دومینیک ساندا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
با این که کوششهای ساندا برای تثبیت خویش در سینمای امریکا بینتیجه ماند و او عملاً، از دههٔ ۱۹۸۰ از نظرها دور شد، نباید تاثیر انکارناپذیر حضور او را در فیلمهای اولیهاش از یاد برد. خاطرۀ او همچنان با تصویری که در فیلمهای برسون و برتولوچی به دست داد، پیوند خورده است. تصویری که مظهر توأمان رهایی زنانه و آزادی بود. دو تا از بهترین بازیهای او در ''یک زن نازنین'' و ''سازشکار'' نمایشگر شخصیتی است که در قبال روابط نزدیک با بلاتکلیفی روبهروست. در فیلم برسون اگرچه «زن آزاد» فرجامی جز مرگ ندارد، ساندا موفق میشود از حیطۀ تنگ کنترل کارگردان - ناشی از شیوۀ معمول کار برسون با بازیگرانش - بگریزد و سرزندهترین و همدردیبرانگیزترین شخصیت فیلم شود. در ''سازشکار''، دیدگاه برتولوچی نسبت به آشفتگی مسألۀ جنسیت و ارتباطش با سیاست، باز در شخصیت ساندا متبلور میشود. شخصیت دوجنسی او، در تضاد با شخصیت همجنس دوست ژان-لویی ترنتینیان<ref>Jean-Louis Trintignant</ref>، جنبههای مثبت آزادی زن را نشان میدهد، در عین حال همین آزادی راه به زوال و نابودی او میبرد. این شاید بهیادماندنیترین نقش او باشد. جایی که زیبایی و شور او با ابهام جنسیاش پیوند خورده است و او با رفتاری تواماً مردانه و زنانه به یکی از مدرنترین شخصیتهای زن روشنفکر و بیپروای سینمای معاصر تبدیل میشود. او بعدها در ''۱۹۰۰''<ref>''1900'' </ref> همین شخصیت را با جلوۀ کمرنگتری تکرار کرد. در پرتو بررسیهای آزادخواهی زنانه، جنبۀ مترقی شخصیتهای ساندا در این فیلمها برجستهتر میشود. اما صرف نظر از اینها، ساندا به دو صحنۀ درخشان و بهیادماندنی، جاذبۀ تقدیرگرایانهای میبخشد. در ''یک زن نازنین'' که با آن چهرۀ سرد، گیرا و اندوهگین به آغوش مرگ میشتابد و در ''سازشکار'' که پس از تماشای قتل فجیع شوهرش، لابهلای درختان جنگل از دست تعقیبکنندگان بیرحم میگریزد و سرانجام مظلومانه قربانی میشود: با پالتو پوست گرانقیمتی به تن و صورتی آغشته به خون. | با این که کوششهای ساندا برای تثبیت خویش در سینمای امریکا بینتیجه ماند و او عملاً، از دههٔ ۱۹۸۰ از نظرها دور شد، نباید تاثیر انکارناپذیر حضور او را در فیلمهای اولیهاش از یاد برد. خاطرۀ او همچنان با تصویری که در فیلمهای برسون و برتولوچی به دست داد، پیوند خورده است. تصویری که مظهر توأمان رهایی زنانه و آزادی بود. دو تا از بهترین بازیهای او در ''یک زن نازنین'' و ''سازشکار'' نمایشگر شخصیتی است که در قبال روابط نزدیک با بلاتکلیفی روبهروست. در فیلم برسون اگرچه «زن آزاد» فرجامی جز مرگ ندارد، ساندا موفق میشود از حیطۀ تنگ کنترل کارگردان - ناشی از شیوۀ معمول کار برسون با بازیگرانش - بگریزد و سرزندهترین و همدردیبرانگیزترین شخصیت فیلم شود. در ''سازشکار''، دیدگاه برتولوچی نسبت به آشفتگی مسألۀ جنسیت و ارتباطش با سیاست، باز در شخصیت ساندا متبلور میشود. شخصیت دوجنسی او، در تضاد با شخصیت همجنس دوست ژان-لویی ترنتینیان<ref>Jean-Louis Trintignant</ref>، جنبههای مثبت آزادی زن را نشان میدهد، در عین حال همین آزادی راه به زوال و نابودی او میبرد. این شاید بهیادماندنیترین نقش او باشد. جایی که زیبایی و شور او با ابهام جنسیاش پیوند خورده است و او با رفتاری تواماً مردانه و زنانه به یکی از مدرنترین شخصیتهای زن روشنفکر و بیپروای سینمای معاصر تبدیل میشود. او بعدها در ''۱۹۰۰''<ref>''1900'' </ref> همین شخصیت را با جلوۀ کمرنگتری تکرار کرد. در پرتو بررسیهای آزادخواهی زنانه، جنبۀ مترقی شخصیتهای ساندا در این فیلمها برجستهتر میشود. اما صرف نظر از اینها، ساندا به دو صحنۀ درخشان و بهیادماندنی، جاذبۀ تقدیرگرایانهای میبخشد. در ''یک زن نازنین'' که با آن چهرۀ سرد، گیرا و اندوهگین به آغوش مرگ میشتابد و در ''سازشکار'' که پس از تماشای قتل فجیع شوهرش، لابهلای درختان جنگل از دست تعقیبکنندگان بیرحم میگریزد و سرانجام مظلومانه قربانی میشود: با پالتو پوست گرانقیمتی به تن و صورتی آغشته به خون. | ||
'''برخی از آثار سینمایی''' | '''برخی از آثار سینمایی''' |
نسخهٔ ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۹
دومینیک ساندا (پاریس 11 مارس 1951م- ) (Dominique Sanda)
بازیگر زن فرانسوی. با نام دومینیک واراینی[۱] به دنیا آمد. در پانزده سالگی ازدواج کرد و دو سال بعد طلاق گرفت. مدتی مدل موفق مجلات مد بود تا اینکه با بازی در نقش اصلی فیلم یک زن نازنین[۲]، ساختۀ روبر برسون، به سینما راه یافت. به دنبال آن با فیلمهای سازشکار[۳] و باغ فینتسی-کونتینی[۴] به شهرتی جهانی رسید. خوشاقبال بود که توانست با کارگردانان بزرگ و شاخصی چون برسون، برتولوچی، دسیکا، جان هیوستون، لوکینو ویسکونتی و ژاک دمی[۵] کار کند. در جشنوارۀ کن سال ۱۹۷۶ به خاطر فیلم میراث فرامونتی[۶]، به طور مشترک، جایزۀ بهترین بازیگر زن را گرفت. از کریستیان مارکونِ[۷] بازیگر یک فرزند دارد.
با این که کوششهای ساندا برای تثبیت خویش در سینمای امریکا بینتیجه ماند و او عملاً، از دههٔ ۱۹۸۰ از نظرها دور شد، نباید تاثیر انکارناپذیر حضور او را در فیلمهای اولیهاش از یاد برد. خاطرۀ او همچنان با تصویری که در فیلمهای برسون و برتولوچی به دست داد، پیوند خورده است. تصویری که مظهر توأمان رهایی زنانه و آزادی بود. دو تا از بهترین بازیهای او در یک زن نازنین و سازشکار نمایشگر شخصیتی است که در قبال روابط نزدیک با بلاتکلیفی روبهروست. در فیلم برسون اگرچه «زن آزاد» فرجامی جز مرگ ندارد، ساندا موفق میشود از حیطۀ تنگ کنترل کارگردان - ناشی از شیوۀ معمول کار برسون با بازیگرانش - بگریزد و سرزندهترین و همدردیبرانگیزترین شخصیت فیلم شود. در سازشکار، دیدگاه برتولوچی نسبت به آشفتگی مسألۀ جنسیت و ارتباطش با سیاست، باز در شخصیت ساندا متبلور میشود. شخصیت دوجنسی او، در تضاد با شخصیت همجنس دوست ژان-لویی ترنتینیان[۸]، جنبههای مثبت آزادی زن را نشان میدهد، در عین حال همین آزادی راه به زوال و نابودی او میبرد. این شاید بهیادماندنیترین نقش او باشد. جایی که زیبایی و شور او با ابهام جنسیاش پیوند خورده است و او با رفتاری تواماً مردانه و زنانه به یکی از مدرنترین شخصیتهای زن روشنفکر و بیپروای سینمای معاصر تبدیل میشود. او بعدها در ۱۹۰۰[۹] همین شخصیت را با جلوۀ کمرنگتری تکرار کرد. در پرتو بررسیهای آزادخواهی زنانه، جنبۀ مترقی شخصیتهای ساندا در این فیلمها برجستهتر میشود. اما صرف نظر از اینها، ساندا به دو صحنۀ درخشان و بهیادماندنی، جاذبۀ تقدیرگرایانهای میبخشد. در یک زن نازنین که با آن چهرۀ سرد، گیرا و اندوهگین به آغوش مرگ میشتابد و در سازشکار که پس از تماشای قتل فجیع شوهرش، لابهلای درختان جنگل از دست تعقیبکنندگان بیرحم میگریزد و سرانجام مظلومانه قربانی میشود: با پالتو پوست گرانقیمتی به تن و صورتی آغشته به خون.
برخی از آثار سینمایی
- یک زن نازنین (روبر برسون- 1969)
- سازشکار (برناردو برتولوچی- 1970)
- باغ فینتسی-کونتینی (ویتوریو دسیکا- 1970)
- هدف غیرممکن (جان فرانکنهایمر[۱۰]- 1973)
- مأمور مکینتاش (جان هیوستون- 1973)
- 1900 (برناردو برتولوچی- 1976)
- میراث فرامونتی (مائورو بولونینی[۱۱]- 1976)
- کابوبلانکو (جان لی تامپسون[۱۲]- 1980)
- اتاقی در شهر (ژآک دمی- 1982)
- سفر وحشت: ماجرای کشتی آشيل لورو (آلبرتو نگرین[۱۳]- 1990)
- گاراژ المپیک (مارکو بکیس[۱۴]- 1999)
- رودخانههای سرخ (متیو کاسوویتس[۱۵]- 2000)
- سن لوران (برتران بونلو[۱۶]- 2014)
- ↑ Dominique Varaigne
- ↑ Une femme douce
- ↑ Le Conformiste
- ↑ Le Jardin des Finzi-Contini
- ↑ Jacques Demy
- ↑ L'eredità Ferramonti
- ↑ Christian Marquand
- ↑ Jean-Louis Trintignant
- ↑ 1900
- ↑ John Michael Frankenheimer
- ↑ Mauro Bolognini
- ↑ J. Lee Thompson
- ↑ Alberto Negrin
- ↑ Marco Bechis
- ↑ Mathieu Kassovitz
- ↑ Bertrand Bonello