Automoderated users، رباتها، دیوانسالاران، checkuser، مدیران رابط کاربری، moderation، Moderators، پنهانگران، مدیران، userexport، سرویراستار
۴۶٬۱۸۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
پدرش نجار بود. با استفاده از بورس تحصیلی به مدرسۀ هنری رفت، ولی به اصرار همکلاسیهایش، بیشتر اوقات را به جای این که خود نقاشی کند، سوژۀ نقاشیهای آنان بود. با نام دایانا لوريس<ref>Diana Lorys</ref> مدل داستانهای مصور مجلات بود تا این که توسط ماریو کوستا<ref>Mario Costa</ref> برای بازی در فیلم بعدیاش دعوت شد. از همان آغاز، جاذبۀ فیزیکیاش برگ برندۀ او شد و ضامن به دست آوردن نقشهای متعدد: در فیلمهایی از آلبرتو لاتوادا<ref>Alberto Lattuada</ref>، لوئیجی زامپا<ref>Luigi Zampa</ref>، پیترو جرمی<ref>Pietro Germi</ref>، کارلو لیتزانی<ref>Carlo Lizzani</ref> و دیگران. با ''فانفان لا تولیپ''<ref>''Fanfan la Tulipe''</ref> (1952) آوازۀ او در سطح جهانی پیچید. در این زمان از مشهورترین ستارگان اروپایی و تداعیگر سبکسری به سبک ایتالیایی بود. اگرچه به عنوان بازیگر، توان چندانی برای جلب تماشاگر نداشت، اما در عوض از نخستین بمبهای جاذبۀ دوران پس از جنگ جهانی دوم بود. تقریباً روی جلد تمام مجلات ظاهر شد. در واقع بیشتر شهرتش از تبلیغات خارج از سینما میآمد تا بازیهایش. در سینما هم شخصیت او نبود که در فیلمها به چشم میآمد، بلکه حضور فریبنده و شکوهمند فیزیکیاش پرده را تسخیر میکرد. پس از بازی در فیلمهایی مثل ''گلهای شب''<ref>''Les Belles De Nuit''</ref> و ''کافران''<ref>''Le infedeli''</ref> و همبازی شدن با [[ارول فلین]] در ''شمشیرهای متقاطع''<ref>''Crossed Swords''</ref>، فرصت خوب دیگری در یک فیلم انگلیسیزبان به دست آورد: در نقش همسر آنگلوفیل [[هامفری بوگارت (۱۸۹۹ـ۱۹۵۷)|هامفری بوگارت]] در ''شیطان را بران''<ref>''Beat the Devil''</ref>. اما آنچه در این دوره بر اعتبار حرفهای او افزود، و بهویژه بر استعداد کمدیاش صحه گذاشت، فیلم ''نان، عشق و رؤیاها''<ref>''Pane, amore e fantasia''</ref> بود که در آن، نقش زیباروی آشوبگر روستایی را مقابل [[ویتوریو دسیکا]] بازی کرد. موفقیت این فیلم باعث شرکت او در دنبالۀ آن، ''نان، عشق و حسادت''<ref>''Pane, Amore, E Gelosia''</ref> شد. در این دوره درگیر چندین شکایت حقوقی شد، از جمله بر سر فیلم ''خانم بدون گلهای کاملیا''<ref>''La Signora Senza Camelia''</ref>، ساختۀ [[میکل آنجلو آنتونیونی]] که از او به خاطر نقض قرارداد شکایت کرده بودند، به این دلیل که از شرکت در فیلم انصراف داد. | پدرش نجار بود. با استفاده از بورس تحصیلی به مدرسۀ هنری رفت، ولی به اصرار همکلاسیهایش، بیشتر اوقات را به جای این که خود نقاشی کند، سوژۀ نقاشیهای آنان بود. با نام دایانا لوريس<ref>Diana Lorys</ref> مدل داستانهای مصور مجلات بود تا این که توسط ماریو کوستا<ref>Mario Costa</ref> برای بازی در فیلم بعدیاش دعوت شد. از همان آغاز، جاذبۀ فیزیکیاش برگ برندۀ او شد و ضامن به دست آوردن نقشهای متعدد: در فیلمهایی از آلبرتو لاتوادا<ref>Alberto Lattuada</ref>، لوئیجی زامپا<ref>Luigi Zampa</ref>، پیترو جرمی<ref>Pietro Germi</ref>، کارلو لیتزانی<ref>Carlo Lizzani</ref> و دیگران. با ''فانفان لا تولیپ''<ref>''Fanfan la Tulipe''</ref> (1952) آوازۀ او در سطح جهانی پیچید. در این زمان از مشهورترین ستارگان اروپایی و تداعیگر سبکسری به سبک ایتالیایی بود. اگرچه به عنوان بازیگر، توان چندانی برای جلب تماشاگر نداشت، اما در عوض از نخستین بمبهای جاذبۀ دوران پس از جنگ جهانی دوم بود. تقریباً روی جلد تمام مجلات ظاهر شد. در واقع بیشتر شهرتش از تبلیغات خارج از سینما میآمد تا بازیهایش. در سینما هم شخصیت او نبود که در فیلمها به چشم میآمد، بلکه حضور فریبنده و شکوهمند فیزیکیاش پرده را تسخیر میکرد. پس از بازی در فیلمهایی مثل ''گلهای شب''<ref>''Les Belles De Nuit''</ref> و ''کافران''<ref>''Le infedeli''</ref> و همبازی شدن با [[ارول فلین]] در ''شمشیرهای متقاطع''<ref>''Crossed Swords''</ref>، فرصت خوب دیگری در یک فیلم انگلیسیزبان به دست آورد: در نقش همسر آنگلوفیل [[هامفری بوگارت (۱۸۹۹ـ۱۹۵۷)|هامفری بوگارت]] در ''شیطان را بران''<ref>''Beat the Devil''</ref>. اما آنچه در این دوره بر اعتبار حرفهای او افزود، و بهویژه بر استعداد کمدیاش صحه گذاشت، فیلم ''نان، عشق و رؤیاها''<ref>''Pane, amore e fantasia''</ref> بود که در آن، نقش زیباروی آشوبگر روستایی را مقابل [[ویتوریو دسیکا]] بازی کرد. موفقیت این فیلم باعث شرکت او در دنبالۀ آن، ''نان، عشق و حسادت''<ref>''Pane, Amore, E Gelosia''</ref> شد. در این دوره درگیر چندین شکایت حقوقی شد، از جمله بر سر فیلم ''خانم بدون گلهای کاملیا''<ref>''La Signora Senza Camelia''</ref>، ساختۀ [[میکل آنجلو آنتونیونی]] که از او به خاطر نقض قرارداد شکایت کرده بودند، به این دلیل که از شرکت در فیلم انصراف داد. | ||
''زیباترین زن دنیا''<ref>''La donna più bella del mondo''</ref> آخرین فیلم ایتالیاییزبان لولوبریجیدا و موفقترین فیلم او از نظر گیشه در وطنش بود که رابرت زد. لنرد<ref>Robert Z. Leonard </ref> صرفا بر محور عرض اندام لولوبريجيدا ساخت. پس از این فیلم اعلام کرد که تنها در فیلمهای انگلیسیزبان اروپایی ظاهر میشود. در کنار [[برت لنکستر]] و [[کرتیس، تونی (۱۹۲۵ـ ۲۰۱۰)|تونی کورتیس]] در ''بندباز''<ref>''Trapeze'' </ref> فروغی نداشت و در ضعیفترین نسخهٔ [[گوژپشت نتردام]]، ساخته ژان دولانوا<ref>Jean Delannoy</ref>، ظاهر شد. پس از آن به تدریج هالیوود او را به تمامی جذب کرد. در آمریکا همچنان محبوب، ولی اغواگریاش کنترل شده بود. با این حال همچنان فریبندگیاش باعث شد در فیلم سلیمان و ملکۀ سبا<ref>''Solomon and Sheba''</ref>، کارساز باشد. از دهۀ ۱۹۶۰ به بعد از رونق کارش کاسته شد، اما شمار پیشنهادها همچنان بالا بود. از آغاز دهۀ ۱۹۷۰ از سینما کناره گرفت و به عکاسی حرفهای و کار برای یک شرکت مد لباس روی آورد. در سال ۱۹۷۵ مستندی دربارۀ [[فیدل کاسترو (۱۹۲۶)|فیدل کاسترو]] ساخت. | ''زیباترین زن دنیا''<ref>''La donna più bella del mondo''</ref> آخرین فیلم ایتالیاییزبان لولوبریجیدا و موفقترین فیلم او از نظر گیشه در وطنش بود که رابرت زد. لنرد<ref>Robert Z. Leonard </ref> صرفا بر محور عرض اندام لولوبريجيدا ساخت. پس از این فیلم اعلام کرد که تنها در فیلمهای انگلیسیزبان اروپایی ظاهر میشود. در کنار [[لنکستر، برت (برتون) (۱۹۱۳ـ۱۹۹۴)|برت لنکستر]] و [[کرتیس، تونی (۱۹۲۵ـ ۲۰۱۰)|تونی کورتیس]] در ''بندباز''<ref>''Trapeze'' </ref> فروغی نداشت و در ضعیفترین نسخهٔ [[گوژپشت نتردام]]، ساخته ژان دولانوا<ref>Jean Delannoy</ref>، ظاهر شد. پس از آن به تدریج هالیوود او را به تمامی جذب کرد. در آمریکا همچنان محبوب، ولی اغواگریاش کنترل شده بود. با این حال همچنان فریبندگیاش باعث شد در فیلم سلیمان و ملکۀ سبا<ref>''Solomon and Sheba''</ref>، کارساز باشد. از دهۀ ۱۹۶۰ به بعد از رونق کارش کاسته شد، اما شمار پیشنهادها همچنان بالا بود. از آغاز دهۀ ۱۹۷۰ از سینما کناره گرفت و به عکاسی حرفهای و کار برای یک شرکت مد لباس روی آورد. در سال ۱۹۷۵ مستندی دربارۀ [[فیدل کاسترو (۱۹۲۶)|فیدل کاسترو]] ساخت. | ||
جینا لولوبریجیدا همواره زنی متکی به خود و بیتوجه به غوغای بیرون بود. | جینا لولوبریجیدا همواره زنی متکی به خود و بیتوجه به غوغای بیرون بود. | ||
| خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
*''گریز در یک زن'' (۱۹۹۶) | *''گریز در یک زن'' (۱۹۹۶) | ||
*''اکساکسال'' (۱۹۹۷) | *''اکساکسال'' (۱۹۹۷) | ||
---- | ---- | ||
ویرایش