روان شناسی شناخت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
روانشناسی شناخت | روانشناسی شناخت | ||
مطالعۀ کارکردهای پردازش اطلاعات1 در انسان و حیوان، دربرگیرندۀ نقش آنها در یادگیری، حافظه، استدلال و رشد زبان. روانشناسان شناخت2 برای آزمایش و بالابردن اعتبار نظریهها از برخی فنون تجربی استفاده میکنند، ازجمله پژوهش آزمایشگاهی روی اشخاص سالم و مبتلا به آسیب مغزی، و نیز الگوهای رایانهای و ریاضی. در اوایل قرن 20، پس از زوال دروننگری3 بهمنزلۀ روشی پژوهشی و ظهور رفتارگرایی4، روانشناسان عمدتاً از مطالعۀ شناخت غافل شدند. با وجود این، چندین نظریهپرداز پرنفوذ، همچون ادوارد چیس تولمن5 (1886ـ1959)، کماکان به طرح این استدلال پرداختند که برای فهم کامل عوامل تعیینکنندۀ رفتار، لازم است فرآیندهای شناختی بررسی و درک شوند. نوام چامسکی6 در 1957 رویکردهای رفتارگرایی در فراگیری زبان را بررسی کرد. با ظهور فناوری ارتباط از راه دور و محاسبۀ دیجیتالی، نظریهپردازانی چون دونالد برادبنت7، روانشناس انگلیسی (1926ـ )، الگوهای مغزی پردازش اطلاعات را تدوین کردند که بعدها کسانی مانند اولریش نایسر8، روانشناس آلمانیتبار امریکایی (1928ـ )، آن را تشریح کردند. اخیراً محدودیتهای این رویکردها در فرآیندهای شناختی، بهویژه در تبیین نقش هیجان9 و انگیزش10، در کانون توجه قرار گرفته است. |
نسخهٔ ۱ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۱۷
روانشناسی شناخت
مطالعۀ کارکردهای پردازش اطلاعات1 در انسان و حیوان، دربرگیرندۀ نقش آنها در یادگیری، حافظه، استدلال و رشد زبان. روانشناسان شناخت2 برای آزمایش و بالابردن اعتبار نظریهها از برخی فنون تجربی استفاده میکنند، ازجمله پژوهش آزمایشگاهی روی اشخاص سالم و مبتلا به آسیب مغزی، و نیز الگوهای رایانهای و ریاضی. در اوایل قرن 20، پس از زوال دروننگری3 بهمنزلۀ روشی پژوهشی و ظهور رفتارگرایی4، روانشناسان عمدتاً از مطالعۀ شناخت غافل شدند. با وجود این، چندین نظریهپرداز پرنفوذ، همچون ادوارد چیس تولمن5 (1886ـ1959)، کماکان به طرح این استدلال پرداختند که برای فهم کامل عوامل تعیینکنندۀ رفتار، لازم است فرآیندهای شناختی بررسی و درک شوند. نوام چامسکی6 در 1957 رویکردهای رفتارگرایی در فراگیری زبان را بررسی کرد. با ظهور فناوری ارتباط از راه دور و محاسبۀ دیجیتالی، نظریهپردازانی چون دونالد برادبنت7، روانشناس انگلیسی (1926ـ )، الگوهای مغزی پردازش اطلاعات را تدوین کردند که بعدها کسانی مانند اولریش نایسر8، روانشناس آلمانیتبار امریکایی (1928ـ )، آن را تشریح کردند. اخیراً محدودیتهای این رویکردها در فرآیندهای شناختی، بهویژه در تبیین نقش هیجان9 و انگیزش10، در کانون توجه قرار گرفته است.