رودابه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:


رودابه‌ <br>
رودابه‌ <br>
همسر [[زال]] و مادر [[رستم (شاهنامه)|رستم]]، دختر [[مهراب کابلی|مهرابِ]] کابل‌خدای و [[سیندخت|سیندخت‌‌]]. چون‌ زال‌ و رودابه‌ وصف‌ یکدیگر را شنیدند، ندیده‌ به‌ یکدیگر دل‌ باختند. رودابه،‌ همراه‌ کنیزکان‌ خود، به‌ بهانۀ‌ گل‌چیدن‌ به‌ کرانۀ‌ رودی‌ شتافت‌ که‌ زال‌ آن‌جا اردو زده‌ بود. پس‌ از دیداری‌ دورادور، رودابه‌ مجلس‌ آراست‌ و زال‌ به‌ سرای‌ او درآمد. پس از بوس و کناری، زال‌ پیمان‌ بست‌ که‌ رودابه‌ را به‌ همسری‌ برگزیند. سیندخت، مادر رودابه،‌ چون‌ از ماجرا آگاه‌ شد، با این‌که‌ خواستار این‌ پیوند بود، مهراب‌ را آگاه کرد‌. مهراب‌ نخست‌ چنان‌ خشم‌ گرفت‌ که‌ آهنگ‌ کشتن‌ رودابه‌ کرد، اما با پادرمیانی‌ سیندخت‌ آرام‌ گرفت‌. زال‌ نیز چون‌ به‌ سرای‌ خود شد، با نامه‌ای‌ از [[سام|سام‌]] اجازۀ‌ ازدواج‌ خواست‌. دشواری‌ ازدواج‌ از این‌ بود که‌ مهراب‌ از نسل‌ ضحاک‌ بود و ایرانیان‌ ازدواج‌ با خاندان‌ ضحاک‌ را شوم‌ می‌دانستند. سام‌ درخواست‌ زال‌ را پذیرفت‌ و به‌ ایرانشهر شد تا [[منوچهر]]، شاه‌ ایران را نیز هم‌داستان‌ کند. منوچهر نخست‌ از در مخالفت‌ درآمد و سام‌ را به‌ جنگ‌ مهراب‌ فرستاد. زال‌ پدر را گفت‌ که‌ نخست‌ باید او را بکشد و بعد مهراب‌ را. سام‌ ناگزیر زال‌ را با نامه‌ای‌ به‌ نزد منوچهر فرستاد و منوچهر نیز با دیدن‌ هنرهای‌ زال‌، چون‌ می‌دانست‌ که‌ حاصل‌ این‌ پیوند پهلوانی‌ نامدار خواهد بود، با ازدواج‌ زال‌ و رودابه‌ موافقت‌ کرد. سرانجام‌، سام‌ و زال‌ به‌ کابلستان‌ رفتند و در جشنی‌ که‌ مهراب‌ آراسته‌ بود شرکت‌ کردند. سپس‌ سام‌ و زال‌ مدتی در کابلستان‌ به‌سر بردند. بعد سام‌ فرمانروایی‌ نیمروز را به‌ زال‌ داد و خود به‌ گرگساران‌ و باختر رفت‌. رودابه‌ به رستم بار گرفت و چون‌ رستم‌ تنی‌ بزرگ‌ داشت،‌ به‌ سفارش‌ سیمرغ،‌ پهلوی‌ رودابه‌ را شکافتند و رستم‌ را به‌دنیا آوردند.
همسر [[زال]] و مادر [[رستم (شاهنامه)|رستم]]، دختر [[مهراب کابلی|مهرابِ]] کابل‌خدای و [[سیندخت|سیندخت‌‌]]. چون‌ زال‌ و رودابه‌ وصف‌ یکدیگر را شنیدند، ندیده‌ به‌ یکدیگر دل‌ باختند. رودابه،‌ همراه‌ کنیزکان‌ خود، به‌ بهانۀ‌ گل‌چیدن‌ به‌ کرانۀ‌ رودی‌ شتافت‌ که‌ زال‌ آن‌جا اردو زده‌ بود. پس‌ از دیداری‌ دورادور، رودابه‌ مجلس‌ آراست‌ و زال‌ به‌ سرای‌ او درآمد. پس از بوس و کناری، زال‌ پیمان‌ بست‌ که‌ رودابه‌ را به‌ همسری‌ برگزیند. سیندخت، مادر رودابه،‌ چون‌ از ماجرا آگاه‌ شد، با این‌که‌ خواستار این‌ پیوند بود، مهراب‌ را آگاه کرد‌. مهراب‌ نخست‌ چنان‌ خشم‌ گرفت‌ که‌ آهنگ‌ کشتن‌ رودابه‌ کرد، اما با پادرمیانی‌ سیندخت‌ آرام‌ گرفت‌. زال‌ نیز چون‌ به‌ سرای‌ خود شد، با نامه‌ای‌ از [[سام|سام‌]] اجازۀ‌ ازدواج‌ خواست‌. دشواری‌ ازدواج‌ از این‌ بود که‌ مهراب‌ از نسل‌ [[ضحاک|ضحاک‌]] بود و ایرانیان‌ ازدواج‌ با خاندان‌ ضحاک‌ را شوم‌ می‌دانستند. سام‌ درخواست‌ زال‌ را پذیرفت‌ و به‌ ایرانشهر شد تا [[منوچهر]]، شاه‌ ایران را نیز هم‌داستان‌ کند. منوچهر نخست‌ از در مخالفت‌ درآمد و سام‌ را به‌ جنگ‌ مهراب‌ فرستاد. زال‌ پدر را گفت‌ که‌ نخست‌ باید او را بکشد و بعد مهراب‌ را. سام‌ ناگزیر زال‌ را با نامه‌ای‌ به‌ نزد منوچهر فرستاد و منوچهر نیز با دیدن‌ هنرهای‌ زال‌، چون‌ می‌دانست‌ که‌ حاصل‌ این‌ پیوند پهلوانی‌ نامدار خواهد بود، با ازدواج‌ زال‌ و رودابه‌ موافقت‌ کرد. سرانجام‌، سام‌ و زال‌ به‌ کابلستان‌ رفتند و در جشنی‌ که‌ مهراب‌ آراسته‌ بود شرکت‌ کردند. سپس‌ سام‌ و زال‌ مدتی در کابلستان‌ به‌سر بردند. بعد سام‌ فرمانروایی‌ نیمروز را به‌ زال‌ داد و خود به‌ گرگساران‌ و باختر رفت‌. رودابه‌ به رستم بار گرفت و چون‌ رستم‌ تنی‌ بزرگ‌ داشت،‌ به‌ سفارش‌ سیمرغ،‌ پهلوی‌ رودابه‌ را شکافتند و رستم‌ را به‌دنیا آوردند.
<br><!--22149400-->
<br><!--22149400-->
[[رده:ادبیات فارسی]]
[[رده:ادبیات فارسی]]
[[رده:مفاهیم، رویدادها و عناصر]]
[[رده:مفاهیم، رویدادها و عناصر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۰

رودابه‌
همسر زال و مادر رستم، دختر مهرابِ کابل‌خدای و سیندخت‌‌. چون‌ زال‌ و رودابه‌ وصف‌ یکدیگر را شنیدند، ندیده‌ به‌ یکدیگر دل‌ باختند. رودابه،‌ همراه‌ کنیزکان‌ خود، به‌ بهانۀ‌ گل‌چیدن‌ به‌ کرانۀ‌ رودی‌ شتافت‌ که‌ زال‌ آن‌جا اردو زده‌ بود. پس‌ از دیداری‌ دورادور، رودابه‌ مجلس‌ آراست‌ و زال‌ به‌ سرای‌ او درآمد. پس از بوس و کناری، زال‌ پیمان‌ بست‌ که‌ رودابه‌ را به‌ همسری‌ برگزیند. سیندخت، مادر رودابه،‌ چون‌ از ماجرا آگاه‌ شد، با این‌که‌ خواستار این‌ پیوند بود، مهراب‌ را آگاه کرد‌. مهراب‌ نخست‌ چنان‌ خشم‌ گرفت‌ که‌ آهنگ‌ کشتن‌ رودابه‌ کرد، اما با پادرمیانی‌ سیندخت‌ آرام‌ گرفت‌. زال‌ نیز چون‌ به‌ سرای‌ خود شد، با نامه‌ای‌ از سام‌ اجازۀ‌ ازدواج‌ خواست‌. دشواری‌ ازدواج‌ از این‌ بود که‌ مهراب‌ از نسل‌ ضحاک‌ بود و ایرانیان‌ ازدواج‌ با خاندان‌ ضحاک‌ را شوم‌ می‌دانستند. سام‌ درخواست‌ زال‌ را پذیرفت‌ و به‌ ایرانشهر شد تا منوچهر، شاه‌ ایران را نیز هم‌داستان‌ کند. منوچهر نخست‌ از در مخالفت‌ درآمد و سام‌ را به‌ جنگ‌ مهراب‌ فرستاد. زال‌ پدر را گفت‌ که‌ نخست‌ باید او را بکشد و بعد مهراب‌ را. سام‌ ناگزیر زال‌ را با نامه‌ای‌ به‌ نزد منوچهر فرستاد و منوچهر نیز با دیدن‌ هنرهای‌ زال‌، چون‌ می‌دانست‌ که‌ حاصل‌ این‌ پیوند پهلوانی‌ نامدار خواهد بود، با ازدواج‌ زال‌ و رودابه‌ موافقت‌ کرد. سرانجام‌، سام‌ و زال‌ به‌ کابلستان‌ رفتند و در جشنی‌ که‌ مهراب‌ آراسته‌ بود شرکت‌ کردند. سپس‌ سام‌ و زال‌ مدتی در کابلستان‌ به‌سر بردند. بعد سام‌ فرمانروایی‌ نیمروز را به‌ زال‌ داد و خود به‌ گرگساران‌ و باختر رفت‌. رودابه‌ به رستم بار گرفت و چون‌ رستم‌ تنی‌ بزرگ‌ داشت،‌ به‌ سفارش‌ سیمرغ،‌ پهلوی‌ رودابه‌ را شکافتند و رستم‌ را به‌دنیا آوردند.