Automoderated users، رباتها، دیوانسالاران، checkuser، مدیران رابط کاربری، moderation، Moderators، پنهانگران، مدیران، userexport، سرویراستار
۴۷٬۳۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
داستاننویس و شاعر ایرانی و نویسندۀ کودک و نوجوان. در یک خانوادۀ یهودی در نهاوند متولد شد و همراه با خواهر و دو برادرش در محلۀ سنتی کلیمیان آن شهر رشد کرد. در سال آخر دبستان به علت امکانات محدود تحصیلی زادگاهش با خانواده به تهران کوچیدند. صدیقیم پس از اتمام دبیرستان در تهران، رشتۀ تحصیلی فیزیوتراپی را برگزید و مدرک خود را در همین رشته از دانشکدۀ پزشکی دریافت کرد. | داستاننویس و شاعر ایرانی و نویسندۀ کودک و نوجوان. در یک خانوادۀ یهودی در نهاوند متولد شد و همراه با خواهر و دو برادرش در محلۀ سنتی کلیمیان آن شهر رشد کرد. در سال آخر دبستان به علت امکانات محدود تحصیلی زادگاهش با خانواده به تهران کوچیدند. صدیقیم پس از اتمام دبیرستان در تهران، رشتۀ تحصیلی فیزیوتراپی را برگزید و مدرک خود را در همین رشته از دانشکدۀ پزشکی دریافت کرد. | ||
صدیقیم از اواخر دهۀ 1360 ضمن شرکت در کلاسهای روانشناسی «انستیتو سیمین»، با ادبیات کودک و نوجوان بیشتر آشنا شد و همکاری و نوشتن داستانهای کودک و نوجوان برای [[کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان]] و نیز شورای کتاب کودک را از همانجا آغاز کرد. با مجلههای تخصصی کودکان (از قبیل [[کیهان بچه ها|کیهان بچهها]]) نیز همکاری کرد و فعالیت ادبیاش را با نشر آثاری برای کودکان گسترش بخشید. او همزمان فعالیت خود را در شعر و داستان بزرگسال، با شرکت در دورههای مختلف، نزد استادانی چون ناصر ایرانی ادامه میداد و در این دورهها اولین داستان بزرگسالش به نام «شبی که آخر نداشت» به عنوان بهترین داستان انتخاب شد. صدیقیم در مورد تفاوت نوشتاری حول محور دو دنیای خاص و متفاوت کودکان و بزرگسالان، در مقدمۀ یکی از کتابهایش چنین نوشته: «نمیدانم چرا وقتی برای کودکان و نوجوانان مینویسم کلمات شادند و میخندند، اما هنگامی که برای بزرگسالان مینویسم کلمات غمگین هستند. این را خودم نمیگویم، نوشتههایم میگویند. شاید علتش این است که بزرگی خودم را کمتر دوست دارم.» صدیقیم همزمان با شرکت در کارگاههای [[رضا براهنی]]، با داستاننویسی و ساختار آن آشنایی عمیقتری پیدا کرد و کتابهایش را چندسال بعد، از نیمۀ دوم دهۀ 1370 منتشر ساخت و توانست سهمی در این موج نو داشته باشد. وی همچنین شانس این را پیدا کرد که برای مدتی نیز در کارگاههای داستاننویسی [[هوشنگ گلشیری]] حضور یابد. در همین دوره وی به نقد نیز روی آورد و چندِ رمان، داستان و شعر نوشت و با مجلات و سایتهای ادبی مختلف همکاری کرد. | صدیقیم از اواخر دهۀ 1360 ضمن شرکت در کلاسهای روانشناسی «انستیتو سیمین»، با ادبیات کودک و نوجوان بیشتر آشنا شد و همکاری و نوشتن داستانهای کودک و نوجوان برای [[کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان]] و نیز شورای کتاب کودک را از همانجا آغاز کرد. با مجلههای تخصصی کودکان (از قبیل [[کیهان بچه ها|کیهان بچهها]]) نیز همکاری کرد و فعالیت ادبیاش را با نشر آثاری برای کودکان گسترش بخشید. او همزمان فعالیت خود را در شعر و داستان بزرگسال، با شرکت در دورههای مختلف، نزد استادانی چون ناصر ایرانی ادامه میداد و در این دورهها اولین داستان بزرگسالش به نام «شبی که آخر نداشت» به عنوان بهترین داستان انتخاب شد. صدیقیم در مورد تفاوت نوشتاری حول محور دو دنیای خاص و متفاوت کودکان و بزرگسالان، در مقدمۀ یکی از کتابهایش چنین نوشته: «نمیدانم چرا وقتی برای کودکان و نوجوانان مینویسم کلمات شادند و میخندند، اما هنگامی که برای بزرگسالان مینویسم کلمات غمگین هستند. این را خودم نمیگویم، نوشتههایم میگویند. شاید علتش این است که بزرگی خودم را کمتر دوست دارم.» صدیقیم همزمان با شرکت در کارگاههای [[براهنی، رضا (تبریز ۱۳۱۴-1401ش)|رضا براهنی]]، با داستاننویسی و ساختار آن آشنایی عمیقتری پیدا کرد و کتابهایش را چندسال بعد، از نیمۀ دوم دهۀ 1370 منتشر ساخت و توانست سهمی در این موج نو داشته باشد. وی همچنین شانس این را پیدا کرد که برای مدتی نیز در کارگاههای داستاننویسی [[گلشیری، هوشنگ (اصفهان ۱۳۱۶ـ تهران ۱۳۷۹ش)|هوشنگ گلشیری]] حضور یابد. در همین دوره وی به نقد نیز روی آورد و چندِ رمان، داستان و شعر نوشت و با مجلات و سایتهای ادبی مختلف همکاری کرد. | ||
فریبا صدیقیم در ایران علاوه بر نشر آثارش به تدریس داستاننویسی نیز پرداخته است. او به همراه همسر و فرزندش در سال 1379 به آمریکا مهاجرت کرد. مشکلات مهاجرت باعث شد که فعالیت نوشتن را برای مدتی متوقف کند. سونوگرافی را در امریکا آموخت و در همین رشته مشغول به تدریس شد. پس از وقفهای سه ساله نوشتن را دوباره آغاز کرد و به گروه ادبی «شنبه» در لس آنجلس پیوست. از این دوره تجربههای مهاجرت باعث شد که وی استقلال ادبی افزونتری را تجربه کند و عمق و غنای بیشتری را در داستانهایش جستوجو کند و به آنها بیفزاید. فریبا صدیقیم برای دورهای سردبیر مجلۀ «شوفار» در لس آنجلس بوده. تعدادی از شعرها، داستانها و کتابهای او جوایزی را از نهادهای مختلف دریافت کردهاند. | فریبا صدیقیم در ایران علاوه بر نشر آثارش به تدریس داستاننویسی نیز پرداخته است. او به همراه همسر و فرزندش در سال 1379 به آمریکا مهاجرت کرد. مشکلات مهاجرت باعث شد که فعالیت نوشتن را برای مدتی متوقف کند. سونوگرافی را در امریکا آموخت و در همین رشته مشغول به تدریس شد. پس از وقفهای سه ساله نوشتن را دوباره آغاز کرد و به گروه ادبی «شنبه» در لس آنجلس پیوست. از این دوره تجربههای مهاجرت باعث شد که وی استقلال ادبی افزونتری را تجربه کند و عمق و غنای بیشتری را در داستانهایش جستوجو کند و به آنها بیفزاید. فریبا صدیقیم برای دورهای سردبیر مجلۀ «شوفار» در لس آنجلس بوده. تعدادی از شعرها، داستانها و کتابهای او جوایزی را از نهادهای مختلف دریافت کردهاند. | ||
ویرایش