاش تأکید میورزید. این شیوه در دهههای ۱۹۴۰م و ۱۹۵۰م بهاوج شکوفایی رسید. [[پولاک، جکسون (۱۹۱۲ـ۱۹۵۶)|جکسون پالک]]<ref>Jackson Pollock</ref>، مبتکر و سرآمد این جنبش نقاشی، رنگ را بر پردههای پهنشده بر کف زمین میریخت یا میپاشید. در وصف اسلوب هنری او گفتهاند، که با کاردک و ماله به بوم نقاشی''''''اش حملهور میشد، یا با دوچرخه به دور بوم میچرخید و بر آن رنگ میپاشید. او خود میگوید یک تابلو نباید صرفاً محصول نهایی و تمامشدۀ یک نقاش باشد، بلکه باید فرآیند آفرینش او، یعنی کنشهای هنرمند حین آفرینش اثر، را منعکس کند. ویلم دِ کونینگ<ref>Willem de Kooning </ref>، دیگر هنرمند برجستۀ این جنبش است. اصطلاح نقاشی کنشی<ref>action painting </ref> را نخستینبار هارولد روزنبرگ<ref>Harold Rosenberg</ref>، هنرشناس امریکایی، در ۱۹۵۲م بهکار برد؛ به این مفهوم که نقاشان این شیوه، پردۀ نقاشی را عرصهای برای «کنش» میشمارند، و اثر نهایی فقط بازماندهای از آن کنش است. | ||
| |
نسخهٔ کنونی تا ۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۰۰
نقاشی کُنشی (action painting)
شاخهای از اکسپرسیونیسم انتزاعی[۱] که بر حرکات بدنی نقاش تأکید میورزید. این شیوه در دهههای ۱۹۴۰م و ۱۹۵۰م بهاوج شکوفایی رسید. جکسون پالک[۲]، مبتکر و سرآمد این جنبش نقاشی، رنگ را بر پردههای پهنشده بر کف زمین میریخت یا میپاشید. در وصف اسلوب هنری او گفتهاند، که با کاردک و ماله به بوم نقاشیاش حملهور میشد، یا با دوچرخه به دور بوم میچرخید و بر آن رنگ میپاشید. او خود میگوید یک تابلو نباید صرفاً محصول نهایی و تمامشدۀ یک نقاش باشد، بلکه باید فرآیند آفرینش او، یعنی کنشهای هنرمند حین آفرینش اثر، را منعکس کند. ویلم دِ کونینگ[۳]، دیگر هنرمند برجستۀ این جنبش است. اصطلاح نقاشی کنشی[۴] را نخستینبار هارولد روزنبرگ[۵]، هنرشناس امریکایی، در ۱۹۵۲م بهکار برد؛ به این مفهوم که نقاشان این شیوه، پردۀ نقاشی را عرصهای برای «کنش» میشمارند، و اثر نهایی فقط بازماندهای از آن کنش است.