تاریخ افریقا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
اِفریقا، تاریخ (African history)<br/> افریقا قارهای است که احتمالاً نسل بشر از آنجا برخاسته است. یکی از اولین ارتباطهای خارجی افریقا با رومیها بوده است که نام افریقا را به استانهای افریقایی تحت سلطۀ خود به مرکزیت کارتاژ اطلاق کردند. نویسندگان قدیمی این قاره را لیبی مینامیدند. هرودوت<ref>Herodotus | اِفریقا، تاریخ (African history)<br/> افریقا قارهای است که احتمالاً نسل بشر از آنجا برخاسته است. یکی از اولین ارتباطهای خارجی افریقا با رومیها بوده است که نام افریقا را به استانهای افریقایی تحت سلطۀ خود به مرکزیت [[کارتاژ]] اطلاق کردند. نویسندگان قدیمی این قاره را لیبی مینامیدند. [[هرودوت]]<ref>Herodotus | ||
</ref> و بطلمیوس<ref> Ptolemy | </ref> و بطلمیوس<ref> Ptolemy | ||
</ref> مطالبی دربارۀ آن نوشتهاند. هرودوت مینویسد نِخو<ref> Necho</ref> پادشاه مصر (۶۱۰ تا ۵۹۴پم) با کشتی از دریای سرخ گذشت و در سومین سال سفرش پس از عبور از ستونهای هرکول<ref> Pillars of Hercules </ref> (تنگۀ جبلطارق<ref>Straits of Gibraltar</ref>) به مصر بازگشت. اولین تاریخ مدون شمالشرقی افریقا بسیار تحت تأثیر مصر بوده است. براساس شواهد تجاری، مصریها در جستوجوی مواد خام تا حوضۀ رود کنگو در قارۀ افریقا پیش رفته بودند. شکارورزان و گردآورندگانی که بهخصوص در ناحیۀ اطراف انشعابات رود نیل زندگی میکردند، با روشهای کشت موادغذایی آشنا شدند و این امر سبب افزایش نفوذ مصر نشد. سرزمین کوش<ref> Kush</ref> که پایتخت آن مرووه<ref> Meroë </ref> بود، دو یا سه قرن پس از زوال مصر بهعنوان تمدنی مستقل رونق یافت. این تمدن تا اواسط قرن ۱م رو به زوال رفت و تحتالشعاع امپراتوری تجاری رقیب با مرکزیت شهر اکسوم<ref>Aksum </ref> واقع در فلات اتیوپی، قرار گرفت. امپراتوری اکسوم در قرن ۴م کوش را سرنگون کرد و با سوزاندن شهر مرووه نخبگان حاکم بر کوش را به سمت غرب یعنی به ناحیه کُردوفان<ref>Kordofan </ref> و دارفور<ref>Darfur </ref> راند و در آنجا این مردم مهاجر توانستند عناصر تمدن خود را بازسازی کرده و متعاقباً نفوذ خود را تا دریاچه چاد<ref>Lake Chad </ref> گسترش دهند. از دل تمدن مرووه<ref>Meroitic </ref> و اکسوم تمدنهای جدیدی در درۀ نیل علیا گسترش یافت که دامنۀ آن سرانجام به رود سنگال در غرب و زیمبابوه در جنوب رسید. این تمدن سودانی ساختار عظیم سیاسی و نظامیافتهای بر مبنای اقتصادهای جوامع کشاورزی بود. مناسبترین توضیح دربارۀ ریشهها و نحوۀ رشد این تمدن چنین است که جوامع دهقانی در درون آن یکپارچه شدند و با غلبه بر دولتهای برآمده از تمدن سودانی خودشان به دولتهای تازهای تبدیل شدند. مهمترین آنها عبارت بودند از کشور غنا در افریقای غربی (که حلقههای تجاری در تمام طول صحرا برای خود ایجاد کرده بود)، کشور کانم<ref>Kanem </ref> در شمال شرقی دریاچۀ چاد و نیز دولت بزرگی که در سرزمین پسکرانهای موزامبیک قرار داشت و در کار تجارت با عمان و شرق دور بود. در قرن ۷م مردم عربستان به افریقا رخنه کردند و بسیاری از افریقاییان به اسلام گرویدند. آثار جغرافیدانان عرب از این دوره مانند ادریسی<ref>Edrisi </ref>، ابن بطوطه و جان لئو (لئوی افریقایی)<ref>John Leo</ref> حاکی از دانش گستردهتری است نسبت به آنچه رومیها و یونانیان از افریقا داشتهاند. عجیب است که بزرگترین دستاوردهای اسلام بهدنبال فروپاشی امپراتوری عرب پس از قرن ۹م صورت گرفت، زمانیکه براثر اختلافات درونی جهان اسلام، دولت فاطمی مصر راه را برای دولت مرابطون<ref> Almoravid </ref> و سپس برای دولت موحّدون<ref>Almohad </ref> باز کرد. دولت مرابطون در حدود قرن ۱۱ برضد دولت باستانی غنا دست به اقداماتی زد که سرانجام تحت رهبری سوندیاتا<ref>Sundiata </ref> امپراتوری بزرگتر مالی شکل گرفت. دوران پادشاهی سوندیاتا ۱۲۳۰م تا ۱۲۵۵م است. دولتهای غرب افریقا با پیروی از اسلام توانستند روابط بهتری با حکومتها و بازرگانان شمال افریقا برقرار کنند که این امر افزایش تجارت، بهروزی و قدرت آنان را درپی داشت. کنترل تجارت در سودان رمز موفقیت این امپراتوریها بود و هنگامیکه این کنترل در قرن ۱۵ به دست امپراتوری سونگای<ref>Songhai </ref> افتاد در حکم کشور برتر منطقه جانشین مالی شد. نظام شاهی مالی و سونگای آنان را قادر به کنترل مناطق وسیعی کرد. نظام اداری آنان برمبنای اسلام برحسب بیعت<ref>allegiance </ref> بود که قویتر از عامل خویشاوندی بهشمار میرفت، ضمن اینکه با تأسیس مدارس اسلامی، نیروهای اداری تحصیلکرده و باسواد برای خود تأمین میکردند. آغاز عصر اسلامی چنین تأثیر مهمی را در شرق افریقا در پی نداشت و از قرن ۴م تا قرن ۱۰م مهمترین تحول این منطقه نقل مکان مردم بانتو<ref>Bantu </ref> به کمربند ساحلی بود. این جابهجایی جمعیت بهسبب آشنایی با گیاهان میوهدار آسیای جنوب شرقی (عمدتاً موز و نارگیل) امکان یافت و بهنوبۀ خود آغاز تجارت بردگان سیاه در سراسر اقیانوس هند را باعث شد. توسعۀ تجارت در سراسر اقیانوس هند با اسکان اعراب در شرق افریقا در قرن ۸م آغاز شد و تا قرون ۱۳م تا ۱۵م یعنی قبل از ورود پرتغالیها در این ناحیه به اوج خود رسید. شرق افریقا به ناحیۀ پراهمیتی برای تجارت اعراب در اقیانوس هند تبدیل شد، و جوامع اسلامی و شهری مهم، در طول سواحل شرقی افریقا گسترش یافت. یکی از مهمترین این جوامع کیلوا<ref>Kilwa</ref> بود که با تجارت طلا رونق گرفت، اما با دستگذاشتن پرتغالیها بر روی تجارت طلا در قرن ۱۵ رو به زوال رفت. با آغاز دوران استعمار، تاریخ این قاره به کشورهای گوناگون مبدل میگردد. در قرن ۱۵ پرتغالیها اولین اروپاییانی بودند که در جستوجوی ثروت وارد افریقا شدند. در طول قرن ۱۷ فرانسویها نیز وارد عرصۀ رقابت در تجارت و استعمار شدند. در قرن ۱۸ هلندیها، دانمارکیها و انگلیسیها و در قرن ۱۹ آلمانیها و بلژیکیها نیز به آنان پیوستند. | </ref> مطالبی دربارۀ آن نوشتهاند. هرودوت مینویسد نِخو<ref> Necho</ref> پادشاه مصر (۶۱۰ تا ۵۹۴پم) با کشتی از دریای سرخ گذشت و در سومین سال سفرش پس از عبور از ستونهای هرکول<ref> Pillars of Hercules </ref> (تنگۀ جبلطارق<ref>Straits of Gibraltar</ref>) به مصر بازگشت. اولین تاریخ مدون شمالشرقی افریقا بسیار تحت تأثیر مصر بوده است. براساس شواهد تجاری، مصریها در جستوجوی مواد خام تا حوضۀ رود کنگو در قارۀ افریقا پیش رفته بودند. شکارورزان و گردآورندگانی که بهخصوص در ناحیۀ اطراف انشعابات رود نیل زندگی میکردند، با روشهای کشت موادغذایی آشنا شدند و این امر سبب افزایش نفوذ مصر نشد. سرزمین کوش<ref> Kush</ref> که پایتخت آن مرووه<ref> Meroë </ref> بود، دو یا سه قرن پس از زوال مصر بهعنوان تمدنی مستقل رونق یافت. این تمدن تا اواسط قرن ۱م رو به زوال رفت و تحتالشعاع امپراتوری تجاری رقیب با مرکزیت شهر اکسوم<ref>Aksum </ref> واقع در فلات اتیوپی، قرار گرفت. امپراتوری اکسوم در قرن ۴م کوش را سرنگون کرد و با سوزاندن شهر مرووه نخبگان حاکم بر کوش را به سمت غرب یعنی به ناحیه کُردوفان<ref>Kordofan </ref> و دارفور<ref>Darfur </ref> راند و در آنجا این مردم مهاجر توانستند عناصر تمدن خود را بازسازی کرده و متعاقباً نفوذ خود را تا دریاچه چاد<ref>Lake Chad </ref> گسترش دهند. از دل تمدن مرووه<ref>Meroitic </ref> و اکسوم تمدنهای جدیدی در درۀ نیل علیا گسترش یافت که دامنۀ آن سرانجام به رود سنگال در غرب و زیمبابوه در جنوب رسید. این تمدن سودانی ساختار عظیم سیاسی و نظامیافتهای بر مبنای اقتصادهای جوامع کشاورزی بود. مناسبترین توضیح دربارۀ ریشهها و نحوۀ رشد این تمدن چنین است که جوامع دهقانی در درون آن یکپارچه شدند و با غلبه بر دولتهای برآمده از تمدن سودانی خودشان به دولتهای تازهای تبدیل شدند. مهمترین آنها عبارت بودند از کشور غنا در افریقای غربی (که حلقههای تجاری در تمام طول صحرا برای خود ایجاد کرده بود)، کشور کانم<ref>Kanem </ref> در شمال شرقی دریاچۀ چاد و نیز دولت بزرگی که در سرزمین پسکرانهای موزامبیک قرار داشت و در کار تجارت با عمان و شرق دور بود. در قرن ۷م مردم عربستان به افریقا رخنه کردند و بسیاری از افریقاییان به اسلام گرویدند. آثار جغرافیدانان عرب از این دوره مانند ادریسی<ref>Edrisi </ref>، ابن بطوطه و جان لئو (لئوی افریقایی)<ref>John Leo</ref> حاکی از دانش گستردهتری است نسبت به آنچه رومیها و یونانیان از افریقا داشتهاند. عجیب است که بزرگترین دستاوردهای اسلام بهدنبال فروپاشی امپراتوری عرب پس از قرن ۹م صورت گرفت، زمانیکه براثر اختلافات درونی جهان اسلام، دولت فاطمی مصر راه را برای دولت مرابطون<ref> Almoravid </ref> و سپس برای دولت موحّدون<ref>Almohad </ref> باز کرد. دولت مرابطون در حدود قرن ۱۱ برضد دولت باستانی غنا دست به اقداماتی زد که سرانجام تحت رهبری سوندیاتا<ref>Sundiata </ref> امپراتوری بزرگتر مالی شکل گرفت. دوران پادشاهی سوندیاتا ۱۲۳۰م تا ۱۲۵۵م است. دولتهای غرب افریقا با پیروی از اسلام توانستند روابط بهتری با حکومتها و بازرگانان شمال افریقا برقرار کنند که این امر افزایش تجارت، بهروزی و قدرت آنان را درپی داشت. کنترل تجارت در سودان رمز موفقیت این امپراتوریها بود و هنگامیکه این کنترل در قرن ۱۵ به دست امپراتوری سونگای<ref>Songhai </ref> افتاد در حکم کشور برتر منطقه جانشین مالی شد. نظام شاهی مالی و سونگای آنان را قادر به کنترل مناطق وسیعی کرد. نظام اداری آنان برمبنای اسلام برحسب بیعت<ref>allegiance </ref> بود که قویتر از عامل خویشاوندی بهشمار میرفت، ضمن اینکه با تأسیس مدارس اسلامی، نیروهای اداری تحصیلکرده و باسواد برای خود تأمین میکردند. آغاز عصر اسلامی چنین تأثیر مهمی را در شرق افریقا در پی نداشت و از قرن ۴م تا قرن ۱۰م مهمترین تحول این منطقه نقل مکان مردم بانتو<ref>Bantu </ref> به کمربند ساحلی بود. این جابهجایی جمعیت بهسبب آشنایی با گیاهان میوهدار آسیای جنوب شرقی (عمدتاً موز و نارگیل) امکان یافت و بهنوبۀ خود آغاز تجارت بردگان سیاه در سراسر اقیانوس هند را باعث شد. توسعۀ تجارت در سراسر اقیانوس هند با اسکان اعراب در شرق افریقا در قرن ۸م آغاز شد و تا قرون ۱۳م تا ۱۵م یعنی قبل از ورود پرتغالیها در این ناحیه به اوج خود رسید. شرق افریقا به ناحیۀ پراهمیتی برای تجارت اعراب در اقیانوس هند تبدیل شد، و جوامع اسلامی و شهری مهم، در طول سواحل شرقی افریقا گسترش یافت. یکی از مهمترین این جوامع کیلوا<ref>Kilwa</ref> بود که با تجارت طلا رونق گرفت، اما با دستگذاشتن پرتغالیها بر روی تجارت طلا در قرن ۱۵ رو به زوال رفت. با آغاز دوران استعمار، تاریخ این قاره به کشورهای گوناگون مبدل میگردد. در قرن ۱۵ پرتغالیها اولین اروپاییانی بودند که در جستوجوی ثروت وارد افریقا شدند. در طول قرن ۱۷ فرانسویها نیز وارد عرصۀ رقابت در تجارت و استعمار شدند. در قرن ۱۸ هلندیها، دانمارکیها و انگلیسیها و در قرن ۱۹ آلمانیها و بلژیکیها نیز به آنان پیوستند. |
نسخهٔ ۲۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۰۱
اِفریقا، تاریخ (African history)
افریقا قارهای است که احتمالاً نسل بشر از آنجا برخاسته است. یکی از اولین ارتباطهای خارجی افریقا با رومیها بوده است که نام افریقا را به استانهای افریقایی تحت سلطۀ خود به مرکزیت کارتاژ اطلاق کردند. نویسندگان قدیمی این قاره را لیبی مینامیدند. هرودوت[۱] و بطلمیوس[۲] مطالبی دربارۀ آن نوشتهاند. هرودوت مینویسد نِخو[۳] پادشاه مصر (۶۱۰ تا ۵۹۴پم) با کشتی از دریای سرخ گذشت و در سومین سال سفرش پس از عبور از ستونهای هرکول[۴] (تنگۀ جبلطارق[۵]) به مصر بازگشت. اولین تاریخ مدون شمالشرقی افریقا بسیار تحت تأثیر مصر بوده است. براساس شواهد تجاری، مصریها در جستوجوی مواد خام تا حوضۀ رود کنگو در قارۀ افریقا پیش رفته بودند. شکارورزان و گردآورندگانی که بهخصوص در ناحیۀ اطراف انشعابات رود نیل زندگی میکردند، با روشهای کشت موادغذایی آشنا شدند و این امر سبب افزایش نفوذ مصر نشد. سرزمین کوش[۶] که پایتخت آن مرووه[۷] بود، دو یا سه قرن پس از زوال مصر بهعنوان تمدنی مستقل رونق یافت. این تمدن تا اواسط قرن ۱م رو به زوال رفت و تحتالشعاع امپراتوری تجاری رقیب با مرکزیت شهر اکسوم[۸] واقع در فلات اتیوپی، قرار گرفت. امپراتوری اکسوم در قرن ۴م کوش را سرنگون کرد و با سوزاندن شهر مرووه نخبگان حاکم بر کوش را به سمت غرب یعنی به ناحیه کُردوفان[۹] و دارفور[۱۰] راند و در آنجا این مردم مهاجر توانستند عناصر تمدن خود را بازسازی کرده و متعاقباً نفوذ خود را تا دریاچه چاد[۱۱] گسترش دهند. از دل تمدن مرووه[۱۲] و اکسوم تمدنهای جدیدی در درۀ نیل علیا گسترش یافت که دامنۀ آن سرانجام به رود سنگال در غرب و زیمبابوه در جنوب رسید. این تمدن سودانی ساختار عظیم سیاسی و نظامیافتهای بر مبنای اقتصادهای جوامع کشاورزی بود. مناسبترین توضیح دربارۀ ریشهها و نحوۀ رشد این تمدن چنین است که جوامع دهقانی در درون آن یکپارچه شدند و با غلبه بر دولتهای برآمده از تمدن سودانی خودشان به دولتهای تازهای تبدیل شدند. مهمترین آنها عبارت بودند از کشور غنا در افریقای غربی (که حلقههای تجاری در تمام طول صحرا برای خود ایجاد کرده بود)، کشور کانم[۱۳] در شمال شرقی دریاچۀ چاد و نیز دولت بزرگی که در سرزمین پسکرانهای موزامبیک قرار داشت و در کار تجارت با عمان و شرق دور بود. در قرن ۷م مردم عربستان به افریقا رخنه کردند و بسیاری از افریقاییان به اسلام گرویدند. آثار جغرافیدانان عرب از این دوره مانند ادریسی[۱۴]، ابن بطوطه و جان لئو (لئوی افریقایی)[۱۵] حاکی از دانش گستردهتری است نسبت به آنچه رومیها و یونانیان از افریقا داشتهاند. عجیب است که بزرگترین دستاوردهای اسلام بهدنبال فروپاشی امپراتوری عرب پس از قرن ۹م صورت گرفت، زمانیکه براثر اختلافات درونی جهان اسلام، دولت فاطمی مصر راه را برای دولت مرابطون[۱۶] و سپس برای دولت موحّدون[۱۷] باز کرد. دولت مرابطون در حدود قرن ۱۱ برضد دولت باستانی غنا دست به اقداماتی زد که سرانجام تحت رهبری سوندیاتا[۱۸] امپراتوری بزرگتر مالی شکل گرفت. دوران پادشاهی سوندیاتا ۱۲۳۰م تا ۱۲۵۵م است. دولتهای غرب افریقا با پیروی از اسلام توانستند روابط بهتری با حکومتها و بازرگانان شمال افریقا برقرار کنند که این امر افزایش تجارت، بهروزی و قدرت آنان را درپی داشت. کنترل تجارت در سودان رمز موفقیت این امپراتوریها بود و هنگامیکه این کنترل در قرن ۱۵ به دست امپراتوری سونگای[۱۹] افتاد در حکم کشور برتر منطقه جانشین مالی شد. نظام شاهی مالی و سونگای آنان را قادر به کنترل مناطق وسیعی کرد. نظام اداری آنان برمبنای اسلام برحسب بیعت[۲۰] بود که قویتر از عامل خویشاوندی بهشمار میرفت، ضمن اینکه با تأسیس مدارس اسلامی، نیروهای اداری تحصیلکرده و باسواد برای خود تأمین میکردند. آغاز عصر اسلامی چنین تأثیر مهمی را در شرق افریقا در پی نداشت و از قرن ۴م تا قرن ۱۰م مهمترین تحول این منطقه نقل مکان مردم بانتو[۲۱] به کمربند ساحلی بود. این جابهجایی جمعیت بهسبب آشنایی با گیاهان میوهدار آسیای جنوب شرقی (عمدتاً موز و نارگیل) امکان یافت و بهنوبۀ خود آغاز تجارت بردگان سیاه در سراسر اقیانوس هند را باعث شد. توسعۀ تجارت در سراسر اقیانوس هند با اسکان اعراب در شرق افریقا در قرن ۸م آغاز شد و تا قرون ۱۳م تا ۱۵م یعنی قبل از ورود پرتغالیها در این ناحیه به اوج خود رسید. شرق افریقا به ناحیۀ پراهمیتی برای تجارت اعراب در اقیانوس هند تبدیل شد، و جوامع اسلامی و شهری مهم، در طول سواحل شرقی افریقا گسترش یافت. یکی از مهمترین این جوامع کیلوا[۲۲] بود که با تجارت طلا رونق گرفت، اما با دستگذاشتن پرتغالیها بر روی تجارت طلا در قرن ۱۵ رو به زوال رفت. با آغاز دوران استعمار، تاریخ این قاره به کشورهای گوناگون مبدل میگردد. در قرن ۱۵ پرتغالیها اولین اروپاییانی بودند که در جستوجوی ثروت وارد افریقا شدند. در طول قرن ۱۷ فرانسویها نیز وارد عرصۀ رقابت در تجارت و استعمار شدند. در قرن ۱۸ هلندیها، دانمارکیها و انگلیسیها و در قرن ۱۹ آلمانیها و بلژیکیها نیز به آنان پیوستند.