پرش به محتوا

ادینگتون، آرتور (۱۸۸۲ـ۱۹۴۴): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
اِدینگتون، آرتور (۱۸۸۲ـ۱۹۴۴)(Eddington, Arthur)
{{جعبه زندگینامه
{{جعبه زندگینامه
|عنوان =آرتور ادینگتون
|عنوان =آرتور ادینگتون
خط ۲۹: خط ۲۶:
|پست تخصصی =
|پست تخصصی =
|باشگاه =
|باشگاه =
}}اخترفیزیک‌دان انگلیسی. حرکات<ref>motion</ref>، تعادل<ref>equilibrium  
}}
[[پرونده:11168200.jpg|بندانگشتی|آرتور ادینگتون]]
اِدینگتون، آرتور (۱۸۸۲ـ۱۹۴۴)(Eddington, Arthur)
 
اخترفیزیک‌دان انگلیسی. حرکات<ref>motion</ref>، تعادل<ref>equilibrium  
</ref>، درخشندگی<ref>luminosity </ref> و ساختار اتمی<ref>atomic structure </ref> ستارگان را بررسی کرد. رصد<ref>observation </ref> او از ستاره‌ها، طی گرفت خورشیدی<ref>solar eclipse </ref> ۱۹۱۹، پیش‌بینی [[اینشتین، آلبرت (۱۸۷۹ـ۱۹۵۵)|آلبرت اینشتین]]، فیزیک‌دان آلمانی‌تبار امریکایی را مبنی بر خمیده‌شدن نور هنگام گذر از نزدیکی [[خورشید]] در نظریۀ نسبیت عام<ref>general theory of relativity </ref> تأیید کرد. ادینگتون در کتاب ''عالم در حال انبساط''<ref>''The Expanding Universe'' </ref> (۱۹۹۳) این نظریه را مطرح کرد که در عالم کروی، کهکشان<ref>galaxy </ref>های دوردست یا سحابی‌های مارپیچی<ref>spiral nebulae </ref> درحال دورشدن از یکدیگرند. او نقش اساسی فشار تابشی<ref>radiation pressure </ref> را در حفظ تعادل اختری<ref>stellar equilibrium</ref> کشف کرد، روش جابه‌جایی انرژی از درون ستاره به بیرون را شرح داد، و در ۱۹۲۴، نشان داد که درخشش یک ستاره صرفاً به اتم‌های تشکیل‌دهندۀ جرم آن بستگی دارد. این کشف موجب تجدید نظر کامل در دیدگاه‌های مرتبط با تحول اختری شد.‌ ادینگتون در کندالِ<ref> Kendal </ref> کامبریا<ref>Cumbria </ref>، واقع در [[انگلستان]]، زاده شد و در دانشکده اوئن<ref>Owen College </ref> در [[منچستر]]، و [[دانشگاه کیمبریج]] درس خواند. از ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۳، دستیار ارشد رصدخانۀ سلطنتی<ref>Royal Observatory </ref> در [[گرینویچ]] بود. در ۱۹۰۹، برای تعیین طول جغرافیایی<ref>longitude </ref>، در پایگاهی زمین‌پیمایشی در [[مالت]]<ref>Malta </ref>، رهبر گروهی از پژوهشگران بود‌ و در مقام سرپرست هیئت اعزامی برای رصد گرفت کلّی خورشیدی<ref>total solar eclipse </ref> ۱۹۱۲ رهسپار [[برزیل]] شد. فعالیت‌های او در گرینویچ عمدتاً بر تجزیه و تحلیل حرکات خاص ستارگان متمرکز بود، ازجمله جابه‌جایی ظاهری یک ستاره در کرۀ ‌آسمانی<ref>celestial sphere </ref> را بررسی می‌کرد که حرکت واقعی آن ستاره در فضا، و حرکت خورشید موجد آن است. او تحقیق در این زمینه را با داده‌های دسترس‌پذیر آغاز کرد. در ۱۹۱۳، در مقام استاد اخترشناسی به کیمبریج بازگشت و از ۱۹۱۴، سرپرست رصدخانۀ دانشگاه شد. در کیمبریج بیشترین توجه او معطوف به تکمیل رصدهای نصف‌النهاری<ref> meridian observations  
</ref>، درخشندگی<ref>luminosity </ref> و ساختار اتمی<ref>atomic structure </ref> ستارگان را بررسی کرد. رصد<ref>observation </ref> او از ستاره‌ها، طی گرفت خورشیدی<ref>solar eclipse </ref> ۱۹۱۹، پیش‌بینی [[اینشتین، آلبرت (۱۸۷۹ـ۱۹۵۵)|آلبرت اینشتین]]، فیزیک‌دان آلمانی‌تبار امریکایی را مبنی بر خمیده‌شدن نور هنگام گذر از نزدیکی [[خورشید]] در نظریۀ نسبیت عام<ref>general theory of relativity </ref> تأیید کرد. ادینگتون در کتاب ''عالم در حال انبساط''<ref>''The Expanding Universe'' </ref> (۱۹۹۳) این نظریه را مطرح کرد که در عالم کروی، کهکشان<ref>galaxy </ref>های دوردست یا سحابی‌های مارپیچی<ref>spiral nebulae </ref> درحال دورشدن از یکدیگرند. او نقش اساسی فشار تابشی<ref>radiation pressure </ref> را در حفظ تعادل اختری<ref>stellar equilibrium</ref> کشف کرد، روش جابه‌جایی انرژی از درون ستاره به بیرون را شرح داد، و در ۱۹۲۴، نشان داد که درخشش یک ستاره صرفاً به اتم‌های تشکیل‌دهندۀ جرم آن بستگی دارد. این کشف موجب تجدید نظر کامل در دیدگاه‌های مرتبط با تحول اختری شد.‌ ادینگتون در کندالِ<ref> Kendal </ref> کامبریا<ref>Cumbria </ref>، واقع در [[انگلستان]]، زاده شد و در دانشکده اوئن<ref>Owen College </ref> در [[منچستر]]، و [[دانشگاه کیمبریج]] درس خواند. از ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۳، دستیار ارشد رصدخانۀ سلطنتی<ref>Royal Observatory </ref> در [[گرینویچ]] بود. در ۱۹۰۹، برای تعیین طول جغرافیایی<ref>longitude </ref>، در پایگاهی زمین‌پیمایشی در [[مالت]]<ref>Malta </ref>، رهبر گروهی از پژوهشگران بود‌ و در مقام سرپرست هیئت اعزامی برای رصد گرفت کلّی خورشیدی<ref>total solar eclipse </ref> ۱۹۱۲ رهسپار [[برزیل]] شد. فعالیت‌های او در گرینویچ عمدتاً بر تجزیه و تحلیل حرکات خاص ستارگان متمرکز بود، ازجمله جابه‌جایی ظاهری یک ستاره در کرۀ ‌آسمانی<ref>celestial sphere </ref> را بررسی می‌کرد که حرکت واقعی آن ستاره در فضا، و حرکت خورشید موجد آن است. او تحقیق در این زمینه را با داده‌های دسترس‌پذیر آغاز کرد. در ۱۹۱۳، در مقام استاد اخترشناسی به کیمبریج بازگشت و از ۱۹۱۴، سرپرست رصدخانۀ دانشگاه شد. در کیمبریج بیشترین توجه او معطوف به تکمیل رصدهای نصف‌النهاری<ref> meridian observations  
</ref> بود که سرپرست قبلی آن‌ها را آغاز کرده بود. در نخستین کتابش، ''حرکت‌های اختری و ساختار عالم''<ref>''Stellar Movements and the Structure of the Universe''</ref> (۱۹۱۴)، به مکانیک اختری پرداخت. همچنین به نظریه‌های نسبیتی اینشتین علاقه‌مند شد و از گرفت کلی ۲۹ مه ۱۹۱۹ به منزلۀ فرصتی برای آزمودن یکی از پیش‌بینی‌های بسیار مهم این نظریه استفاده کرد. او با هیئت اعزامی به نحو موفقیت‌آمیزی این نظریه را تأیید کرد. نتایج تحقیقاتش در زمینۀ نظریۀ نسبیت در ''گزارش نظریۀ نسبیتی گرانش''<ref>''Report on the Relativity Theory of Gravitation'' </ref> (۱۹۱۸)، ''نظریۀ ریاضی نسبیت''<ref>''The Mathematical Theory of Relativity''</ref> (۱۹۲۳) و به‌صورت عامه‌فهم‌تر، در''فضا، زمان و گرانش''<ref>''Space, Time and Gravitation'' </ref> (۱۹۲۰) آمده است. از ۱۹۳۰، در ''نظریۀ نسبیتی پروتون‌ها و الکترون‌ها''<ref>''Relativity Theory of Protons and Electrons''</ref> (۱۹۳۶)، ''فلسفۀ دانش فیزیک''<ref>''Philosophy of Physical Science'' </ref> (۱۹۳۹)، و اثر منتشرشدۀ پس از مرگش، ''نظریۀ بنیادی''<ref>''Fundamental Theory'' </ref> (۱۹۴۸)، به رابطۀ بین نظریۀ نسبیت و [[نظریه کوانتومی|نظریۀ کوانتومی]]<ref>quantum theory </ref> پرداخت. ماهیت فیزیکی ستارگان موضوع دیگری بود که توجه او را به خود جلب می‌کرد. ادینگتون از ۱۹۱۶ در مجموعه مقاله‌هایی نظریۀ هماهنگی ساختار ستارگان با تعادل تابشی را بسط داد که نتایج آن به نحو درخشانی در اثر برجسته‌اش با نام ''ساختار درونی ستارگان''<ref>''The Internal Construction of the star'' </ref> (۱۹۲۶)، و کتاب عامه‌فهم ''ستارگان و اتم‌ها''<ref>''Stars and Atoms''</ref> (۱۹۲۷) آمده است. فعالیت‌های او در زمینۀ سرشت اختری موجب پژوهش‌هایی شد که اکنون بخش عمده‌ای از مطالعات اخترفیزیک را تشکیل می‌دهد. سپس، به مسائل مرتبط با عالم در حال انبساط<ref> The Expanding Universe </ref> توجه نشان داد. این نظریه‌ای بود که نظریه‌های نسبیت، و تا اندازه‌ای کشف هابل<ref>Hubble </ref> درخصوص پَس‌رَویِ<ref>recession </ref> سحابی‌های برون‌کهکشانی<ref>extragalactic nebulae </ref> بر آن دلالت می‌کردند. این امر موجب تألیف تعدادی مقاله و نیز کتابِ ''عالم درحال انبساط'' (۱۹۳۳) شد؛ به‌نظر می‌رسد که این موضوع، موجب گرایش ادینگتون به فلسفه شد. او عضو کوئیکرها<ref>''Quakers'' </ref> بود و عقایدش را در درس‌گفتارهای گیفورد<ref>Gifford Lectures </ref> در ادینبورگ<ref>Edinburgh </ref>، در ۱۹۲۷، بیان کرد. این درس‌گفتارها با عنوان ''علم و دنیای نادیدنی''<ref>''Science and the Unseen World'' </ref> به چاپ رسیده‌اند. در ۱۹۱۴، ادینگتون به عضویت انجمن سلطنتی<ref>Royal Society</ref> انتخاب شد و از ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۴، رئیس اتحادیۀ بین‌المللی اخترشناسی<ref> International Astronomical Union</ref> بود.
</ref> بود که سرپرست قبلی آن‌ها را آغاز کرده بود. در نخستین کتابش، ''حرکت‌های اختری و ساختار عالم''<ref>''Stellar Movements and the Structure of the Universe''</ref> (۱۹۱۴)، به مکانیک اختری پرداخت. همچنین به نظریه‌های نسبیتی اینشتین علاقه‌مند شد و از گرفت کلی ۲۹ مه ۱۹۱۹ به منزلۀ فرصتی برای آزمودن یکی از پیش‌بینی‌های بسیار مهم این نظریه استفاده کرد. او با هیئت اعزامی به نحو موفقیت‌آمیزی این نظریه را تأیید کرد. نتایج تحقیقاتش در زمینۀ نظریۀ نسبیت در ''گزارش نظریۀ نسبیتی گرانش''<ref>''Report on the Relativity Theory of Gravitation'' </ref> (۱۹۱۸)، ''نظریۀ ریاضی نسبیت''<ref>''The Mathematical Theory of Relativity''</ref> (۱۹۲۳) و به‌صورت عامه‌فهم‌تر، در''فضا، زمان و گرانش''<ref>''Space, Time and Gravitation'' </ref> (۱۹۲۰) آمده است. از ۱۹۳۰، در ''نظریۀ نسبیتی پروتون‌ها و الکترون‌ها''<ref>''Relativity Theory of Protons and Electrons''</ref> (۱۹۳۶)، ''فلسفۀ دانش فیزیک''<ref>''Philosophy of Physical Science'' </ref> (۱۹۳۹)، و اثر منتشرشدۀ پس از مرگش، ''نظریۀ بنیادی''<ref>''Fundamental Theory'' </ref> (۱۹۴۸)، به رابطۀ بین نظریۀ نسبیت و [[نظریه کوانتومی|نظریۀ کوانتومی]]<ref>quantum theory </ref> پرداخت. ماهیت فیزیکی ستارگان موضوع دیگری بود که توجه او را به خود جلب می‌کرد. ادینگتون از ۱۹۱۶ در مجموعه مقاله‌هایی نظریۀ هماهنگی ساختار ستارگان با تعادل تابشی را بسط داد که نتایج آن به نحو درخشانی در اثر برجسته‌اش با نام ''ساختار درونی ستارگان''<ref>''The Internal Construction of the star'' </ref> (۱۹۲۶)، و کتاب عامه‌فهم ''ستارگان و اتم‌ها''<ref>''Stars and Atoms''</ref> (۱۹۲۷) آمده است. فعالیت‌های او در زمینۀ سرشت اختری موجب پژوهش‌هایی شد که اکنون بخش عمده‌ای از مطالعات اخترفیزیک را تشکیل می‌دهد. سپس، به مسائل مرتبط با عالم در حال انبساط<ref> The Expanding Universe </ref> توجه نشان داد. این نظریه‌ای بود که نظریه‌های نسبیت، و تا اندازه‌ای کشف هابل<ref>Hubble </ref> درخصوص پَس‌رَویِ<ref>recession </ref> سحابی‌های برون‌کهکشانی<ref>extragalactic nebulae </ref> بر آن دلالت می‌کردند. این امر موجب تألیف تعدادی مقاله و نیز کتابِ ''عالم درحال انبساط'' (۱۹۳۳) شد؛ به‌نظر می‌رسد که این موضوع، موجب گرایش ادینگتون به فلسفه شد. او عضو کوئیکرها<ref>''Quakers'' </ref> بود و عقایدش را در درس‌گفتارهای گیفورد<ref>Gifford Lectures </ref> در ادینبورگ<ref>Edinburgh </ref>، در ۱۹۲۷، بیان کرد. این درس‌گفتارها با عنوان ''علم و دنیای نادیدنی''<ref>''Science and the Unseen World'' </ref> به چاپ رسیده‌اند. در ۱۹۱۴، ادینگتون به عضویت انجمن سلطنتی<ref>Royal Society</ref> انتخاب شد و از ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۴، رئیس اتحادیۀ بین‌المللی اخترشناسی<ref> International Astronomical Union</ref> بود.
سرویراستار، ویراستار
۳۶٬۳۵۶

ویرایش