راهبه (کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:2042164441.jpg|جایگزین=از چاپهای کتاب|بندانگشتی|329x329پیکسل|از چاپهای کتاب]] | [[پرونده:2042164441.jpg|جایگزین=از چاپهای کتاب|بندانگشتی|329x329پیکسل|از چاپهای کتاب]] | ||
(به فرانسوی: ''La Religieuse'') داستان بلندی از [[دنی دیدرو]]، به فرانسوی. ''راهبه'' به علاوۀ ''ژاک قضاقدری و اربابش''<ref>''Jacques the Fatalist and His Master''</ref>''،'' از جمله آثار دیدرو که او در زمان حیاتش از چاپ آنها خودداری کرد، هردو در سال ۱۷۹۶م چاپ شدند. این دو رمان و ''برادرزادۀ رامو''<ref>''Rameau’s Nephew''</ref> (که شاهکار دیدرو به حساب میآید) اکنون تجربههایی درخشان تلقی میشوند که صناعات ادبی آنها بسیار پیشروتر از زمان خودشان بوده است. دیدرو در نوشتن این رمان بیشترین تاثیر را از فضای حاکم بر کلیسا در پاریس و زندگی مذهبی اطرافیانش گرفته است. راهبه که از سال 1760 نوشتنش آغاز شده و به احتمال در حدود سال 1780 شکل نهایی یافته هجو خلقیات حاکم بر یکی از دیرهای زنان در سدۀ 18 میلادی و دفاع از آزادی فردی است. این رمان همچون برادرزادۀ رامو هم از واقعیت ریشه گرفته و هم از خیال. منشأش ماجرای ناگوار دوشیزهای است به نام سوزان دولامار یا سولیه یا سیمونن که در سال 1758 مادرش را متهم نموده بود که به اجبار او را در صومعۀ لونشان و بعدتر در دیر سنت ماری خیابان | (به فرانسوی: ''La Religieuse'') داستان بلندی از [[دنی دیدرو]]، به فرانسوی. ''راهبه'' به علاوۀ ''ژاک قضاقدری و اربابش''<ref>''Jacques the Fatalist and His Master''</ref>''،'' از جمله آثار دیدرو که او در زمان حیاتش از چاپ آنها خودداری کرد، هردو در سال ۱۷۹۶م چاپ شدند. این دو رمان و ''برادرزادۀ رامو''<ref>''Rameau’s Nephew''</ref> (که شاهکار دیدرو به حساب میآید) اکنون تجربههایی درخشان تلقی میشوند که صناعات ادبی آنها بسیار پیشروتر از زمان خودشان بوده است. دیدرو در نوشتن این رمان بیشترین تاثیر را از فضای حاکم بر کلیسا در پاریس و زندگی مذهبی اطرافیانش گرفته است. راهبه که از سال 1760 نوشتنش آغاز شده و به احتمال در حدود سال 1780 شکل نهایی یافته هجو خلقیات حاکم بر یکی از دیرهای زنان در سدۀ 18 میلادی و دفاع از آزادی فردی است. این رمان همچون ''برادرزادۀ رامو'' هم از واقعیت ریشه گرفته و هم از خیال. منشأش ماجرای ناگوار دوشیزهای است به نام سوزان دولامار<ref>Suzanne Delamare</ref> یا سولیه<ref>Saulier</ref> یا سیمونن<ref>Simonin</ref> که در سال 1758 مادرش را متهم نموده بود که به اجبار او را در صومعۀ لونشان<ref>Longchamp</ref> و بعدتر در دیر سنت ماری<ref>Sainte-Marie</ref> خیابان باک<ref>Bac</ref> محبوس کرده است. منشأ دیگر ماجراهای رمان ماجرای طنزآمیز دست انداختن مارکی دو کروآمار<ref>Croismare</ref> است که با همدستی دوستان او و دیدرو و گریم و چند یار دیگرشان شکل گرفته است. این مرد حساس (مارکی)، به سرنوشت دختر جوان کنت علاقمند شده، ولی نتوانسته بود او را در دعوایش علیه مادر خود حاکم سازد. سه سال بعد، مارکی که در املاک نورماندی خود به سر میبرد، به راحتی باور میکند که سوزان، که به دیر دیگری انتقال یافته، توانسته فرار کند. نامههایی که به دست مارکی رسیده و گویا به امضای راهبۀ سابق است، چنان هیجان مارکی را برمیانگیزد که سوزان را دعوت به کان میکند تا در آنجا او را به شغل آبرومندی بگمارد. شوخی تا زمان درازی طول میکشد؛ یعنی تا روزی که دیدرو تصمیم میگیرد که دختر قهرمان ماجرا را بمیراند. لیکن در رمانش به این هم اکتفا نمیکند و تیرهروزیهای دختر را هم به تصویر میکشد. | ||
راهبه تاکنون چندمرتبه توسط افراد مختلف به فارسی برگردانده شده که از وضعیت انتشار برخی از آنها اطلاعی نداریم: ترجمۀ گیورگیس آقاسی در دهۀ 1340ش؛ ترجمۀ افتخار نبوینژاد (نشر فرهنگ جاوید- 1398)؛ ترجمۀ علیاصغر خبرزاده. | راهبه تاکنون چندمرتبه توسط افراد مختلف به فارسی برگردانده شده که از وضعیت انتشار برخی از آنها اطلاعی نداریم: ترجمۀ گیورگیس آقاسی در دهۀ 1340ش؛ ترجمۀ افتخار نبوینژاد (نشر فرهنگ جاوید- 1398)؛ ترجمۀ علیاصغر خبرزاده. |
نسخهٔ ۲ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۳
(به فرانسوی: La Religieuse) داستان بلندی از دنی دیدرو، به فرانسوی. راهبه به علاوۀ ژاک قضاقدری و اربابش[۱]، از جمله آثار دیدرو که او در زمان حیاتش از چاپ آنها خودداری کرد، هردو در سال ۱۷۹۶م چاپ شدند. این دو رمان و برادرزادۀ رامو[۲] (که شاهکار دیدرو به حساب میآید) اکنون تجربههایی درخشان تلقی میشوند که صناعات ادبی آنها بسیار پیشروتر از زمان خودشان بوده است. دیدرو در نوشتن این رمان بیشترین تاثیر را از فضای حاکم بر کلیسا در پاریس و زندگی مذهبی اطرافیانش گرفته است. راهبه که از سال 1760 نوشتنش آغاز شده و به احتمال در حدود سال 1780 شکل نهایی یافته هجو خلقیات حاکم بر یکی از دیرهای زنان در سدۀ 18 میلادی و دفاع از آزادی فردی است. این رمان همچون برادرزادۀ رامو هم از واقعیت ریشه گرفته و هم از خیال. منشأش ماجرای ناگوار دوشیزهای است به نام سوزان دولامار[۳] یا سولیه[۴] یا سیمونن[۵] که در سال 1758 مادرش را متهم نموده بود که به اجبار او را در صومعۀ لونشان[۶] و بعدتر در دیر سنت ماری[۷] خیابان باک[۸] محبوس کرده است. منشأ دیگر ماجراهای رمان ماجرای طنزآمیز دست انداختن مارکی دو کروآمار[۹] است که با همدستی دوستان او و دیدرو و گریم و چند یار دیگرشان شکل گرفته است. این مرد حساس (مارکی)، به سرنوشت دختر جوان کنت علاقمند شده، ولی نتوانسته بود او را در دعوایش علیه مادر خود حاکم سازد. سه سال بعد، مارکی که در املاک نورماندی خود به سر میبرد، به راحتی باور میکند که سوزان، که به دیر دیگری انتقال یافته، توانسته فرار کند. نامههایی که به دست مارکی رسیده و گویا به امضای راهبۀ سابق است، چنان هیجان مارکی را برمیانگیزد که سوزان را دعوت به کان میکند تا در آنجا او را به شغل آبرومندی بگمارد. شوخی تا زمان درازی طول میکشد؛ یعنی تا روزی که دیدرو تصمیم میگیرد که دختر قهرمان ماجرا را بمیراند. لیکن در رمانش به این هم اکتفا نمیکند و تیرهروزیهای دختر را هم به تصویر میکشد.
راهبه تاکنون چندمرتبه توسط افراد مختلف به فارسی برگردانده شده که از وضعیت انتشار برخی از آنها اطلاعی نداریم: ترجمۀ گیورگیس آقاسی در دهۀ 1340ش؛ ترجمۀ افتخار نبوینژاد (نشر فرهنگ جاوید- 1398)؛ ترجمۀ علیاصغر خبرزاده.