از خم چمبر (کتاب): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «alt=طرح روی جلد نخستین چاپ کتاب|بندانگشتی|روی جلد نخستین چاپ کتاب عنوان داستان بلند (رمان کوتاهِ) رئالیستی از محمود دولتآبادی. کتاب نخستین بار، سال 1356 توسط انتشارات «پیوند» در 106 صفحه، در سال 1368 در مجموعها...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:2042160192.jpg|alt=طرح روی جلد نخستین چاپ کتاب|بندانگشتی|روی جلد نخستین چاپ کتاب]] | [[پرونده:2042160192.jpg|alt=طرح روی جلد نخستین چاپ کتاب|بندانگشتی|روی جلد نخستین چاپ کتاب]] | ||
عنوان داستان بلند (رمان کوتاهِ) رئالیستی از [[محمود دولت آبادی|محمود دولتآبادی]]. کتاب نخستین بار، سال 1356 توسط انتشارات «پیوند» در 106 صفحه، در سال 1368 در مجموعهای از داستانهای بلند نویسنده، با عنوان ''کارنامه سپنج''، توسط انتشارات «بزرگمهر»، این مجموعه در سال 1378 توسط «چشمه» و «فرهنگ معاصر» و پس از آن هم ''کارنامه سپنج'' و هم ''از | عنوان داستان بلند (رمان کوتاهِ) رئالیستی از [[محمود دولت آبادی|محمود دولتآبادی]]. کتاب نخستین بار، سال 1356 توسط انتشارات «پیوند» در 106 صفحه، در سال 1368 در مجموعهای از داستانهای بلند نویسنده، با عنوان ''کارنامه سپنج''، توسط انتشارات «بزرگمهر»، این مجموعه در سال 1378 توسط «چشمه» و «فرهنگ معاصر» و پس از آن هم ''کارنامه سپنج'' و هم ''از خم چمبر'' (به صورت مستقل) توسط «موسسۀ انتشارات نگاه» تجدید چاپ شدهاند. حوادث رمان به شیوهی دانای کل در رحیمآباد (روستایی در خراسان) در سالهای دههی 1340 تا 1350 روایت میشود. شخصیتهای اصلی یا مهم: طاهر (جوان روستایی)؛ مارو (همسر طاهر)؛ امیرآقا (معلم روستایی)؛ اسماعیل (جوان روستایی) | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۴۷
عنوان داستان بلند (رمان کوتاهِ) رئالیستی از محمود دولتآبادی. کتاب نخستین بار، سال 1356 توسط انتشارات «پیوند» در 106 صفحه، در سال 1368 در مجموعهای از داستانهای بلند نویسنده، با عنوان کارنامه سپنج، توسط انتشارات «بزرگمهر»، این مجموعه در سال 1378 توسط «چشمه» و «فرهنگ معاصر» و پس از آن هم کارنامه سپنج و هم از خم چمبر (به صورت مستقل) توسط «موسسۀ انتشارات نگاه» تجدید چاپ شدهاند. حوادث رمان به شیوهی دانای کل در رحیمآباد (روستایی در خراسان) در سالهای دههی 1340 تا 1350 روایت میشود. شخصیتهای اصلی یا مهم: طاهر (جوان روستایی)؛ مارو (همسر طاهر)؛ امیرآقا (معلم روستایی)؛ اسماعیل (جوان روستایی)
پیرنگ
مارو، دخترخالهی طاهر، که به خاطر اصرار پدرومادرش در سن ۱۳سالگی زن طاهر شده و درواقع شش ماه هم طول کشیده تا واقعا زن او بشود با امیرآقا، معام مدرسه، که مستاجر آنهاست ارتباط دارد و به طاهر خیانت میکند. طاهر که گمان میکند مارو به یکی از پسرهای روستا دل داده، شبی در حالتی جنونآمیز آن پسر را به قصد کشت کتک میزند و البته معلم مدرسه هم که متوجه وخامت اوضاع شده مارو را پس میزند. مارو که از طاهر متنفر است به اصرار خود همراه معلم میشود تا در شهر پدرومادرش را پیدا کند. در این اثنا اقوام پسری که به اشتباه از طاهر کتک خورده طاهر را بر اثر کتککاری میکشند.
شرح
دولتآبادی در این رمان ما را به معرکهی جدال گناه و معصومیتی میبرد که در آن معصومیت آنقدر قوی است که درهمشکستنش طرف مقابل را هم درهم میشکند و باعث میشود که او نیز از این مجادله جان به در نبرد. با این همه در آخرین صحنهی رمان، وقتی طاهر را که استخوانهایش نرم شده و نفسش بریده میآورند، نویسنده گویی میخواهد بگوید در این مبارزه آن که بیشترین آسیب را میبیند کسی است که سادهدل و معصوم بوده.