پرش به محتوا

اتوبوسی به نام هوس (نمایشنامه): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
'''خلاصۀ داستان'''
'''خلاصۀ داستان'''


بلانش، به دلیل لباس و زبان و اداهایش، نفی محلۀ فقیرنشین در نیواورلئان است که او برای یافتن خواهر خود استلا/ Stella به آن‌جا آمده است؛ استلا ده سال پیش، در پی فوت پدر، کشتزار خود بل رو/ Belle Rête را ترک کرده و با مهاجری لهستانی به نام استنلی کووالسکی/ Stanley Kowalski ازدواج کرده است. بلانش تب‌زده و الکلی ابراز می‌کند که پس از مبارزه‌ای طولانی با مرگی که همۀ خویشان او را از بین برده، کشتزار حیف و میل شده و از چنگ او درآمده است. او آمده است تا استلا را، به منظور بازگشتی ناممکن به جنوب و به گذشته، از شوهرش بازگیرد. استنلی واقع‌بین و عامی، جانور فوق‌العاده‌ای است که بر گروهی از دوستان که شب‌هایشان را به بازی پوکر می‌گذرانند مسلط است. بلانش که متوحش از استنلی و مجذوب اوست، یکی از قماربازان خجالتی و احساساتی به نام میچ/ Mitch را اغوا می‌کند. شبی در بازگشت از میهمانی، که به اتفاق میچ در آن شرکت کرده بود، به او اعتراف می‌کند که چون به انحراف جنسی شوهر جوان خود پی برده، در کشاندن او به سوی خودکشی دست داشته است. میچ در لحظه‌ای سحرآمیز او را دلداری می‌دهد و بلانش به هـق‌هـق می‌افتد. اما استنلی پی می‌برد که بلانش در شهر خود لورل/ Laurel دست به فحشا زده است و ماجرا را به میچ می‌گوید و بلانش در روز تولد خود بیهوده به انتظار میچ می‌ماند؛ آن‌گاه همه‌چیز را با استلا که باردار است در میان می‌گذارد و مجبور می‌شود که با عجله او را به بیمارستان برساند. چندهفته بعد، بلانش می‌پذیرد که دست در بازوی پزشکی اندازد که او را به آسایشگاه روانی هدایت خواهد کرد و با زیبایی و وقار بیرون می‌رود.
بلانش، به دلیل لباس و زبان و اداهایش، نفی محلۀ فقیرنشین در نیواورلئان است که او برای یافتن خواهر خود استلا/ Stella به آن‌جا آمده است؛ استلا ده سال پیش، در پی فوت پدر، کشتزار خود بل رو/ Belle Rête را ترک کرده و با مهاجری لهستانی به نام استنلی کووالسکی/ Stanley Kowalski ازدواج کرده است. بلانش تب‌زده و الکلی ابراز می‌کند که پس از مبارزه‌ای طولانی با مرگی که همۀ خویشان او را از بین برده، کشتزار حیف و میل شده و از چنگ او درآمده است. او آمده است تا استلا را، به منظور بازگشتی ناممکن به جنوب و به گذشته، از شوهرش بازگیرد. استنلی واقع‌بین و عامی، جانور فوق‌العاده‌ای است که بر گروهی از دوستان که شب‌هایشان را به بازی پوکر می‌گذرانند مسلط است. بلانش که متوحش از استنلی و مجذوب اوست، یکی از قماربازان خجالتی و احساساتی به نام میچ/ Mitch را اغوا می‌کند. شبی در بازگشت از میهمانی، که به اتفاق میچ در آن شرکت کرده بود، به او اعتراف می‌کند که چون به انحراف جنسی شوهر جوان خود پی برده، در کشاندن او به سوی خودکشی دست داشته است. میچ در لحظه‌ای سحرآمیز او را دلداری می‌دهد و بلانش به هق‌هق می‌افتد. اما استنلی پی می‌برد که بلانش در شهر خود (لورل/ Laurel) دست به فحشا زده است و ماجرا را به میچ می‌گوید و بلانش در روز تولد خود بیهوده به انتظار میچ می‌ماند؛ آن‌گاه همه‌چیز را با استلا که باردار است در میان می‌گذارد و مجبور می‌شود که با عجله او را به بیمارستان برساند. چندهفته بعد، بلانش می‌پذیرد که دست در بازوی پزشکی اندازد که او را به آسایشگاه روانی هدایت خواهد کرد و با زیبایی و وقار بیرون می‌رود.
moderation، Moderators، سرویراستار، ویراستار
۵۱٬۵۵۰

ویرایش