عید میلاد مسیح: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:


روایت‌های مختلف از تولد مسیح. دو روایت در این‌باره وجود دارد که یکی در انجیل لوقا<ref>St Lukés Gospel</ref> است و دیگری در انجیل متّی<ref>St Matthews' Gospel</ref>. در روایت لوقا، جبرئیل<ref>Gabriel</ref> بر مریم<ref>Mary</ref> ظاهر می‌شود و به او بشارت می‌دهد که برای حمل پسر خدا برگزیده شده است؛ از روح‌القدس<ref>Holy Spirit</ref> حامله خواهد شد و بچه را عیسی خواهد نامید. پیش از آن‌که عیسی متولد شود، الیصابات<ref>Elizabeth</ref>، یکی از خویشاوندان مریم، یوحنای معمدان<ref>John the Baptist</ref> را به‌دنیا آورد. امپراتور روم، سزار اوگوستوس<ref>Caesar Augustus</ref>، فرمان سرشماری داد؛ از این‌رو، همه باید به زادگاهشان برمی‌گشتند. مریم با یوسف<ref>Joseph</ref> که از نسل داود<ref>David</ref> بود به بیت ‌لحم<ref>Bethlehem</ref> رفت. بچه آن‌جا به‌ دنیا آمد. مریم او را در آخور خوابانید زیرا در منزل جا نبود. فرشته<ref>angel</ref>ای بر چند شبان که در صحرا پاسبانی از گله‌های خود می‌کردند ظاهر شد و گفت که منجی به دنیا آمده است و او را خوابیده در آخوری خواهند یافت. شبانان به بیت ‌لحم رفتند و کودک را دیدند و خدا را حمدگویان به نزد گله‌های خود بازگشتند. عیسی را روز هشتم ولادتش ختنه کردند و رسوم شریعت یهود را برایش به‌‌جای آوردند و به ناصره<ref>Nazareth</ref> برگشتند. در روایت متّی، مریم و یوسف نامزد شده‌اند. مریم حامله می‌شود و یوسف می‌داند که خودش پدر بچه نیست. نمی‌خواهد آبروی او را ببرد و می‌خواهد پنهانی او را رها کند. ملک مقرب، جبرئیل، به خوابش می‌آید و می‌گوید که با مریم ازدواج کند؛ او پسری به ‌دنیا خواهدآورد که عِمّانوئیل<ref>Emmanuel</ref> نام خواهد گرفت. یوسف تا پیش از تولد عیسی با مریم نزدیکی نمی‌کند. عیسی در بیت‌ لحم به‌دنیا آمد. سه مجوس<ref>Magi</ref> از شرق در تعقیب ستاره‌ای که معتقد بودند نشانۀ تولد شاه جدیدی است، به اورشلیم آمدند. هِرود کبیر<ref>Herod the Great</ref>، شاه یهودیه، از مجوسان خواست که به او بگویند بچه کجاست تا او هم به پرستشش برود، اما نقشه داشت که او را بکشد. مجوسان ستاره را تعقیب کردند تا بالای مکانی که عیسی بود ایستاد. هدایای خود را به کودک دادند و به اورشلیم برگشتند. هرود به فرمان قتل همۀ نوزادان پسرِ کوچک‌تر از دو ساله را داد. یوسف در خواب هشدار شنید که جانشان در خطر است و با مریم و عیسی به مصر گریختند، و زمانی به ناصره برگشتند که هرود مرده بود.
روایت‌های مختلف از تولد مسیح. دو روایت در این‌باره وجود دارد که یکی در انجیل لوقا<ref>St Lukés Gospel</ref> است و دیگری در انجیل متّی<ref>St Matthews' Gospel</ref>. در روایت لوقا، جبرئیل<ref>Gabriel</ref> بر مریم<ref>Mary</ref> ظاهر می‌شود و به او بشارت می‌دهد که برای حمل پسر خدا برگزیده شده است؛ از روح‌القدس<ref>Holy Spirit</ref> حامله خواهد شد و بچه را عیسی خواهد نامید. پیش از آن‌که عیسی متولد شود، الیصابات<ref>Elizabeth</ref>، یکی از خویشاوندان مریم، یوحنای معمدان<ref>John the Baptist</ref> را به‌دنیا آورد. امپراتور روم، سزار اوگوستوس<ref>Caesar Augustus</ref>، فرمان سرشماری داد؛ از این‌رو، همه باید به زادگاهشان برمی‌گشتند. مریم با یوسف<ref>Joseph</ref> که از نسل داود<ref>David</ref> بود به بیت ‌لحم<ref>Bethlehem</ref> رفت. بچه آن‌جا به‌ دنیا آمد. مریم او را در آخور خوابانید زیرا در منزل جا نبود. فرشته<ref>angel</ref>ای بر چند شبان که در صحرا پاسبانی از گله‌های خود می‌کردند ظاهر شد و گفت که منجی به دنیا آمده است و او را خوابیده در آخوری خواهند یافت. شبانان به بیت ‌لحم رفتند و کودک را دیدند و خدا را حمدگویان به نزد گله‌های خود بازگشتند. عیسی را روز هشتم ولادتش ختنه کردند و رسوم شریعت یهود را برایش به‌‌جای آوردند و به ناصره<ref>Nazareth</ref> برگشتند. در روایت متّی، مریم و یوسف نامزد شده‌اند. مریم حامله می‌شود و یوسف می‌داند که خودش پدر بچه نیست. نمی‌خواهد آبروی او را ببرد و می‌خواهد پنهانی او را رها کند. ملک مقرب، جبرئیل، به خوابش می‌آید و می‌گوید که با مریم ازدواج کند؛ او پسری به ‌دنیا خواهدآورد که عِمّانوئیل<ref>Emmanuel</ref> نام خواهد گرفت. یوسف تا پیش از تولد عیسی با مریم نزدیکی نمی‌کند. عیسی در بیت‌ لحم به‌دنیا آمد. سه مجوس<ref>Magi</ref> از شرق در تعقیب ستاره‌ای که معتقد بودند نشانۀ تولد شاه جدیدی است، به اورشلیم آمدند. هِرود کبیر<ref>Herod the Great</ref>، شاه یهودیه، از مجوسان خواست که به او بگویند بچه کجاست تا او هم به پرستشش برود، اما نقشه داشت که او را بکشد. مجوسان ستاره را تعقیب کردند تا بالای مکانی که عیسی بود ایستاد. هدایای خود را به کودک دادند و به اورشلیم برگشتند. هرود به فرمان قتل همۀ نوزادان پسرِ کوچک‌تر از دو ساله را داد. یوسف در خواب هشدار شنید که جانشان در خطر است و با مریم و عیسی به مصر گریختند، و زمانی به ناصره برگشتند که هرود مرده بود.
----