راه شاهی (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:2042165570.jpg|جایگزین=روی جلد ترجمۀ فارسی رمان|بندانگشتی|360x360پیکسل|روی جلد ترجمۀ فارسی رمان]]
[[پرونده:2042165570.jpg|جایگزین=روی جلد ترجمۀ فارسی رمان|بندانگشتی|360x360پیکسل|روی جلد ترجمۀ فارسی رمان]]
(به فرانسوی: ''La Voie royale'') عنوان رمانی از [[آندره مالرو]]. نخستین بار در سال ۱۹۳۰م توسط انتشارات گراسه<ref>éditions Grasset</ref> در پاریس نشر یافته و برگردان فارسی آن نیز (به قلم سیروس ذکاء) نخستین بار در سال 1388 توسط «نشر آبی» چاپ شده است. «انتشارات ناهید» همین ترجمه را در سال 1393 تجدید چاپ کرده است.   
(به فرانسوی: ''La Voie royale'') عنوان رمانی از [[آندره مالرو]]. نخستین بار در سال ۱۹۳۰م توسط «انتشارات گراسه<ref>éditions Grasset</ref>» در [[پاریس]] نشر یافته و برگردان فارسی آن نیز (به قلم [[سیروس ذکا|سیروس ذکاء]]) نخستین بار در سال 1388 توسط «نشر آبی» چاپ شده است. «انتشارات ناهید» همین ترجمه را در سال 1393 تجدید چاپ کرده است.   




خط ۶: خط ۶:
'''خلاصۀ داستان'''  
'''خلاصۀ داستان'''  


باستان‌شناس جوانی، به نام کلود وانک<ref>Claude Vannec</ref>، به سیام سفر می‌کند تا در مسیر راه شاهی سابق، معبدهای ویران شده و نقش‌های برجستۀ بی‌نظیر آنها را کشف کند. با او در کشتی و در مدخل اقیانوس هند آشنا می‌شویم. اضطراب و کنجکاوی این جوان، دربارهٔ جنگل‌های انبوه و درهم [[لایوس|لائوس]]، تا کشور سیام مدام در افزایش است. کلود با ماجراجویی آلمانی به نام پرکن<ref>Perken</ref> آشنا می‌شود. این شخص کارمند بلندپایۀ غیررسمی دولت سیام است که برای مذاکراتی دربارهٔ خرید مسلسل، به حساب خود، به اروپا آمده بوده است. او منطقه‌ای تحت نظارت خود دارد که می‌خواهد از آن در برابر هرگونه دخالت خارجی دفاع کند. اما موفق به خرید مسلسل نشده، زیرا پولش کافی نبوده و اعتبارش نزد دولت سیام که دیگر به او اعتمادی ندارد رو به کاهش گذاشته است. پرکن دربارۀ ارزش احتمالی نقوش برجسته کسب اطلاع می‌کند و به کلود پیشنهاد می‌دهد که با هم به محل عزیمت کنند. بدین گونه، راه‌پیمایی مشقت‌باری در دل جنگل بکر، و در معرض تب و پشه، به سوی راه شاهی آغاز می‌شود. کلود و پرکن، پس از چندین ناکامی، معبدی کشف می‌کنند، ولی راهنماهای آنها آن دو را ترک می‌گویند. آن دو با دلهره‌ای فزاینده به راه خود ادامه می‌دهند و وارد سرزمین‌های یاغیان می‌شوند و عاقبت به دست قبیله‌ای از موئی<ref>Moi</ref>ها اسیر می‌گردند. ماجراجویی که پرکن با او بوده است، در میان موئی‌هاست. او را به سنگ آسیایی بسته و چشم‌هایش را کور کرده‌اند. این سرنوشتی است که در انتظار کلود و پرکن است. با این‌همه، پرکن موفق می‌شود که با قبیله معامله‌ای صورت دهد و با کلود از آن‌جا دور می‌شود. لكن روی سرنیزه‌ای می‌افتد و زانویش زخم می‌شود و رفته رفته ورم می‌کند. می‌فهمد که به زودی خواهد مرد. آن‌گاه مراجعت دلهره‌آور به سوی منطقۀ تحت نظارتش، از میان جنگل بکر، شروع می‌شود. مرگ، در هر منزل، اندکی بیش‌تر به او نزدیک می‌شود. سرنوشت او در هر منزلی، اندکی بیش‌تر از دستش درمی‌رود. در نزدیکی کوه‌های منطقه‌اش، صدای انفجارهایی به گوشش می‌رسد. این‌ها صدای انفجار دینامیت‌های هیأت مأمور ساختمان راه‌آهن است. به این ترتیب، پرکن نخواهد توانست از ورود تمدن به منطقه‌اش ممانعت کند و این نابودی آرمانی بزرگ است. چیزی جز مرگ باقی نخواهد ماند.   
باستان‌شناس جوانی، به نام کلود وانک<ref>Claude Vannec</ref>، به سیام سفر می‌کند تا در مسیر راه شاهی سابق، معبدهای ویران شده و نقش‌های برجستۀ بی‌نظیر آنها را کشف کند. با او در کشتی و در مدخل [[اقیانوس هند]] آشنا می‌شویم. اضطراب و کنجکاوی این جوان، دربارهٔ جنگل‌های انبوه و درهم [[لایوس|لائوس]]، تا کشور سیام مدام در افزایش است. کلود با ماجراجویی آلمانی به نام پرکن<ref>Perken</ref> آشنا می‌شود. این شخص کارمند بلندپایۀ غیررسمی دولت سیام است که برای مذاکراتی دربارهٔ خرید مسلسل، به حساب خود، به اروپا آمده بوده است. او منطقه‌ای تحت نظارت خود دارد که می‌خواهد از آن در برابر هرگونه دخالت خارجی دفاع کند. اما موفق به خرید مسلسل نشده، زیرا پولش کافی نبوده و اعتبارش نزد دولت [[سیام]] که دیگر به او اعتمادی ندارد رو به کاهش گذاشته است. پرکن دربارۀ ارزش احتمالی نقوش برجسته کسب اطلاع می‌کند و به کلود پیشنهاد می‌دهد که با هم به محل عزیمت کنند. بدین گونه، راه‌پیمایی مشقت‌باری در دل جنگل بکر، و در معرض تب و پشه، به سوی راه شاهی آغاز می‌شود. کلود و پرکن، پس از چندین ناکامی، معبدی کشف می‌کنند، ولی راهنماهای آنها آن دو را ترک می‌گویند. آن دو با دلهره‌ای فزاینده به راه خود ادامه می‌دهند و وارد سرزمین‌های یاغیان می‌شوند و عاقبت به دست قبیله‌ای از موئی<ref>Moi</ref>ها اسیر می‌گردند. ماجراجویی که پرکن با او بوده است، در میان موئی‌هاست. او را به سنگ آسیایی بسته و چشم‌هایش را کور کرده‌اند. این سرنوشتی است که در انتظار کلود و پرکن است. با این‌همه، پرکن موفق می‌شود که با قبیله معامله‌ای صورت دهد و با کلود از آن‌جا دور می‌شود. لكن روی سرنیزه‌ای می‌افتد و زانویش زخم می‌شود و رفته رفته ورم می‌کند. می‌فهمد که به زودی خواهد مرد. آن‌گاه مراجعت دلهره‌آور به سوی منطقۀ تحت نظارتش، از میان جنگل بکر، شروع می‌شود. مرگ، در هر منزل، اندکی بیش‌تر به او نزدیک می‌شود. سرنوشت او در هر منزلی، اندکی بیش‌تر از دستش درمی‌رود. در نزدیکی کوه‌های منطقه‌اش، صدای انفجارهایی به گوشش می‌رسد. این‌ها صدای انفجار دینامیت‌های هیأت مأمور ساختمان راه‌آهن است. به این ترتیب، پرکن نخواهد توانست از ورود تمدن به منطقه‌اش ممانعت کند و این نابودی آرمانی بزرگ است. چیزی جز مرگ باقی نخواهد ماند.   




خط ۱۲: خط ۱۲:
'''دربارۀ رمان'''  
'''دربارۀ رمان'''  


''فاتحان''<ref>''Les Conquérants''</ref>، رمان پیشین مالرو، به قلم جوانی فرانسوی که به منزلۀ شاهد منفعل فاجعه بوده، به صیغۀ اول شخص نوشته شده بود. در کتاب ''راه شاهی'' نیز شاهدی وجود دارد، ولی شاهدی فعال و شخصیت یافته؛ یعنی کلود وانک. این اثر، اگرچه از لحاظ رمان بودن به اهمیت فاتحان نیست، حقیقت بیش‌تری دارد. در این کتاب نیز مسألۀ انسان، این مخلوق تنها در برابر سرنوشت خویش، مطرح است. اما در این‌جا مسأله بیش‌تر با موقعیت‌ها حل می‌شود تا با جمله‌سازی‌ها.   
''فاتحان''<ref>''Les Conquérants''</ref><ref>از این رمان دو ترجمه در دست است: نخست ترجمۀ قاسم صنعوی (انتشارات توس- 1361) و برگردان سیروس ذکاء (انتشارات خوارزمی- 1373).</ref>، رمان پیشین مالرو، به قلم جوانی فرانسوی که به منزلۀ شاهد منفعل فاجعه بوده، به صیغۀ اول شخص نوشته شده بود. در کتاب ''راه شاهی'' نیز شاهدی وجود دارد، ولی شاهدی فعال و شخصیت یافته؛ یعنی کلود وانک. این اثر، اگرچه از لحاظ رمان بودن به اهمیت فاتحان نیست، حقیقت بیش‌تری دارد. در این کتاب نیز مسألۀ انسان، این مخلوق تنها در برابر سرنوشت خویش، مطرح است. اما در این‌جا مسأله بیش‌تر با موقعیت‌ها حل می‌شود تا با جمله‌سازی‌ها.   


بر پشت جلد ترجمۀ فارسی ''راه شاهی''، دربارۀ این رمان چنین نوشته آمده است: «داستان ''راه شاهی'' حاصل سفری است که مالرو در سال ۱۹۲۳، همراه همسر خود و یکی از دوستانش به منظور تحقیقات باستان‌شناسی و به دست آوردن حجاری‌هایی از معابد قدیم [[کامبوج]] به خاور دور انجام داد. بخش اول داستان تقریباً گزارش روزبه‌روز این سفر و ملاقات‌های او با مقامات فرانسوی مستعمره و تهیۀ مقدمات سفر به جنگل‌های کامبوج و کشف معابد قدیمی در اطراف راه شاهی و به دست آوردن حجاری‌هاست. اما محکومیت مالرو از سوی مقامات فرانسوی به سرقت سنگ‌نگاره‌ها موجب طول اقامت وی در هندوچین شد. مالرو پس از مدتی به پاریس بازگشت و مجدداً به خاور دور سفر کرد. در این سفر دوم، مالرو وارد مبارزۀ علنی با مقامات فرانسوی شد و در شورش‌های چین برای کسب آزادی شرکت کرد که حاصلش کتاب سرنوشت بشر -برندۀ جایزۀ گنگور- بود. در داستان ''راه شاهی''، مالرو سرنوشت انسان را در رویارویی با مرگ و تقابلش برای رهایی از آن و جستن راهی برای غلبه بر آن به نمایش درآورده است.»  
بر پشت جلد ترجمۀ فارسی ''راه شاهی''، دربارۀ این رمان چنین نوشته آمده است: «داستان ''راه شاهی'' حاصل سفری است که مالرو در سال ۱۹۲۳، همراه همسر خود و یکی از دوستانش به منظور تحقیقات باستان‌شناسی و به دست آوردن حجاری‌هایی از معابد قدیم [[کامبوج]] به خاور دور انجام داد. بخش اول داستان تقریباً گزارش روزبه‌روز این سفر و ملاقات‌های او با مقامات فرانسوی مستعمره و تهیۀ مقدمات سفر به جنگل‌های کامبوج و کشف معابد قدیمی در اطراف راه شاهی و به دست آوردن حجاری‌هاست. اما محکومیت مالرو از سوی مقامات فرانسوی به سرقت سنگ‌نگاره‌ها موجب طول اقامت وی در هندوچین شد. مالرو پس از مدتی به پاریس بازگشت و مجدداً به خاور دور سفر کرد. در این سفر دوم، مالرو وارد مبارزۀ علنی با مقامات فرانسوی شد و در شورش‌های چین برای کسب آزادی شرکت کرد که حاصلش کتاب ''سرنوشت بشر''<ref>''La Condition humaine''</ref> -برندۀ [[گنکور، جایزه|جایزۀ گنکور]]- بود. در داستان ''راه شاهی''، مالرو سرنوشت انسان را در رویارویی با مرگ و تقابلش برای رهایی از آن و جستن راهی برای غلبه بر آن به نمایش درآورده است.»  
----
----



نسخهٔ ‏۶ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۱۳

روی جلد ترجمۀ فارسی رمان
روی جلد ترجمۀ فارسی رمان

(به فرانسوی: La Voie royale) عنوان رمانی از آندره مالرو. نخستین بار در سال ۱۹۳۰م توسط «انتشارات گراسه[۱]» در پاریس نشر یافته و برگردان فارسی آن نیز (به قلم سیروس ذکاء) نخستین بار در سال 1388 توسط «نشر آبی» چاپ شده است. «انتشارات ناهید» همین ترجمه را در سال 1393 تجدید چاپ کرده است.


خلاصۀ داستان

باستان‌شناس جوانی، به نام کلود وانک[۲]، به سیام سفر می‌کند تا در مسیر راه شاهی سابق، معبدهای ویران شده و نقش‌های برجستۀ بی‌نظیر آنها را کشف کند. با او در کشتی و در مدخل اقیانوس هند آشنا می‌شویم. اضطراب و کنجکاوی این جوان، دربارهٔ جنگل‌های انبوه و درهم لائوس، تا کشور سیام مدام در افزایش است. کلود با ماجراجویی آلمانی به نام پرکن[۳] آشنا می‌شود. این شخص کارمند بلندپایۀ غیررسمی دولت سیام است که برای مذاکراتی دربارهٔ خرید مسلسل، به حساب خود، به اروپا آمده بوده است. او منطقه‌ای تحت نظارت خود دارد که می‌خواهد از آن در برابر هرگونه دخالت خارجی دفاع کند. اما موفق به خرید مسلسل نشده، زیرا پولش کافی نبوده و اعتبارش نزد دولت سیام که دیگر به او اعتمادی ندارد رو به کاهش گذاشته است. پرکن دربارۀ ارزش احتمالی نقوش برجسته کسب اطلاع می‌کند و به کلود پیشنهاد می‌دهد که با هم به محل عزیمت کنند. بدین گونه، راه‌پیمایی مشقت‌باری در دل جنگل بکر، و در معرض تب و پشه، به سوی راه شاهی آغاز می‌شود. کلود و پرکن، پس از چندین ناکامی، معبدی کشف می‌کنند، ولی راهنماهای آنها آن دو را ترک می‌گویند. آن دو با دلهره‌ای فزاینده به راه خود ادامه می‌دهند و وارد سرزمین‌های یاغیان می‌شوند و عاقبت به دست قبیله‌ای از موئی[۴]ها اسیر می‌گردند. ماجراجویی که پرکن با او بوده است، در میان موئی‌هاست. او را به سنگ آسیایی بسته و چشم‌هایش را کور کرده‌اند. این سرنوشتی است که در انتظار کلود و پرکن است. با این‌همه، پرکن موفق می‌شود که با قبیله معامله‌ای صورت دهد و با کلود از آن‌جا دور می‌شود. لكن روی سرنیزه‌ای می‌افتد و زانویش زخم می‌شود و رفته رفته ورم می‌کند. می‌فهمد که به زودی خواهد مرد. آن‌گاه مراجعت دلهره‌آور به سوی منطقۀ تحت نظارتش، از میان جنگل بکر، شروع می‌شود. مرگ، در هر منزل، اندکی بیش‌تر به او نزدیک می‌شود. سرنوشت او در هر منزلی، اندکی بیش‌تر از دستش درمی‌رود. در نزدیکی کوه‌های منطقه‌اش، صدای انفجارهایی به گوشش می‌رسد. این‌ها صدای انفجار دینامیت‌های هیأت مأمور ساختمان راه‌آهن است. به این ترتیب، پرکن نخواهد توانست از ورود تمدن به منطقه‌اش ممانعت کند و این نابودی آرمانی بزرگ است. چیزی جز مرگ باقی نخواهد ماند.


دربارۀ رمان

فاتحان[۵][۶]، رمان پیشین مالرو، به قلم جوانی فرانسوی که به منزلۀ شاهد منفعل فاجعه بوده، به صیغۀ اول شخص نوشته شده بود. در کتاب راه شاهی نیز شاهدی وجود دارد، ولی شاهدی فعال و شخصیت یافته؛ یعنی کلود وانک. این اثر، اگرچه از لحاظ رمان بودن به اهمیت فاتحان نیست، حقیقت بیش‌تری دارد. در این کتاب نیز مسألۀ انسان، این مخلوق تنها در برابر سرنوشت خویش، مطرح است. اما در این‌جا مسأله بیش‌تر با موقعیت‌ها حل می‌شود تا با جمله‌سازی‌ها.

بر پشت جلد ترجمۀ فارسی راه شاهی، دربارۀ این رمان چنین نوشته آمده است: «داستان راه شاهی حاصل سفری است که مالرو در سال ۱۹۲۳، همراه همسر خود و یکی از دوستانش به منظور تحقیقات باستان‌شناسی و به دست آوردن حجاری‌هایی از معابد قدیم کامبوج به خاور دور انجام داد. بخش اول داستان تقریباً گزارش روزبه‌روز این سفر و ملاقات‌های او با مقامات فرانسوی مستعمره و تهیۀ مقدمات سفر به جنگل‌های کامبوج و کشف معابد قدیمی در اطراف راه شاهی و به دست آوردن حجاری‌هاست. اما محکومیت مالرو از سوی مقامات فرانسوی به سرقت سنگ‌نگاره‌ها موجب طول اقامت وی در هندوچین شد. مالرو پس از مدتی به پاریس بازگشت و مجدداً به خاور دور سفر کرد. در این سفر دوم، مالرو وارد مبارزۀ علنی با مقامات فرانسوی شد و در شورش‌های چین برای کسب آزادی شرکت کرد که حاصلش کتاب سرنوشت بشر[۷] -برندۀ جایزۀ گنکور- بود. در داستان راه شاهی، مالرو سرنوشت انسان را در رویارویی با مرگ و تقابلش برای رهایی از آن و جستن راهی برای غلبه بر آن به نمایش درآورده است.»




  1. éditions Grasset
  2. Claude Vannec
  3. Perken
  4. Moi
  5. Les Conquérants
  6. از این رمان دو ترجمه در دست است: نخست ترجمۀ قاسم صنعوی (انتشارات توس- 1361) و برگردان سیروس ذکاء (انتشارات خوارزمی- 1373).
  7. La Condition humaine