لوطی صالح: تفاوت میان نسخهها
DaneshGostar (بحث | مشارکتها) (جایگزینی متن - '\\3' به '<!--3') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
لوطی صالِح <br> | لوطی صالِح <br> | ||
از مردم شیراز و از دلقکهای دستگاه کریمخان زند. چون در شیراز برای آقا محمد خان قاجار جاسوسی میکرد، در پادشاهی خان قاجار به تهران آمد و به دربار او پیوست. گویند در یکی از مجالس جعفرقلیخان برادر آقامحمدخان، به خاندان قاجار بیحرمتی کرد و جعفرقلی خان کار او را نادیده گرفت، آقامحمدخان چنان به خشم آمد که به کشتن برادر خود فرمان داد و چون سبب قتل برادرش را لودگی و مسخرگی لوطی صالح میپنداشت، او را نیز به زندان انداخت و بینیاش را برید و اموالش را مصادره کرد. اما چون لوطی صالح آشنای روزهای گرفتاری خان در شیراز بود اموالش را به او باز داد و از او خواست که به عتبات عراق برود تا بار دیگر گرفتار خشم او نشود. لوطی صالح به کاظمین رفت و سرانجام در همانجا درگذشت. گذر لوطی صالح در جنوب شهر تهران ظاهراً منسوب به اوست. | از مردم شیراز و از دلقکهای دستگاه [[کریم خان زند|کریمخان زند]]. چون در شیراز برای [[آقا محمدخان قاجار|آقا محمد خان قاجار]] جاسوسی میکرد، در پادشاهی خان قاجار به تهران آمد و به دربار او پیوست. گویند در یکی از مجالس جعفرقلیخان برادر آقامحمدخان، به خاندان [[قاجاریه، سلسله|قاجار]] بیحرمتی کرد و جعفرقلی خان کار او را نادیده گرفت، آقامحمدخان چنان به خشم آمد که به کشتن برادر خود فرمان داد و چون سبب قتل برادرش را لودگی و مسخرگی لوطی صالح میپنداشت، او را نیز به زندان انداخت و بینیاش را برید و اموالش را مصادره کرد. اما چون لوطی صالح آشنای روزهای گرفتاری خان در شیراز بود اموالش را به او باز داد و از او خواست که به عتبات عراق برود تا بار دیگر گرفتار خشم او نشود. لوطی صالح به کاظمین رفت و سرانجام در همانجا درگذشت. [[گذر لوطی صالح]] در جنوب شهر تهران ظاهراً منسوب به اوست. | ||
<br><!--37112500--> | <br><!--37112500--> | ||
[[رده:فرهنگ عامیانه (فولکلور) ایران]] | [[رده:فرهنگ عامیانه (فولکلور) ایران]] | ||
[[رده:باورها، خرافات و سایر عناصر فولکلور]] | [[رده:باورها، خرافات و سایر عناصر فولکلور]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۰
لوطی صالِح
از مردم شیراز و از دلقکهای دستگاه کریمخان زند. چون در شیراز برای آقا محمد خان قاجار جاسوسی میکرد، در پادشاهی خان قاجار به تهران آمد و به دربار او پیوست. گویند در یکی از مجالس جعفرقلیخان برادر آقامحمدخان، به خاندان قاجار بیحرمتی کرد و جعفرقلی خان کار او را نادیده گرفت، آقامحمدخان چنان به خشم آمد که به کشتن برادر خود فرمان داد و چون سبب قتل برادرش را لودگی و مسخرگی لوطی صالح میپنداشت، او را نیز به زندان انداخت و بینیاش را برید و اموالش را مصادره کرد. اما چون لوطی صالح آشنای روزهای گرفتاری خان در شیراز بود اموالش را به او باز داد و از او خواست که به عتبات عراق برود تا بار دیگر گرفتار خشم او نشود. لوطی صالح به کاظمین رفت و سرانجام در همانجا درگذشت. گذر لوطی صالح در جنوب شهر تهران ظاهراً منسوب به اوست.