راه بی سرانجام (کتاب): تفاوت میان نسخهها
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) جز (Mohammadi3 صفحهٔ راه بیسرانجام (کتاب) را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به راه بی سرانجام (کتاب) منتقل کرد) |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:2042164455.jpg|جایگزین=نسخهای از کتاب|بندانگشتی|320x320پیکسل|نسخهای از کتاب]] | [[پرونده:2042164455.jpg|جایگزین=نسخهای از کتاب|بندانگشتی|320x320پیکسل|نسخهای از کتاب]] | ||
راه بیسرانجام (کتاب) | |||
(یا: ''کورهراههای جنگلی''/ به آلمانی: ''Holzwege'') کتابی از [[مارتین هایدگر]]، به آلمانی. در آلمانی، کلمۀ holzwege لفظاً یعنی راههای جنگلی؛ اما معنای اصطلاحی آن بیراههها و راههایی است که برای چوب جمع کردن در آنها پرسه میزنند. هایدگر این کلمه را به مثابه استعارهای برای توضیح معنای اندیشیدن یا تفکر به کار میبرد و در فلسفۀ وی مراد از ایدهها و تفکرات شخص خود اوست که چونان کورهراههای جنگلی میتوان در آنها قدم زد و آنگاه ماند یا برگشت. گمان میرود که هایدگر نوشتارهای مفصل این کتاب را چون راههای بیسرانجامی میداند که صرفاً مسالۀ طی کردن آنها مهم و مطرح است. | (یا: ''کورهراههای جنگلی''/ به آلمانی: ''Holzwege'') کتابی از [[مارتین هایدگر]]، به آلمانی. در آلمانی، کلمۀ holzwege لفظاً یعنی راههای جنگلی؛ اما معنای اصطلاحی آن بیراههها و راههایی است که برای چوب جمع کردن در آنها پرسه میزنند. هایدگر این کلمه را به مثابه استعارهای برای توضیح معنای اندیشیدن یا تفکر به کار میبرد و در فلسفۀ وی مراد از ایدهها و تفکرات شخص خود اوست که چونان کورهراههای جنگلی میتوان در آنها قدم زد و آنگاه ماند یا برگشت. گمان میرود که هایدگر نوشتارهای مفصل این کتاب را چون راههای بیسرانجامی میداند که صرفاً مسالۀ طی کردن آنها مهم و مطرح است. | ||
خط ۷: | خط ۹: | ||
'''توصیف کتاب''' | '''توصیف کتاب''' | ||
کتاب مجموعهای از 6 متن است به نامهای منشأ اثر هنری (نوشته شده در حدود 1935- | کتاب مجموعهای از 6 متن است به نامهای منشأ اثر هنری (نوشته شده در حدود 1935- 1936م)، عصر «جهانبینیها» (یا: عصر تصویر جهان/ 1938م)، هگل و مفهوم تجربۀ او (1942- 1943م)، سخن نیچه: «خدا مرده است» (1943م)، چرا شاعران (1946م) و گفتار آناکسیماندروس (1946م). از این 6 متن، متن نخست در سال 1961م توسط هایدگر بازبینی و تکمیل شده است. این 6 متن اگرچه در نگاه اول، پراکنده به نظر میرسند، اما جمله پیرامون یک موضوع واحد میچرخند: فلسفه، یعنی فلسفۀ مابعدالطبیعه، و تاریخ آن. در واقع، در نظر هایدگر بیهوده است که بخواهیم دربارۀ مسألهای از «مسائل کنونی» موضعگیری کنیم، بیآنکه قبلاً دربارۀ تلویحی که هر «امر کنونی»ای در بر دارد تفحص کنیم. زیرا این تلویح دقیقاً تاریخ مابعدالطبیعۀ غربی در تمامیت آن است. به این معنی، ترتیب این متون خود گویاست: از متهورانهترین متن، یعنی متن اول که میکوشد تا از تفکر مابعدالطبیعی خلاص شود، به استوارترین متن (یعنی آخرین متن) میرسیم که به آخرین سرچشمههای اندیشه بازمیگردد؛ با طی طریقی دوگانه که ثمرۀ آن مساحی قلمرو تاریخ مابعدالطبیعه، چه در گستره و چه ژرفای آن است. | ||
«منشأ اثر هنری» نشاندهندۀ موضوع کوشش هایدگر برای «اندیشیدن» هنر، یعنی برای درک این حالت رفیع تجلی هستی، بیرون از کلیۀ مقولاتی است که سنت مابعدالطبیعی و زیباییشناسی آن ساخته و پرداخته است. «عصر تصویر جهان» میکوشد تا عصر ما (عصر جدید) را با ابتدا کردن به تلویحی که مابعدالطبیعۀ غربی آن را میسازد مشخص کند. این کمال، به نوبۀ خود، در متن سوم ([[هگل، گیورگ ویلهلم فریدریش (۱۷۷۰ـ۱۸۳۱)|هگل]] و مفهوم تجربۀ او) به مناسبت بررسی عمیق مقدمه بر ''پدیدارشناسی روح''<ref>''Phänomenologie des Geistes''</ref>، به طور مستقیم و آشکار در نظر گرفته شده است. تأمل دربارۀ سخن [[نیچه، فریدریش ویلهلم (۱۸۴۴ـ۱۹۰۰)|نیچه]] که میگوید «خدا مرده است» و به نوعی مهر پایان بر مابعدالطبیعه میزند، اجازه میدهد که در پرتو تبیین آخرین نظام فلسفی غرب، به مفهوم نیچهای [[هیچ انگاری|نیهیلیسم]] بازگردد و وضع ما را در لحظۀ کنونی تاریخ ارزشیابی کند. متن بعدی که عنوانش از شعری از [[هولدرلین، فریدریش (۱۷۷۰ـ۱۸۴۳)|هولدرلین]] (با عنوان ''نان و شراب'') اخذ شده، در 29 دسامبر | «منشأ اثر هنری» نشاندهندۀ موضوع کوشش هایدگر برای «اندیشیدن» هنر، یعنی برای درک این حالت رفیع تجلی هستی، بیرون از کلیۀ مقولاتی است که سنت مابعدالطبیعی و زیباییشناسی آن ساخته و پرداخته است. «عصر تصویر جهان» میکوشد تا عصر ما (عصر جدید) را با ابتدا کردن به تلویحی که مابعدالطبیعۀ غربی آن را میسازد مشخص کند. این کمال، به نوبۀ خود، در متن سوم ([[هگل، گیورگ ویلهلم فریدریش (۱۷۷۰ـ۱۸۳۱)|هگل]] و مفهوم تجربۀ او) به مناسبت بررسی عمیق مقدمه بر ''پدیدارشناسی روح''<ref>''Phänomenologie des Geistes''</ref>، به طور مستقیم و آشکار در نظر گرفته شده است. تأمل دربارۀ سخن [[نیچه، فریدریش ویلهلم (۱۸۴۴ـ۱۹۰۰)|نیچه]] که میگوید «خدا مرده است» و به نوعی مهر پایان بر مابعدالطبیعه میزند، اجازه میدهد که در پرتو تبیین آخرین نظام فلسفی غرب، به مفهوم نیچهای [[هیچ انگاری|نیهیلیسم]] بازگردد و وضع ما را در لحظۀ کنونی تاریخ ارزشیابی کند. متن بعدی که عنوانش از شعری از [[هولدرلین، فریدریش (۱۷۷۰ـ۱۸۴۳)|هولدرلین]] (با عنوان ''نان و شراب'') اخذ شده، در 29 دسامبر 1946م (بیستمین سالگرد [[راینر ماریا ریلکه]]) به یاد ریلکه ایراد شده است. آخرین متن که بلندترین متن کتاب هم هست، به تأمل دربارۀ نخستین متن فلسفی، یعنی گفتار [[آناکسیماندروس|آناکسیماندروس ملطی]]، میپردازد. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۴۵
راه بیسرانجام (کتاب)
(یا: کورهراههای جنگلی/ به آلمانی: Holzwege) کتابی از مارتین هایدگر، به آلمانی. در آلمانی، کلمۀ holzwege لفظاً یعنی راههای جنگلی؛ اما معنای اصطلاحی آن بیراههها و راههایی است که برای چوب جمع کردن در آنها پرسه میزنند. هایدگر این کلمه را به مثابه استعارهای برای توضیح معنای اندیشیدن یا تفکر به کار میبرد و در فلسفۀ وی مراد از ایدهها و تفکرات شخص خود اوست که چونان کورهراههای جنگلی میتوان در آنها قدم زد و آنگاه ماند یا برگشت. گمان میرود که هایدگر نوشتارهای مفصل این کتاب را چون راههای بیسرانجامی میداند که صرفاً مسالۀ طی کردن آنها مهم و مطرح است.
کتاب که مشتمل بر 6 متن بلند است، نخستین بار در سال 1950م به صورت یک مجموعه انتشار یافت و برگردان فارسی آن نیز در سال 1378ش (به قلم منوچهر اسدی) تحت عنوان راههای جنگلی، توسط نشر «درج» در تهران منتشر شده است. ترجمۀ مذکور شامل این فصلهاست: «سرچشمه اثر هنری»، «تصویر عالم عصر جدید»، «مفهوم تجربه از نظرگاه هگل»، «کلام نیچه :خدا مرده است»، «به چه کار میآیند شاعران...؟» و «کلام آناکسیمندر».
توصیف کتاب
کتاب مجموعهای از 6 متن است به نامهای منشأ اثر هنری (نوشته شده در حدود 1935- 1936م)، عصر «جهانبینیها» (یا: عصر تصویر جهان/ 1938م)، هگل و مفهوم تجربۀ او (1942- 1943م)، سخن نیچه: «خدا مرده است» (1943م)، چرا شاعران (1946م) و گفتار آناکسیماندروس (1946م). از این 6 متن، متن نخست در سال 1961م توسط هایدگر بازبینی و تکمیل شده است. این 6 متن اگرچه در نگاه اول، پراکنده به نظر میرسند، اما جمله پیرامون یک موضوع واحد میچرخند: فلسفه، یعنی فلسفۀ مابعدالطبیعه، و تاریخ آن. در واقع، در نظر هایدگر بیهوده است که بخواهیم دربارۀ مسألهای از «مسائل کنونی» موضعگیری کنیم، بیآنکه قبلاً دربارۀ تلویحی که هر «امر کنونی»ای در بر دارد تفحص کنیم. زیرا این تلویح دقیقاً تاریخ مابعدالطبیعۀ غربی در تمامیت آن است. به این معنی، ترتیب این متون خود گویاست: از متهورانهترین متن، یعنی متن اول که میکوشد تا از تفکر مابعدالطبیعی خلاص شود، به استوارترین متن (یعنی آخرین متن) میرسیم که به آخرین سرچشمههای اندیشه بازمیگردد؛ با طی طریقی دوگانه که ثمرۀ آن مساحی قلمرو تاریخ مابعدالطبیعه، چه در گستره و چه ژرفای آن است.
«منشأ اثر هنری» نشاندهندۀ موضوع کوشش هایدگر برای «اندیشیدن» هنر، یعنی برای درک این حالت رفیع تجلی هستی، بیرون از کلیۀ مقولاتی است که سنت مابعدالطبیعی و زیباییشناسی آن ساخته و پرداخته است. «عصر تصویر جهان» میکوشد تا عصر ما (عصر جدید) را با ابتدا کردن به تلویحی که مابعدالطبیعۀ غربی آن را میسازد مشخص کند. این کمال، به نوبۀ خود، در متن سوم (هگل و مفهوم تجربۀ او) به مناسبت بررسی عمیق مقدمه بر پدیدارشناسی روح[۱]، به طور مستقیم و آشکار در نظر گرفته شده است. تأمل دربارۀ سخن نیچه که میگوید «خدا مرده است» و به نوعی مهر پایان بر مابعدالطبیعه میزند، اجازه میدهد که در پرتو تبیین آخرین نظام فلسفی غرب، به مفهوم نیچهای نیهیلیسم بازگردد و وضع ما را در لحظۀ کنونی تاریخ ارزشیابی کند. متن بعدی که عنوانش از شعری از هولدرلین (با عنوان نان و شراب) اخذ شده، در 29 دسامبر 1946م (بیستمین سالگرد راینر ماریا ریلکه) به یاد ریلکه ایراد شده است. آخرین متن که بلندترین متن کتاب هم هست، به تأمل دربارۀ نخستین متن فلسفی، یعنی گفتار آناکسیماندروس ملطی، میپردازد.
- ↑ Phänomenologie des Geistes