زرکلی، خیرالدین (بیروت ۱۳۱۰ـ قاهره ۱۳۹۶ق): تفاوت میان نسخهها
DaneshGostar (بحث | مشارکتها) (جایگزینی متن - '\\2' به '<!--2') |
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
زِرِکْلی، خیرالدّین (بیروت ۱۳۱۰ـ قاهره ۱۳۹۶ق)<br> | زِرِکْلی، خیرالدّین (بیروت ۱۳۱۰ـ قاهره ۱۳۹۶ق)<br> | ||
دولتمرد، روزنامهنگار و تذکرهنویس سوری. تحصیلات قدیم را گذراند و به کتابهای ادبیات علاقۀ فراوان داشت و شعر میگفت. در مدرسۀ هاشمیه تدریس میکرد. هفتهنامۀ ''الاصمعی'' را منتشر کرد که توسط حکومت عثمانی توقیف شد. سپس به بیروت رفت و در دانشگاه زبان فرانسه خواند و در همانجا استاد تاریخ و ادبیات عرب شد. در اوایل جنگ جهانی اول به دمشق بازگشت و بعد از جنگ (۱۹۱۸) روزنامۀ ''لسانالعرب'' را با یکی از دوستانش منتشر کرد که توقیف شد. بعدها با روزنامۀ ''المفید'' همکاری کرد. در واقعۀ میسلون و در جریان حملۀ فرانسویان به دمشق، غیاباً، به اعدام و مصادرۀ اموال محکوم شد و به حجاز گریخت و تابعیت آنجا را پذیرفت (۱۹۲۱). ملک حسین وی را برای همراهی پسرش امیر عبدالله در سفر به شرق اردن برگزید. وی به عمان رفت و زمینۀ ورود امیر عبدالله و تأسیس اولین حکومت پادشاهی را در آنجا فراهم آورد. وی بازرس کل معارف و رئیس دفتر حوزۀ ریاست این حکومت شد (۱۹۲۱ـ۱۹۲۳). در این هنگام فرانسویان احکام صادره علیه وی را نقض کردند. سپس به مصر رفت و المطبعةالعربیه را در قاهره بهراه انداخت (اواخر ۱۹۲۳). در قیام مردم سوریه برضد فرانسویان، مجدداً، حکم غیابی اعدام برضد او صادر شد (۱۹۲۵). سپس به بیتالمقدس رفت و روزنامۀ ''الحیاة'' را منتشر کرد که حکومت انگلیس آن را تعطیل کرد (۱۹۳۰). سپس با عدهای دیگر روزنامۀ ''یافا'' را چاپ کرد. در ۱۹۳۴ امیر عبدالعزیز پادشاه عربستان، وی را | دولتمرد، روزنامهنگار و تذکرهنویس سوری. تحصیلات قدیم را گذراند و به کتابهای ادبیات علاقۀ فراوان داشت و شعر میگفت. در مدرسۀ هاشمیه تدریس میکرد. هفتهنامۀ ''الاصمعی'' را منتشر کرد که توسط حکومت عثمانی توقیف شد. سپس به بیروت رفت و در دانشگاه زبان فرانسه خواند و در همانجا استاد تاریخ و ادبیات عرب شد. در اوایل جنگ جهانی اول به دمشق بازگشت و بعد از جنگ (۱۹۱۸) روزنامۀ ''لسانالعرب'' را با یکی از دوستانش منتشر کرد که توقیف شد. بعدها با روزنامۀ ''المفید'' همکاری کرد. در واقعۀ میسلون و در جریان حملۀ فرانسویان به دمشق، غیاباً، به اعدام و مصادرۀ اموال محکوم شد و به حجاز گریخت و تابعیت آنجا را پذیرفت (۱۹۲۱). ملک حسین وی را برای همراهی پسرش امیر عبدالله در سفر به شرق اردن برگزید. وی به عمان رفت و زمینۀ ورود امیر عبدالله و تأسیس اولین حکومت پادشاهی را در آنجا فراهم آورد. وی بازرس کل معارف و رئیس دفتر حوزۀ ریاست این حکومت شد (۱۹۲۱ـ۱۹۲۳). در این هنگام فرانسویان احکام صادره علیه وی را نقض کردند. سپس به مصر رفت و المطبعةالعربیه را در قاهره بهراه انداخت (اواخر ۱۹۲۳). در قیام مردم سوریه برضد فرانسویان، مجدداً، حکم غیابی اعدام برضد او صادر شد (۱۹۲۵). سپس به بیتالمقدس رفت و روزنامۀ ''الحیاة'' را منتشر کرد که حکومت انگلیس آن را تعطیل کرد (۱۹۳۰). سپس با عدهای دیگر روزنامۀ ''یافا'' را چاپ کرد. در ۱۹۳۴ امیر عبدالعزیز پادشاه عربستان، وی را به عنوان نمایندۀ تامالاختیار خود در مصر برگزید و او ناگزیر روزنامه یافا را رها کرد. یکی از دو نمایندۀ عربستان جهت تأسیس و امضای جامعۀ الدول العربیّه بود و همزمان نیز در وزارت خارجه عربستان انجام وظیفه میکرد (۱۹۴۶). در ۱۹۵۱ بهعنوان نمایندۀ تامالاختیار و دائمی آن جامعه در مصر مستقر شد و به طبع کتابش پرداخت. وی در کنفرانسهای علمی، ادبی و اجتماعی در لندن، امریکا، تونس و یونان از طرف دولت متبوعش شرکت میکرد. از ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۳ سفیر و نمایندۀ عالی در مراکش انتخاب شد و پس از آن به وزارت خارجۀ عربستان انتقال یافت. عضو مجمع العلمی العربی در دمشق (۱۹۳۰)، مجمع اللّغةالعربیه در مصر (۱۹۴۶) و مجمع العلمی العراقی در بغداد (۱۹۰) بود. مشهورترین اثر وی [[اعلام (الاعلام)|الاعلام]]: ''قاموس تراجم اشهر الرّجال و النساء'' است. | ||
<br><!--23031200--> | <br><!--23031200--> | ||
[[رده:ادبیات سایر کشورها]] | [[رده:ادبیات سایر کشورها]] |
نسخهٔ کنونی تا ۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۵۶
زِرِکْلی، خیرالدّین (بیروت ۱۳۱۰ـ قاهره ۱۳۹۶ق)
دولتمرد، روزنامهنگار و تذکرهنویس سوری. تحصیلات قدیم را گذراند و به کتابهای ادبیات علاقۀ فراوان داشت و شعر میگفت. در مدرسۀ هاشمیه تدریس میکرد. هفتهنامۀ الاصمعی را منتشر کرد که توسط حکومت عثمانی توقیف شد. سپس به بیروت رفت و در دانشگاه زبان فرانسه خواند و در همانجا استاد تاریخ و ادبیات عرب شد. در اوایل جنگ جهانی اول به دمشق بازگشت و بعد از جنگ (۱۹۱۸) روزنامۀ لسانالعرب را با یکی از دوستانش منتشر کرد که توقیف شد. بعدها با روزنامۀ المفید همکاری کرد. در واقعۀ میسلون و در جریان حملۀ فرانسویان به دمشق، غیاباً، به اعدام و مصادرۀ اموال محکوم شد و به حجاز گریخت و تابعیت آنجا را پذیرفت (۱۹۲۱). ملک حسین وی را برای همراهی پسرش امیر عبدالله در سفر به شرق اردن برگزید. وی به عمان رفت و زمینۀ ورود امیر عبدالله و تأسیس اولین حکومت پادشاهی را در آنجا فراهم آورد. وی بازرس کل معارف و رئیس دفتر حوزۀ ریاست این حکومت شد (۱۹۲۱ـ۱۹۲۳). در این هنگام فرانسویان احکام صادره علیه وی را نقض کردند. سپس به مصر رفت و المطبعةالعربیه را در قاهره بهراه انداخت (اواخر ۱۹۲۳). در قیام مردم سوریه برضد فرانسویان، مجدداً، حکم غیابی اعدام برضد او صادر شد (۱۹۲۵). سپس به بیتالمقدس رفت و روزنامۀ الحیاة را منتشر کرد که حکومت انگلیس آن را تعطیل کرد (۱۹۳۰). سپس با عدهای دیگر روزنامۀ یافا را چاپ کرد. در ۱۹۳۴ امیر عبدالعزیز پادشاه عربستان، وی را به عنوان نمایندۀ تامالاختیار خود در مصر برگزید و او ناگزیر روزنامه یافا را رها کرد. یکی از دو نمایندۀ عربستان جهت تأسیس و امضای جامعۀ الدول العربیّه بود و همزمان نیز در وزارت خارجه عربستان انجام وظیفه میکرد (۱۹۴۶). در ۱۹۵۱ بهعنوان نمایندۀ تامالاختیار و دائمی آن جامعه در مصر مستقر شد و به طبع کتابش پرداخت. وی در کنفرانسهای علمی، ادبی و اجتماعی در لندن، امریکا، تونس و یونان از طرف دولت متبوعش شرکت میکرد. از ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۳ سفیر و نمایندۀ عالی در مراکش انتخاب شد و پس از آن به وزارت خارجۀ عربستان انتقال یافت. عضو مجمع العلمی العربی در دمشق (۱۹۳۰)، مجمع اللّغةالعربیه در مصر (۱۹۴۶) و مجمع العلمی العراقی در بغداد (۱۹۰) بود. مشهورترین اثر وی الاعلام: قاموس تراجم اشهر الرّجال و النساء است.